برای آنانی که در دوم خرداد ۱۳۷۶، سومین دهه عمرشان را پس از لمس انقلاب و جنگ تحمیلی سپری میکردند، مفهومی تازه طراحی و وارد سپهر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران شد. دوم خرداد نه یک شعار یا جناحبندی سیاسی بلکه تبدیل به فرهنگ شد. فرهنگی که سرمشق آن برای هوادارانش اخلاق، مدارا، یکرنگی و همدلی برای همه ایرانیان و بلکه جهان بود.
شاید برای همین است که دوم خرداد با وجود قرار گرفتن در میان زلزلهها، توفانها و حملههای مخالفانش همچنان پابرجا مانده و درونمایه فرهنگیاش آنچنان غنا یافته که حذف شدنی نیست و مخالفانش تا به امروز فقط خواب نابودیاش را دیدهاند.
درست است که دوم خرداد در سال ۷۶ با انتخابات ریاست جمهوری و به قدرت رسیدن «سیدمحمد خاتمی» آغاز شد اما این آغاز، شروع جنبشی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود که رئیس دولت اصلاحات پرچمدار آن بود و الحق که از پس مدیریت چنین جنبش عظیمی خوب برآمد و هنوز هم کانون تجمیع اصلاحات و اصلاحطلبی است.
«مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی» در سال ۱۳۶۸ و در مدت زمانی اندک پس از چند رخداد تاریخی مثل پایان جنگ، درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی و تغییر در ساختار قانون اساسی به ریاست جمهوری رسید و اولویت نخست را بر بهبود وضع اقتصادی و توسعه اقتصاد کشور نهاد. هرچند ایرادهایی به نحوه و خروجی کارکرد او وارد میشود اما در این دوران آنچه به خواسته اصلی گستره عظیم جوانان و طبقات متوسط جامعه تبدیل شد، توسعه فرهنگی و سیاسی بود که رئیس فقید دولت سازندگی چندان به آن توجه نکرده بود.
با توجه به رکود فضای سیاسی ـ اجتماعی در دوران سازندگی و انباشتگی خواستههای فرهنگی و سیاسی و نمادهایی از ظهور «جامعه مدنی»، این انباشتگی فزونی یافت و تمام نیروهای متمایل به این حوزه حول محور اصلاحات تجمیع شدند چون سخنان خاتمی، سخنانی بود که تابهحال شنیده نشده بود.
بیشتر ایرانیانی که هرکدام بنا به دلایلی به حاشیه رانده شده بودند و از سویی در حوزه خود، نخبه بهشمار میرفتند با شروع دوره اصلاحات و گفتمان اطلاحطلبانه، دوباره پا به میدان سیاست و فرهنگ گذاشتند تا بار دیگر تکثرگرایی در عرصه عمومی جامعه ایران دیده شود. با ظهور دوباره پلورالیزم، فضای خالی مانده در جامعه مدنی پر و فاصله بین طبقات اندیشهگرا در جامعه ایران کمتر شد. همین پدیده سبب شد تا فضای گفتمانی ترویج یافته و تضارب اندیشهها در معرض نقد همگانی قرار گیرد.
این همان برنامه مدون یا مانیفست نانوشته اصلاحات(در آن زمان بود) که کلیدخورد و بازتاب به حرکت در آمدن این جنبش اجتماعی عظیم و فراگیر آنچنان گسترش یافت که رسانههای خارجی در فاصلهای بسیار اندک از پیروزی خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری به آن پرداختند و جنبش جدید را جنبشی ترقیخواه و متناسب با وضعیت جامعه ایران برآورد کردند. هرچند که پیش از برآورد رسانههای جهان، این برآورد در درون کشور به دست آمده بود و همه دریافتند که جامعه جوان ایران در حال تحرکی است که خواهان تغییرات در چارچوب قانون اساسی است.
با پاگیری دولت اصلاحات، انسدادطلبانی که منافعشان در بسته بودن فضای سیاسی ـ فرهنگی جامعه بود به تکاپو افتادند و با توجه به ابزارهای بازدارندهای که در دست داشتند به مقاومت در مقابل پویش اصلاحات و در بطن جامعه مدنی دست زدند.
اما گشایش در فضای فرهنگی و هنری مانند سینما، تئاتر، موسیقی، مطبوعات و چندین حوزه دیگر، روندی برگشت ناپذیر را پایهریزی کرد که با وجود تمام موانع طبیعی و ساخته شده باز هم نتوانست حرکت جریان اصلاحات را متوقف کند.
این توسعه فرهنگی پیامدهای بسیار خجستهای برای ایران داشت که توسعه سیاسی و اقتصادی از برجستهترین دستاوردهای دوران اصلاحات بود. اما جریان انسدادطلب و اقتدارگرای مخالف نیز بیکار ننشست و برای جلوگیری از این توسعه دست به هر کار ممکن زد. از ورود لباس شخصیها با موتورسیکلت به سالنهای سینما تا ترور منتخب مردم تهران در مقابل ساختمان شورای شهر و قتلهای زنجیرهای.
با تمام این اوصاف جنبش اصلاحطلبی آنچنان قوام یافت تا با وجود فشارهای مضاعف پس از این دوره طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ و با اینکه در بخشهایی به حاشیه رانده شد اما از تحرک و پویایی آن کاسته نشد تا در انتخابات سالهای ۱۳۹۲ و ۹۶(ریاست جمهوری) و ۱۳۹۴ (مجلسین شورای اسلامی و خبرگان رهبری) دوباره کمر راست کند و با توجه به داشتن پایگاه مردمی سرنوشت این ۳ انتخابات را به نفع مردم تغییر دهد.
آنچه توسط محققان و جامعهشناسان داخلی و خارجی درباره پس از دوم خرداد تبیین شده این است که این حرکت، جنبشی اجتماعی، فرهنگی است که فاصله بیشتر گروهها و طبقات اندیشهگرا و همینطور عامه مردم را به یکدیگر نزدیکتر کرده و این نزدیکی نهتنها موجب تضارب افکار و گفتوگوی منطقی میشود بلکه جاذبههای وفاق ملی و پیوندهای آن را نیز محکمتر می کند. در دوران اصلاحات بود که شعارهایی مانند: «زندهباد مخالف من» و «محترم شمردن حقوق اکثریت توسط اقلیت» وارد گفتمان سیاسی ایران شد و نزد روشنفکران مانند یک اصل به تثبیت رسید.
مایه خوشحالی آنجاست که جنبش اصلاحات هنوز پابرجاست. هرچند این جنبش در مقاطعی مجبور به ایستایی شد و در مواقعی دیگر و به خاطر اشتباههای اصلاحطلبان از حرکت باز ایستاد اما همچنان نفس میکشد و به باور بسیاری هنوز مهمترین، پرطرفدارترین و تاثیرگذارترین جریانی است که میتواند با تمرکز بر همان برنامههای توسعه فرهنگی؛ دوباره کشور را به توسعه سیاسی و اقتصادی سوق دهد و از بحرانهای موجود برهاند.
نقطه امیدواری دیگر این است که پرچمدار این جنبش هنوز کانون توجه جریانهای اصلی سیاسی کشور است. چه سیاستمداران و جناحهای مخالف او طی سالهای گذشته، اکنون و پس از گذشت سالها به این نتیجه رسیدهاند که سیدمحمد خاتمی همان شخصیت نجیب و خردگرایی است که در مقابل ناملایمتها، بیاخلاقیها و نادرستگویی ها ایستادگی کرد و دم نزد.
با وجود ایرادهایی که به کارکردهای جریان اصلاحطلبی وارد است اما با این همه و در شرایط کنونی، اصلاحات اصلیترین راه برای برون رفت از هجمههایی است که امروز و در سطح جهانی ما را احاطه کرده است.
جنبش مدنی جامعه ایران این روزها ۲۱ ساله میشود و به نمو و بالندگی رسیده. هرچند در طول این سالها سختیها و مرارتهای بسیاری را تحمل کرده اما این جوان رعنا همچنان ایستاده چرا که در عقبه خود میلیونها هوادار و ذخیرهای بینظیر از اندیشهها و تجربهها را دارد.
این جوان هنوز نیازمند آموزش است، هنوز باید شکیبایی را بیاموزد تا بتواند با تکیه بر پشتوانه عقلی بسیار سترگی که دارد، به درکی صحیحتر از آنچه در گذشته به آنها دست یافته بود، دست یابد. برای بالندگی بیشتر این جوان رعنا نیاز است که همه ایرانیان به او توجه کنند.
وجود جنبش اصلاحات و حضور پرچمدار آن برای ایرانیان فرصتی بزرگ است تا به آیندهای روشن برای کشور بیندیشیم و در این میان از نقد به اصلاحطلبان و به شخص سیدمحمد خاتمی نیز پرهیز نکنیم چرا که فضای نقد و انتقاد همان فضایی است که اصلاحطلبان در گفتمان درونی به آن نیاز مبرم دارند.
همدلی گفتوگویی تفصیلی با «دکتر عبدالله ناصری» مدیرعامل پیشین خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) داشته که بخشهایی از گفتههای او در مورد جنبش اصلاحات را در ادامه میخوانید. مشروح کامل این مصاحبه خواندنی، هفته آینده در همدلی منتشر خواهد شد.
دوم خرداد یک جنبش فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بود.
یکی از توقعاتی که آقای خاتمی با توجه به گفتمان خودش دنبال کرد، حوزه رسانه بود.
در دوران سازندگی گفتمان توسعه سیاسی و اجتماعی بسیار کمتر به گوش میرسید.
خاتمی گفته بود که برای توسعه اقتصادی نیامده اما حوزه فرهنگ و سیاست را رونق میبخشد که این کار را کرد. با این وجود حتی مخالفان ایشان اعتراف کردند که وضع اقتصادی در دوران اصلاحات، بهتر از دوران سازندگی بود.
دولت اصلاحات و شخص آقای خاتمی با تمام وجود معتقد به آزادی رسانه در چارچوب قانون بود.
در دوران اصلاحات این روزنامهها بودند که کارهای بزرگ کردند مانند برملا کردن موضوع «قتلهای زنجیرهای» و «خرید هواپیمای سلطان برونئی».
هرمز شریفیان
- 12
- 1