نام دکتر محمد مصدق با خاطرات تاریخی ایرانیان پیوند خورده و هیچکس از یاد نمیبرد نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حول محور این شخصیت ملیگرا، شکل گرفته است. در واقع این مشاهیر و شخصیتهای تاثیرگذار بر تاریخ یک ملت بخشی از فرهنگ آن سرزمین محسوب میشوند که محمد مصدق و اقدامات او بخشی از تاریخ ملت ایران در دوره پهلوی است.
نامگذاری برخی از میادین و یا خیابانها در شهرهای مختلف دنیا بر مبنای وقایع و رخدادهای اجتماعی و تاریخی صورت میپذیرد و همین نامگذاریها بخشی از هویت اجتماعی شهروندان یک شهر را شکل میدهد. رهبر جبهه ملی و نخستوزیر پیشین ایران نیز جزو تاریخ این کشور است. اما همیشه نامگذاری خیابان و یا منطقهای به نام او همیشه جنجالبرانگیر بوده است. مخالفان او گویا تاب این را ندارند حتی یک خیابان هم به نام او شود تا جایی که بعد از آن همه کشوقوس بر سر موافقت خیابانی در تهران به نام دکتر محمد مصدق، شنبه شب عدهای بر روی تابلوی خیابان «دکتر مصدق» رنگ پاشیدند. گویا این مخالفان در تلاش هستند که بخشی از تاریخ این سرزمین را حذف کنند، هر چند برخی از وقایع و شخصیتهای تاریخی یک کشور نیز با تغییر نام آن خیابان نابود نخواهند شد.
سید جواد میری، جامعهشناس و استاد دانشگاه در رابطه با این حرکت برخی افراد در مخالفت با بخشی از شخصیتهای ملی که در تاریخ این سرزمین تاثیرگذار بودهاند، در گفتوگو با «ابتکار» گفت: متاسفانه ما در ایران کمبود یا تنگی جا نداریم بلکه تنگی نظر داریم که این یکی از مشکلات بنیادین در فرهنگ معاصر ایران و بالاخص در این چهار دهه اخیر بوده است. ما در واقع دچار نوعی تنگنظری در مسائلی که به گونهای از یک سو به امر دینی و از سوی دیگر به امر سیاسی ربط دارد شدهایم.
یعنی سیاست ما آیینی شده است که محصول و نتیجه آن نوعی تنگنظری در عرصه فرهنگی و اجتماعی در جامعه معاصر ایران شده است به صورتی که حتی اگر ما اندازه یک اپسیلون اختلافنظر داشته باشیم آن ۹۹درصدی که ممکن است اشتراکهای ما را تشکیل بدهد نادیده گرفته میشود و دقیقا آن یک درصد اختلاف به اندازه صددرصد بزرگ جلوه داده میشود و راه گفتوگو را میبندد.
میری در ادامه افزود: یک نگاهی در ذهن و زبان انسان معاصر ایرانی شکل گرفته است و آن نگاه ایدئولوژیک به مسائل است. یعنی مواجه ما با امر متمایز به جاری اینکه مبتنی بر امر انسان شناختی و یا مردم شناختی باشد، یعنی اینکه ما پدیدهها را آنگونه که هست مورد ارزیابی قرار دهیم نیست، بلکه ما آنها را آنگونه که باید باشند میخواهیم. یعنی به جای اینکه ما یک مواجهه پدیدار شناختی نسبت به پدیدهها داشته باشیم، آنها را براساس مفروضات ذهنی خودمان میشناسیم. آن مفروضات ذهنی ما هم مبتنی بر نوعی نگاه ایدئولوژیک مبتنی بر امر خیر و شر است. یعنی من خودم را محور عالم و نماینده امر خیر میدانم و آن چیزی که مخالف من است نماینده و سمبل شر میدانم.
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: پس از این زوایه نگاه ما به معاریف و مشاهیر خودمان حالا در هر حوزهای تا جایی که ذیل مفروضات ذهنی «من» باشند، مورد تایید هستند. اما اینها اگر زمانی با مفروضات و ذهنیات «من» فاصله گرفته و زاویه پیدا کنند به نماینده شر تبدیل میشوند. پس اکنون رنگ کردن تابلوی خیابان دکتر مصدق نیز بحث فقط شخص ایشان و فرد نیست. محمد مصدق در جامعه ایرانی نماینده یک جریان است. درواقع میتوان گفت به نوعی هویت معاصر ایرانی را مصدق صورتبندی میکند که این صورتبندی به گونهای به رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی گره خورده است یعنی گفتمان سلطنت پهلوی نوعی نیز بخشی از هویت ایران است.
وی افزود: در این دوره گفتمان دیگری هم وجود داشته است که میتوان آن را گفتمان مذهبی نامید که با معاریف و مشاهیر ایران معاصر در این حوزه گره خورده است؛ برای مثال آقای کاشانی. ملت ایران به گونهای اینها را نماد هویت ایرانی معاصر در ذیل گفتمان مذهبی که مذهبیون آن را نمایندگی میکردند، میشناسند. البته در کنار این دو ما گفتمان دیگری نیز داریم که هویت ایرانی را به گونهای نمایش میدهد که هم المانهای ملی را شامل شود و هم المانهای مذهبی.
این افراد مصدق را یک خطر تلقی میکنند
میری با بیان اینکه چنین برخوردهایی با شخصیتهای ملی، فقط در داخل کشور صورت نمیگیرد، گفت: در خارج از ایران هم هستند افرادی که همچنان علیه مصدق و یا دکتر فاطمی مطلب مینویسند. باید توجه داشته باشیم چنین گروههایی درست است که محدود و یا در اقلیت هستند و نمیتوانند جریانهای اصلی ایران را نمایندگی کنند، اما همین اقلیتها که در حاشیه سیاستهای کشور قرار دارند، دارای قدرت هستند. این افراد و گروهها همچنان مصدق را به عنوان یک خطر قلمداد میکنند. به همین دلیل است که حتی اگر خیابانی به اسم این افراد میشود با آن مخالفت میکنند اینها اگر خیابانی به نام خالد استانبولی باشد هیچ واکنشی نشان نمیدهند چون آن را خطر تلقی نمیکنند.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: حذف بخشی از تاریخ و فرهنگ یک کشور که این افراد نماد آن هستند فقط در اینجا مرسوم است. شما میبینید در بخشی از اروپا حکومتی بسیار توتالیتر مانند استالین، همچنان نمادهایش پابرجاست. ملت و مردم با وجود نظام فاشیستی استالین نمادها و آثار مربوط به آن دوره را تخریب نمیکند. این نوع نگاه در کشور ما فقط مختص به این چند دهه نیست.
ما میبینیم زمانی که پهلوی به حکومت رسید تلاش کرد قاجاریه را محو کند پس این روال ادامه داشته است. هر حکومتی که روی کار آمده است به جای اینکه روی ظرفیتها و تواناییهای خودش تکیه کند در نفی دیگری خواسته خودش را اثبات کند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه تمامی کسانی که جزئی از هویت این سرزمین هستند را نمیتوان حذف و یا نادیده گرفت، گفت: در دنیای امروزی که حجم اطلاعاتی به این سرعت در سطح جهان در حال نشر و توزیع است، ما نمیتوانیم تاریخزدایی کنیم. باید این سرزمین را با تمام تمایزاتش بشناسیم و قبول داشته باشیم. باید تکثرها و تفاوتها را به رسمیت بشناسیم تا به یک همزیستی مسالمتآمیز برسیم. در منطقهای که ما زندگی میکنیم این همزیستی مسالمتآمیز مانند هوا برای ما مفید است. همه روشنفکران، مسئولان و اهل قلم کشور باید تلاش کنند و به این مرحله از شعور و آگاهی برسند که ما نیازمند هبستگی اجتماعی و همزیستی مسالمتآمیز هستیم. این امر زمانی میسر میشود که ما به تفاوتها احترام بگذاریم و آنها را ذیل یک وحدت ملی تقویت کنیم.
در حال حاضر دیگر مصدق به عنوان یک فرد و شخص مطرح نیست بلکه بخشی از هویت ملی ایرانی است. مخالفان حتی اگر با نماد این شخصیتهای ملی مخالفت میکنند در واقع مخالف بخشی از تاریخ و فرهنگ این کشور هستند. سیاه کردن تابلو در واقع به معنای سیاه کردن بخشی از تاریخ این سرزمین است. شکستن سنگ قبر و ناپدید شدن مجسمه و رنگکردن تابلو باعث نمیشود مردم تاریخ و فرهنگ کشورشان را فراموش کنند.
الهام برخوردار
- 9
- 5