حدود دو هفته پیش رئیسجمهور چهار فرد محمد اسلامی، فرهاد دژپسند، رضا رحمانی و محمد شریعتمداری را به ترتیب برای وزارت راه، وزارت اقتصاد، وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت کار به مجلس معرفی کرد و در نهایت هر چهار وزیر معرفی شده از مجلس رأی اعتماد را کسب کردند. در این میان بسیاری بر این اعتقاد بودند این وزرا فقط به جهت لابی بسیار بالا در مجلس توانستند رأی اعتماد را کسب کنند برخی دیگر هم معتقد بودند که به جهت آنکه وزارتخانههای مذکور هرچه سریعتر کار خود را آغاز کنند به این وزرا رأی دادند.
تحلیلهای بسیاری در این میان بود چرا که آقای رئیسجمهور بدون گرفتن نظر از عقبه رأی خود یعنی اصلاحطلبان چنین افرادی را در وزارتخانهها انتخاب کردند و اصلاحطلبان از چنین موضوعاتی بسیار گلایه داشتند که چرا آقای رئیسجمهور از اصلاحطلبان روی برگردانده و از هیچ کسی نظرخواهی نکرده است. جای تأمل دارد که آقای شریعتمداری پیش از این در وزارت صنعت مشغول بوده و با توجه به مشکلاتی که در این وزارت به وجود آمده بود نمایندگان خانه ملت تصمیم به استیضاح او داشتند اما شریعتمداری پیشدستی کرده و استعفا داد که در نهایت آقای روحانی او را برای وزارت کار معرفی کردند.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند اگر وزیری در وزارتخانهای نتواند به خوبی مدیریت کند بنابراین نمیتواند در وزارتخانه دیگری به خوبی مدیریت کند و نباید او در وزارت کار مشغول به کار میشده، اما برخی معتقدند که با توجه به تجربهای که آقای شریعتمداری در وزارت صمت داشته میتواند در وزارت کار هم به خوبی فعالیت داشته باشد. علیاصغر احمدی استیضاح را بد نمیداند و میگوید: «با توجه به اینکه وزارت کار بدون وزیر شده بود و سابقه آقای شریعتمداری بهویژه دوران وزارتش در دولت اصلاحات، آقای رئیسجمهور تصمیم گرفت ایشان را به عنوان وزیر کار معرفی کند. از سوی دیگر شریعتمداری شناخت خوبی از وضعیت کشور به ویژه در حوزه معاونت اجرایی دارد بنابراین بر همین اساس او را وزیر موفق میشناسند»؛ گفتوگوی علیاصغر احمدی معاون هماهنگی و پیگیری دفتر رئیسجمهور در امور استانها و همچنین معاون سابق سیاسی وزیر کشور را با روزنامه «آرمان» میخوانید.
چهار وزیر اخیرا از سوی آقای روحانی معرفی و رأی اعتماد را از مجلس کسب کردند. با توجه به این موضوع که برخی مدعی هستند این وزرا فقط با لابیهای بسیار بالا توانستند این رأیها را کسب کنند، این انتخابها را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهطور کلی رابطه بین مجلس و قوه مجریه و سایر نهادهای مربوطه از دو منظر باید ببینیم. یک منظر جایگاه قانونی مجلس، دولت، قوه قضائیه و... است و منظر بعدی به تعاملات مربوط است. من یک دوره در مجلس حضور داشتم با فضای این نهاد آشنا هستم. مجلس حق دارد که بپرسد و باید بپرسد. مجلس اگر لازم دانست و تشخیص بدهد باید استیضاح کند و در این حالت اگر این کار را انجام ندهد خلاف وظیفه عمل کرده و در برابر تعهدی که به ملت داده است باید بپرسد یا استیضاح کند. مجلس از جایگاه بسیار با اهمیتی در کشور برخوردار است.
در قانون اساسی نماینده مجلس به معنای نماینده حوزه انتخابیه نیست بلکه نماینده تمام ملت ایران باشد. دولت هم باید در چارچوب قانون فعالیت کند یعنی اگر سوالی شد پاسخ دهد و اگر استیضاح به جریان افتاد برای روشنگری برود، چرا که معنای استیضاح توضیح دادن و روشن کردن است. اگر ابهامی از سوی نمایندگان محترم مطرح میشود وزیر باید برود و پاسخ دهد. اگر قانع کننده بود حتما به ادامه کار آن وزیر رأی داده میشود و اگر پاسخ ارائه شده قانع کننده نباشد به استیضاح رأی داده میشود بنابراین این موارد یک قاعده کلی است اما استیضاح نیاز به امضای تعدادی از نمایندگان دارد، سوالات باید روشن باشد، وزیر به کمیسیون تخصصی میرود و توضیح میدهد که معنای این روند تعامل است یعنی ممکن است در مراحل اولیه اقناع اتفاق بیفتد.
اگر منظور از نوع لابی بده بستان باشد مورد تایید نیست. من در این ایام به مجلس نرفتم و نشنیدم که بگویند فلانی رفت، قولی داد و بر اساس آن قول معاملهای شکل گرفته است. شأن مجلس و وزرا را بالاتراز این موارد میدانم. از میان ۴ وزیر معرفی شده ۳ وزیر را بهخوبی میشناسم. آقای دژپسند را چه در دورانی که معاون امنیتی وزارت کشور دولت اصلاحات بودم و چه از سال ۹۲ به بعد بهخوبی میشناسم. آقای رحمانی برای وزارت صمت معرفی شد در همین دورهها بهویژه از سال ۹۲ به بعد در تعاملاتی که بود شناختم.
آقای شریعتمداری را از قدیم میشناختم و از سال ۹۲ به بعد که ایشان معاون اجرایی بود با ایشان همکار بودم با جناب آقای اسلامی در گذشته کار نکردم و در دولت دوازدهم ایشان به عنوان استاندار مازندران معرفی شدند که عملکرد ایشان در این مدت و بیوگرافی وی نشان داد که مولفههای خوبی برای وزارت راه و شهرسازی دارد. در مجموع تشخیص رئیسجمهور این بود و نمیدانم آیا افراد دیگری برای تصدی این ۴ وزارتخانه مطرح بودند یا خیر، البته طبیعی است که آقای رئیسجمهور با افراد دیگری هم باید صحبت کرده باشند.
نکته قابل تأمل این بود که آقای شریعتمداری در جایگاه وزیر صنعت در صف استیضاح از سوی مجلس بود اما به ناگاه به عنوان وزیر کار معرفی شد.
اشاره کردم که استیضاح را بد نمیدانم و با توجه به اینکه وزارت کار بدون وزیر شده بود و سابقه آقای شریعتمداری بهویژه دوران وزارتش در دولت اصلاحات، آقای رئیسجمهور تصمیم گرفت ایشان را به عنوان وزیر کار معرفی کند. از سوی دیگر شریعتمداری شناخت خوبی از وضعیت کشور بهویژه در حوزه معاونت اجرایی دارد، بنابراین بر همین اساس او را وزیر موفق میشناسند.
خودم را دارای صلاحیت ورود به تصمیمات مجلس نمیدانم اما برخی نکاتی که برای استیضاح شریعتمداری مطرح شده بود قابل تأمل است به عنوان نمونه اگر به دلیل افزایش نرخ ارز، نرخ وارادات مواد اولیه افزایش پیدا کند آیا وزیر صنعت مسئول این موضوع میباشد؟ یک سیاستگذاری در مجلس یا در دولت صورت میگیرد، وزیر مسئول اجرای آن میباشد؟ حالا تبعات آن منجر به افزایش قیمت میشود.
در این زمان آیا تنها وزیر مسئول است؟ من نمیخواهم بگویم به آقای شریعتمداری مربوط نبود و تدبیر یک وزیر بسیار مهم است، باید پذیرفت وزارت صمت از وزارتخانههای بزرگ و پر محتوای کشور است اما مشکلات ایجاد شده فوق چند درصد به ایشان مربوط بوده است؟ صحبتی که با آقای شریعتمداری داشتم گواه بر این بود که او حاضر است به همه ابهامات و سوالات پاسخ دهد که قانع شدن یا نشدن نمایندگی مجلس بحث دیگری است، اما آقای شریعتمداری آمادگی لازم را داشت اما تشخیص رئیسجمهور این بود. در چنین شرایطی مجلس رأی خوبی داد و با رأی دادن به ۴ وزیر معرفی شده به دولت کمک کرد.
برخی چنین انتقاد میکنند که رئیسجمهور در انتخاب وزرا مشورتی با اصلاحطلبان ندارد که بدنه اصلی حامیانش هستند و حتی نظر نمایندگان حامی را جویا نشد. این در حالی است که حلقه نخست رئیسجمهور در این موضوعات نقش پررنگی دارند.
من در فرآیند تصمیمات رئیسجمهوردر این بخش نبوده و نیستم. مشکلی نیست صریح بگویم نقشی در این موضوع نداشتم و دلیلی هم نداشت که نقش داشته باشم. باید بپذیریم یک نفر که رئیسجمهور میشود حتما مشورت میکند.
بیشتر در انتخاب وزرا به ویژه در حوزه اقتصادی با افرادی مشورت میکند که در این زمینه صاحب تجربه باشند و اهلیت داشته باشند. اشکالی نیست که آقای رئیسجمهور با رئیس دفتر و معاونان خودش مشورت کند. میشنیدم که حتما مشورت کرده است و یقین دارم در محیط خود مشورتهای لازم را داشته است و خبر دارم که بررسیهای جدی درباره برخی افراد صورت گرفته است. اینکه اصلاحطلبان چه توقعی دارند، نمیخواهم در نقش سخنگوی اصلاحطلبان ظاهر شوم، اما به هر حال توقعی است که آنها دارند، چرا که وقتی در زمان انتخابات کمک میکنند بر همان اساس توقعاتی هم دارند. سوالی در مورد توجه رئیس حمهور به توقعات اصلاحطلبان باشد، باید از شورای هماهنگی جبهه اصلاحات پرسیده شود چون من سخنگوی آنها نیستم.
این سوال با توجه به جایگاه سیاسی شما پرسیده شد نه جایگاه دولتی تا بتوانید بدون معذوریت پاسخ دهید.
من عرض کردم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات باید پاسخ دهد.
مثلا دست آقای جهانگیری به عنوان نماد اصلاحات در دولت بسته است. این نشان میدهد توجه مورد انتظاری از سوی رئیسجمهور به اصلاحطلبان وجود ندارد. چنین نیست؟
من قبلا درباره این موضوع صحبت کردم و گفتم اگر به من کاری را بسپارند خواهم گفت که به تناسب مسئولیت نیاز به اختیاراتی دارم.
گلایه آقای جهانگیری هم نداشتن همین اختیارات بود.
من اگر کاری را قبول میکنم حتما میگویم مابهازای این مسئولیت چه اختیاری وجود دارد. بنده، آقای جهانگیری یا هر فرد دیگری اگر مسئولیت پذیرفتیم حتما باید فکر اینجا را کرده باشیم که چه اختیاراتی باید در ازای این مسئولیت لحاظ شود. نمیشود به من گفته شود مسئول یک پروژه هستید اما هیچ اختیاری ندارید. نمیشود چنین موضوعی را پذیرفت.
یعنی معتقد هستید آقای جهانگیری باید استعفا دهد؟
این برداشت شماست و من این حرف را نمیزنم. من اگر جایی باشم و اختیار لازم متناسب با آن ماموریت را ندارم علی القاعده نمیپذیرم.
استعفای آقای جهانگیری به معنی فریب اصلاحطلبان در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ است، چرا که حامیان اصلی دولت اصلاحطلبان هستند، اما به نماد این جریان و تنها چهره شاخص در دولت که آقای جهانگیری است توجهی نشد بنابراین از سوی برخی چنین برداشت میشود که اصلاحطلبان تنها ابزار رأی آوری رئیسجمهور بودند.
من اینطور تحلیل نمیکنم. ما فرزندان نظام و انقلابیم و برای پیشرفت کشور اظهار وجود میکنیم.
عذزخواهی میکنم و بدون رودربایستی میگویم که آقای احمدی سالهای قبل با آقای احمدی امروز تفاوت زیادی کرده و ملاحظه کاری در پاسخهای شما مشهود است. این در حالی است که سالهای قبل بهویژه قبل از ۹۲ بسیار صریح صحبت میکردید.
اصلا اینطور نیست. برداشت من آنچه است که گفتم و بنا نیست خلاف باورم صحبت کنم. من معاون آقای واعظی در امور استانها هستم. شرایط کشور به لحاظ سیاسی، اجرایی و غیره فرق کرده و آنطوری نیست که شما تصور میکنید. جایگاه من هم سیاسی نیست که بخواهم از جایگاه پست سیاسی حرف بزنم. کار من اجرایی است و نه سیاسی. زمانی من به عنوان معاون سیاسی در انتخاباتها صحبت میکردم و اکنون هم سوال کنید همانطور پاسخ میدهم و تفاوتی نکردم. من آقای شریعتمداری را انسان صادقی به اصلاحات میدانم و من حجتی و اردکانیان را همین طور نگاه میکنم. نمیتوانید بگویید فقط یک اصلاحطلب به نام آقای جهانگیری در دولت است، چرا که دیگران هم هستند.
منظور وزرا نبودند بلکه حلقه اول رئیسجمهور است که شامل معاونان و مشاوران میشود.
وزرا و معاونین حلقه اول رئیسجمهور هستند.
واضحتر سوال میکنم. گفته میشود حلقه اول رئیسجمهور شامل آقای واعظی، نوبخت، نهاوندیان است که همین افراد در تصمیمات رئیسجمهور تاثیرگذار هستند. برخی معتقدند این افراد جای آقای جهانگیری را در دولت تنگ کردند و کار را بهجایی رساندند که آقای جهانگیری که شخصیت آرامی است لب به انتقاد باز کرد.
منظورم از دولت غیر از معاونان رئیسجمهور است، چرا که تا جایی که میدانم افرادی که در دولت رأی دارند وزرا هستند. من دولت را به صورت عام میبینم. حتی در استانداران هم افراد نزدیک به اصلاحات حضور دارند، اما اگر فکر میکنید که دولت آقای روحانی باید دولت اصلاحات باشد تصور درستی نیست. بعد از انتخابات هنوز معاون سیاسی در وزارت کشور بودم و صریح گفتم نباید تصور کرد دولت روحانی دولت اصلاحات است و کسی هم چنین برداشتی ندارد. آقای رئیسجمهور بارها گفتهاند دولتش اعتدال و فرجناحی است.
به هر حال باید قدردان تلاشهای اصلاحطلبان برای پیروزی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ باشند.
این را باید از خودشان بپرسید که البته توجه دارند.
خودشان که در دسترس نیستند.
من نه سخنگو هستم و نه میتوانم جای رئیسجمهور پاسخ دهم.
معاون سیاسی وزیر کشور بودید و به سازوکار انتخاب استانداران اشراف دارید. اکنون قانون منع بهکارگیری بازنشستگان شامل حال ۱۳ استاندار شده است. تصور میکنید چرا وزیر کشور استاندارانی را انتخاب کرد که وضعیت آنها مشخص بود و سن بالا دارند.
اگر این قانون نبود آیا این سوال مطرح میشد؟ و شما میدانید در زمان انتخاب استانداران فعلی هیچ منعی در کار نبوده است.
اما نمیتوان از کنارگذاشتن برخی استانداران به این بهانه عبور کرد؛ مانند علیاوسط هاشمی که استاندار سیستان و بلوچستان بود و به بهانه بازنشستگی کنار گذاشته شد.
اگر دلیل کنار گذاشته شدن آقای هاشمی بازنشستگی بود که نباید بلافاصله به وزارت جهادکشاورزی میرفت ولی به هر حال جابهجایی عادی است.
به نظر نمیرسد رفتار آقای رحمانی فضلی منطبق بر وعدهها و برنامههای رئیسجمهور باشد بهویژه در موضوع انتخاب استانداران.
اگر این قانون نبود سوال اینطور مطرح نمیشد. آیا اگر این قانون شامل نمایندگان مجلس میشد، در مجلس هم این سوال را میپرسیدید؟ بنابراین به دلیل اینکه این قانون مشمول نمایندگان نشد این سوال را نمیپرسیدید. کسانی هستند که سن و سال آنها بالاتر از استانداران است اما نماینده مجلس هستند. معتقدم باید نیروهای جوان را تربیت کنیم و به آنها میدان داده شود و سپس تغییرات اتفاق بیفتد و با این اصل موافق هستم. وزیر کشور هم در موضوع استانداران به دلیل این قانون جدید در زمان انتخاب اشتباه نکرد.
زمانی بین نمایندگان مجلس از یک حوزه برای استاندار آن استان بحث و توافق میشود، بنابراین نمیتوان گلایهای داشت. برخی توافقها و لابیها شاید اتفاق افتاده باشد به طور مثال آقای مهرعلیزاده و سایر دوستان استانداران قابلی هستند و در حال حاضر توانایی انجام کار را دارند، اما قانون بازنشستگی آنها را وادار به خروج از استانداری میکند و این که اکنون نحوه انتخاب و جایگزین استانداران بازنشسته به چه صورتی است را من نمیدانم، چرا که در گردونه انتخاب نیستم، ولی شرایط اصلی را در ابتدای دولت دوازدهم برای انتخاب استانداران و فرمانداران به آقای رئیسجمهور گفتم.
چه مؤلفههایی مدنظرتان بود؟
مؤلفه اول این باشد که معتقد به چارچوب نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد، چرا که بنا نیست اپوزیسیون نظام یا دولت باشند. مولفه دوم سالم بودن به معنای دست و چشم پاک و انسان خوب بون است. مولفه سوم این است که اهلیت داشته باشد یعنی دارای توان و تجربه باشد که البته تجربه به معنی استاندار بودن نیست، بلکه به قول معروف این کاره باشد! مولفه چهارم این است که سیاستهای دولتی که به عنوان استاندار آن انتخاب میشود را قبول داشته باشد چون میخواهد فرماندار انتخاب کند و آن فرماندار هم باید دولت را قبول داشته باشد. الان هم به رغم اینکه دخالتی ندارم ۲ برهه مهم پیش رو میبینم. سال ۹۸ انتخابات مجلس و سال ۱۴۰۰ انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد.
در چنین شرایطی ۱۴ استان باید دارای استانداران جدید شوند. کرمان و مازندران استاندار ندارند البته آمار تعداد بیشتری از استانهای بدون استاندار را روایت میکند، اما ملاک را آمار شما قرار میدهم. در شرایطی هستیم که باید برای نصف کشور استاندار انتخاب و۷۰ درصد انتقال و جابهجایی صورت گیرد که عملیات سنگینی است. باید افرادی منصوب شوند که اهلیت داشته باشند. شنیدهام سن استانداران هم باید زیر ۶۰ سال باشد که ملاک خوبی است. خود من ۶۳ سال دارم و اگر به من بگویند استاندار باش تمایلی ندارم و میگویم به لحاظ فیزیکی و جسمانی آمادگی دارم، ولی هر چه جوانگرایی رخ دهد به نفع کشور است. تا آنجا که خبر دارم میخواهند به سمت جوانگرایی حرکت کنند که بارقه امید است.
شما از جمله شخصیتهایی هستید که به پاکدستی و دارا بودن ۴ شرط مطرح شده مشهور هستید. پیشنهادی برای استانداری به شما نشد؟
سن من بالای ۶۰ است برای چه پیشنهاد دهند. رویه من به این شکل است که هرگز به دنبال پستی نمیروم. بر این باورم اگر به درد کاری میخورم، باید به دنبالم بیایند. من از حُسن ظن رئیسجمهور ممنونم. من معاون هماهنگی و پیگیری دفتر رئیسجمهور در امور استانها هستم. آقای شریعتمداری بارها میگفت در صنعت کمک کنید و اکنون در همین راستا در هیات حمایت از صنایع هستم، اما تاکید آقای واعظی و آقای رئیسجمهور این بود به شرطی کمک شود که به کار معاونت دفتر رئیسجمهور خدشهای وارد نشود. البته اینجا پست اداری ندارم، من دو شغله نیستم و رئیس هیات حمایت هستم و چون حقوق دوم نمیگیرم، دوشغله محسوب نمیشود. جایگاه برای من مهم نیست و از ما گذشته است.
گزینه تصدی شهرداری تهران هم بودید؟
برخی دوستان شورای شهر دعوت کردند، اما باید نیروهای جوان بگذارند. قصد شهردارشدن ندارم. در سال ۷۳ – ۷۵ شهردار منطقه ۱۱ در زمان آقای کرباسچی بودم و پرونده من درصندوق بازنشستگی شهرداری است. در زمان شورای شهر اول عضو شورای موقتی بودم که در آن زمان آقای مقیمی به عنوان شهردار انتخاب شد. به لحاظ استاندار بودن، مدیریت یک استان را میشناسم. مدیر سیاسی در وزارت کشور بودم و ارتباطاتم مطلوب است و تمام مولفههای شهردار شدن را در سابقه خود دارم ولی ترجیح دادم نیروی جوان و پرتلاش بر سر کار روند. انشاءا... شورای محترم شهر دست به انتخاب اصلح خواهد زد.
- 10
- 5