یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۹:۱۲ - ۲۹ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۸۱۸۶
سیاست داخلی

ماجرای گریه امام (ره) در روز عزل آیت‌الله منتظری

حسینعلی منتظری و امام خمینی,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران
مرکز اسناد انقلاب اسلامی خاطراتی از سیدرحیم میریان از محافظان بیت امام خمینی (ره) درباره عزل آیت‌الله منتظری را منتشر کرد.

سید رحیم میریان از محافظان بیت امام خمینی (ره) در دهه شصت که به گفته خود دقیقاً از ۹ شهریور ۱۳۶۰ (یک روز پس از شهادت رجایی و باهنر به جماران رفت) و در آن سال‌ها ملازم همیشگی امام (ره) بود در خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده به مسائلی از آن دوره اشاره می‌کند که آنها را در ادامه می‌خوانید:

 

گریه امام خمینی (ره) در ماجرای عزل آیت‌الله منتظری

سید رحیم میریان در خاطرات خود با اشاره به تأثیر ماجرای قطعنامه و عزل آقای منتظری درباره تشدید بیماری و رحلت امام خمینی(ره) می‌گوید: « والله من‌ فکر می‌کنم‌ بعد از جریان‌ همان‌ قطعنامه‌ که‌ آقا فرمود این جام‌ زهر را من‌ خوردم‌ شاید واقعاً همین‌ بوده‌، این‌ یک طرف‌ قضیه‌ بوده‌، یک طرف‌ هم‌ آن‌ جریانات‌ قم‌ و جریان‌ برکناری‌ آقای‌ منتظری‌ بود. خوب‌ واقعاً این‌ ضربه‌ بزرگی‌ بود. چون‌ امام‌ چندین‌ بار در آن‌ روزی‌ که‌ می‌خواست‌ این‌ برنامه‌ را پیاده‌ کند گریه‌ کرد. آقا ناراحت‌ بودند از این‌ کاری‌ که‌ می‌خواهد بشود اما خوب‌ چون‌ اسلام‌ در میان‌ بود و خطر برای‌ اسلام‌ بود و انقلاب‌ اسلامی‌، دیگر امام‌ چاره‌ای‌ نداشتند. کما اینکه‌ شب‌ قبل‌ هم‌ به‌ یکی‌ از نوه‌ها، گفته‌ بودند که اتفاقی می‌خواهد بیفتد که‌ دوست‌ و دشمن‌ را ناراحت‌ می‌کند و خیلی‌ ناراحت‌ کننده‌ است، ‌ اما نگفته‌ بودند که‌ چه اتفاقی؟ ‌تا روزی‌ که‌ برنامه‌ آقای‌ منتظری‌ شد.

 

دیگر از آن‌ روز هم‌ ایشان‌ اصلاً صحبت‌ نکردند. حتی‌ در حسینیه‌ که‌ می‌آمدند صحبت‌ نمی‌کردند یا دیگر همه‌اش‌ پیام‌ بود و واقعاً این‌ شاید اثر اصلی‌اش‌ این‌ باشد یعنی‌ که‌ آقا را در مدت‌ یک ماه‌ بیاید این‌ زخم‌ پیدا بشود و آن‌ زخمی‌ هم‌ که‌ این‌ رقم‌ باشد که‌ دکترها تشخیص‌ بدهند که‌ این‌ عمل‌ بشود. آقا سال‌های‌ سال‌ زنده‌ است‌ و از فوت‌ آقا جلوگیری‌ می‌شود، نه‌ اینکه‌ شاید خدا نخواست‌ و خودش‌ از خدا بارها تقاضا کرده‌ بود. یک شب‌ یادم‌ است‌ که‌ آقا فرمود ای‌ خدا دیگر حالا مرگ‌ مرا بده‌، این‌ کنایه‌ از آن‌ است‌ که‌ خودش‌ از خدا خواسته‌ بود دیگر و خدا هم‌ اجابت‌ کرده‌ بود، این‌ مریضی‌اش‌ به‌ گفته‌ آقایان‌ دکترها شاید نادر بوده‌ است و اینکه پس از مدت‌ کوتاهی‌ آن‌ هم‌ منجر به‌ فوت‌ آقا بشود.

 

شخصیت امام خمینی (ره) در خانه

امام‌ در خانه کسی‌ نبود که‌ خشن‌ باشد. آقا توی‌ خانه‌ با خانواده‌ مهربان‌ بودند. لطف‌ داشتند، شوخی‌ می‌کردند، و حتی‌ بچه‌های‌ کوچک فرق نمی‌کرد. یک روز رفتم‌ توی‌ اتاق دیدم‌ آقا یک طرف‌ ایستاده‌، علی‌ پسر حاج احمد آقا یک طرف‌ ایستاده‌، دارند با هم‌ توپ‌ بازی‌ می‌کنند. بچه‌ کوچک دو سه‌ ساله‌، آن‌ طرف‌ اتاق ایستاده‌ دارند با هم‌ بازی‌ می‌کنند. آقا توپ‌ را می‌زند برای‌ علی‌ و علی‌ توپ‌ را می‌زند برای‌ آقا. یک روز دیگر وارد اتاق شدم‌ آقا کار داشت‌. روزنامه‌ را می‌خواستیم‌ خدمت‌ آقا بدهیم‌، دیدم‌ آقا خوابیده‌ دارد چون‌ هر روز آقا نرمش‌ و ورزش‌ می‌کردند، راهپیمایی‌ می‌کردند، ورزش‌ می‌کردند دیدم‌ علی‌ آمد در را باز کرد، بلافاصله‌ رفت‌ بغل‌ آقا خوابید. کاری‌ را که‌ آقا می‌کردند نرمش‌هایی‌ که‌ آقا می‌کردند این‌ علی‌ کوچولو هم‌ تبعیت‌ از آقا می‌کرد. آقا با بچه‌، بچه‌ می‌شد، با بزرگ‌ هم‌ بزرگ‌ می‌شد با دشمن‌ هم‌ با آن‌ قاطعیت‌ در مقابلش‌ می‌ایستاد.

 

ماجرای پناهگاه امام راحل در ایام جنگ

اوایلی‌ بود که‌ عراق مداوم حمله‌ می‌کرد و امام به‌ هیچ‌ وجه‌ راضی‌ نشد که‌ توی‌ پناهگاهی‌ بروند. یک روز دکترها آمدند رفتند خدمت‌ امام‌ و گفتند آقاجان‌ شما باید یک جایی‌ پناهگاه‌ داشته‌ باشید. امام‌ اجازه‌ ندادند، گفتند هیچ‌ پناهگاهی نمی‌خواهم‌، هر کاری‌ مردم‌ انجام دادند من‌ هم‌ همان را انجام می‌دهم‌. گفتند: آقاجان! ‌ مردم‌ پناهگاه‌ دارند، زیرزمین‌ دارند. فرمود آیا همه‌ این‌ جمارانی‌ها پناهگاه‌ دارند، اگر بمبی‌ افتاد و یک نفر کنار من‌ شهید شد بگذارید من‌ هم‌ کنارش باشم‌. ‌ وقتی‌ که‌ همه‌ پناهگاه‌دار شدند آن‌ وقت‌ من‌ می‌روم‌ توی‌ پناهگاه‌. آمدند و گفتند که‌ آقاجان‌ پس‌ اجازه‌ بدهید ما یک جای‌ دیگر را برایتان‌ زیر نظر بگیریم‌ و خواهش‌ و تمنا کردند. آقا فرمودند که‌ خیلی‌ خوب‌ شما بروید برنامه‌تان‌ را بدهید.

 

این‌ها فکر کردند امام‌ راضی‌ شده‌ که‌ یک پناهگاهی‌ یک جایی‌ مثلاً درست کنند. حالا پناهگاه‌ کجا بود؟ توی‌ زیرزمین‌ حسینیه‌، یعنی‌ می‌گفتیم‌ باز زیرزمین‌ حسینیه‌ یک طبقه‌ پایین‌تر است‌ توی‌ زیرزمین‌ است‌ و آقا را ما راضی‌ می‌کنیم‌ که‌ به زیرزمین‌ حسینیه بیاییم‌. آمدیم‌ و فوراً زیرزمین‌ حسینیه‌ را شستیم‌ و رُفتیم‌ و نمی‌دانم‌ یک مقدار آنجا را تمیز کردیم و آمدیم‌. بعد آقای‌ دکتر پورمقدس‌ و این‌ها رفته‌ بودند خدمت‌ امام‌ که‌ آقاجان‌ فلان‌ جا توی‌ زیرزمین‌ حسینیه‌ آماده‌ شده‌. امام‌ فرموده‌ بود که‌ من‌ نگفتم‌ که‌ برای‌ من‌ الان‌ جا تهیه‌ کنید، گفتم‌ بروید برنامه‌تان‌ را بدهید که‌ می‌خواهید چه‌ کار کنید. این‌ها دیدند که‌ امام‌ گوش‌ به‌ این‌ حرف‌ها نمی‌دهد. جریان گذشت؛ بین‌ اتاق حاج‌ احمد آقا و اتاق امام‌ یک تکه‌ فاصله‌ای‌ بود، بنا شد این‌ تکه‌ را یک پناهگاه‌ بسازند به‌ اسم‌ خانواده‌ حاج‌ احمد آقا، که‌ حاج‌ احمد آقا گفته‌ بود چون‌ خانواده‌ من‌ می‌خواهند بروند تویش‌، شما اجازه‌ بده‌ این‌ پناهگاه‌ را بسازند. آقا فرمودند خیلی‌ خوب‌! برای‌ خودتان‌ می‌خواهید پناهگاه‌ بروید بسازید.

 

ما آمدیم‌ و با شرکت‌ همان‌ اکباتان‌ و آریا بتون‌ که‌ قطعات‌ پیش‌ساخته داشت، آمدیم‌ نه‌ اینکه‌ بخواهیم‌ بکنیم‌. گفتیم‌ چند تا قطعه‌ است‌ فوراً می‌گذاریم و طاقش‌ را می‌زنیم‌. آمدیم‌ یک پناهگاه‌ راهرویی‌ درست‌ کردیم‌ تقریباً بیست‌ روزی‌ طول‌ کشید تا این‌ پناهگاه‌ را درست‌ کردیم‌. بتون‌ ریختیم‌ و آرماتوربندی‌ کردیم‌ و تمام‌ شد. یک مدتی‌ بود اما آقا هیچ‌ پا توی‌ این‌ نگذاشت‌ به‌ جز که‌ قسمت‌ آن‌ دهنه‌ درش‌ که‌ به‌ اتاق وصل‌ می‌شد، از اتاقشان‌ که‌ می‌آمدند بیرون‌ از آن‌ درش‌ می‌آمدند بیرون‌، شاید یک قدم‌ مثلاً آن‌ در توی‌ راهرویش‌ می‌گذاشتند و فکر نمی‌کنم‌ من‌ چون‌ سؤال‌ کردم‌ گفتند امام‌ اصلاً تویش‌ نیامده‌. این‌ مدت‌ هم‌ که‌ ما کار می‌کردیم‌ هیچ‌ زمانی‌ نمی‌آمدند، فقط‌ می‌آمدند می‌گفتند خسته‌ نباشید صدمه‌ نخورید، صدمه‌ به‌ خودتان‌ نزنید.

 

این پناهگاه تا قطعنامه‌ بود. بعد از آن امام فرمود که‌ این‌ را فوراً بردارید، خوب‌ ما اصلاً تصور نمی‌کردیم‌ بشود برداریم‌ چون‌ همه‌اش‌ با بتون‌ و آرماتور و قطعات‌ پیش‌ساخته‌ و یکپارچه‌ شدن‌ خودِ پناهگاه‌ خیلی‌ مشکل‌ بود. آقا فرمود چون‌ خانه‌ مال‌ مردم‌ است‌ و هر آن‌ ممکن‌ است‌ بیاید بخواهد این‌ خانه‌ را از اسلوب‌ انداخته‌ و شما بی‌اجازه‌ صاحب‌خانه ساختید، با اجازه‌ صاحب‌خانه که‌ این‌ کار را نکردید. بی‌اجازه‌ صاحب‌خانه‌ است. ما دیدیم‌ حرف‌ امام‌ است‌ دیگر چاره‌ای‌ نداریم‌ فوراً با کمپرسور و چند تا گذاشتیم‌، با اینکه‌ ما رفتیم‌ خدمت‌ امام‌ گفتیم‌ آقاجان‌ خراب‌ کردنش‌ خیلی‌ سر و صدا دارد چون‌ وقت‌ استراحت‌ شما را می‌گیرد، مطالعه‌ شما را می‌گیرد، امام‌ فرمودند با همه‌ این‌ها تحمل‌ می‌کنم‌، باید این‌ برداشته‌ بشود و این‌ را باید از این‌ وسط‌ بردارید. ما از آن‌ وسط‌ برش‌ داشتیم‌. یک مدتی‌ طول‌ کشید و بعد آقا فرمودند خوب‌ کف‌ آنجا را مثل‌ روز اولش‌ بکنید که باید مثل همان‌ روز اولی‌ که‌ تحویل‌ گرفتیم‌ به صاحبش تحویل‌ بدهیم‌.

 

 

 

 

 

  • 15
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش