«باید به آینده امیدوار بود» برای شروع این جمله روحیهبخش را بر زبان آورد. کسی که در بطن دایره مدیریت انقلاب بوده، مهندس «محمد توسلی» دبیرکل نهضت آزادی ایران،یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در انقلاب ۵۷ است. هرچند بسیاری معتقدند که نهضت آزادی پایگاهی در انقلاب ۵۷ نداشته، با این حال تاریخ تحریف نشده روایتی دیگر دارد.
مانند همیشه برای گفتوگو با دبیرکل نهضت آزادی ایران وارد «اتاق انقلاب» شدیم. اتاقی در منزل او که پیش از انقلاب نیز در آن سکونت داشته و بیشتر جلسات در آنجا برگزار شده بود. چیدمان اثاثیه این اتاق نیز تغییر نکرده است. همان جاهایی که مرحوم مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی، شهید بهشتی و شهید باهنر و ... مینشستند و تصمیم میگرفتند. همین پیشینه باعث می شود فضای این اتاق برای ما کمی سنگین شود.
نخستین شهردار پس از انقلاب از روزهایی میگوید که روشنفکران و روحانیون با کمک هم کنده استبداد را کشیدند که اگر این همپیمانی وجود نداشت شاید انقلاب نیز به ثمر نمینشست. او از موازیکاریها در همان روزهای نخست انقلاب و مراسم استقبال از بنیانگذار جمهوری اسلامی میگوید که نخست قرار بود چه شود و سپس نشد!
شاید یکی از عوامل مهمی که باعث شد تمام وعدههای انقلاب تحقق نیابد، همین موازیکاریهایی بود که از روزهای نخست صورت میگرفت. موازیکاریهایی که همچنان ادامه یافت و دولت موقت را در شرایط بسیار سختی، آنهم در روزهای نخست به دست گرفتن سکان اجرایی، قرار میداد.توسلی هم با شفافیت میگوید که دوست و رقیب، دولت موقت و شخص مهندس بازرگان را همراهی نکردند. گفتههای توسلی این باور را پررنگتر میکند که مانند بسیاری از مخالفان سرسخت آن روزهای بازرگان که این روزها به اشتباهاتشان اقرار میکنند، دریابیم که بازرگان گامهایش را آرامآرام بر میداشت تا منطق در برنامههایش از قلم نیفتد و شوربختانه این اقدامها آنقدر ادامه یافت تا به استعفای نهایی دولت موقت انجامید.
گفتوگوی تفصیلی با محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران را در ادامه میخوانید:
بی تردید شما به عنوان یکی از شخصیتها در دایره تصمیمگیری و مدیریت انقلاب سخنان ناگفته بسیاری دارید و پرسش این است که اگر با تجربه کنونی به ۴۰ سال پیش بازگردید، چه کارهایی را انجام می دهید و چه کارهایی را نمیکردید؟
این سوال خیلی کلی است و نیاز به گفتوگوی تفصیلی دارد. بهطور خلاصه امروز با توجه به تجربه جهانی پیامدهای انقلابها نباید ما در سال ۵۷ آب به آسیاب انقلاب میریختیم و باید از راهکار تحول تدریجی حمایت می کردیم؛ اما به رغم وقوع انقلاب در آن شرایط و هزینههای اجتناب ناپذیری که درپی داشت؛ پیامدهای آن میتوانست در راستای منافع ملی باشد؛ اما بعد از انقلاب آن فرایندی که باید و انتظار میرفت، طی نشد.
چرا طی نشد؟
روشنفکران جامعه ما بهتنهایی این توان را نداشتند که کنده استبداد سلطنتی را بکنند. البته شخصیتهایی مثل «مهندس بازرگان»، «دکتر یدالله سحابی» و «آیتالله طالقانی» که از دهه ۲۰ کار آگاهی بخش خود را در عرصه فرهنگی و اجتماعی آغاز کردند، در مقاطع حساس تاریخی توانستند بین روشنفکران و روحانیت مبارز ، تعاملی را سامان دهند.
در سالهای ۳۹ -۴۰ فضای سیاسی ایران باز شد، در آن سال ها ابتدا جبهه ملی دوم و سپس نهضت آزادی ایران تشکیل شد. بعد از سفر شاه به آمریکا و پذیرش اجرای برنامه های آمریکا و برکناری دکتر امینی، فضای سیاسی با ایجاد محدودیت برای احزاب سیاسی، دچار انسداد شد. از این دوره به بعد شاه طبقه روحانیت را مخل اجرای برنامه های خود میدید. در شهریور سال ۴۱ بحث انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح ساخت. این طرح سه محور اصلی داشت؛ حضور و آزادی زنان در انتخابات، اصلاحات ارضی و سوگند به کتابهای آسمانی به جای قرآن. دراین زمان «آیتالله بروجردی» فوت شده بود و مراجع مهم، آیات عظام «خمینی(ره)»، «شریعتمداری» و «گلپایگانی» بودند که بیدرنگ مخالفتشان را طی بیانیهای با این طرح اعلام کردند. روزنامهها بلافاصله این مخالفت را «ارتجاع سیاه» توصیف کردند. آن زمان من در آلمان بودم و به خاطر دارم که رسانههای غربی نیز در توافقی نانوشته همین واژه یعنی «ارتجاع سیاه» را به کار بردند.
با این حال پرسشهای بنیادین را کسانی مانند مهندس بازرگان در دیدار با مراجع مطرح کردند و نهضت آزادی نیز طی بیانیههایی به تحلیل چرایی مطرح شدن این سوالات پرداختند. در پی چنین تعاملی و مشخص شدن اهداف شاه از برگزاری آن انتخابات مشکل استبداد تاریخی که نماد آن شاه بود، بهطوری که در منابع تاریخی آمده، برای مراجع هم روشن شد. درپی آن تمرکز مراجع به مشکل اصلی و ورود روحانیت مبارز به عرصه عمومی و سیاسی و حادثه تلخ فیضیه و نهایتا رخداد خرداد سال۴۲ و تبعید آیتالله خمینی فضای سیاسی ایران متحول و کاملا بسته شد؛ بهطوری که همه گروههای سیاسی تحت تاثیر گفتمان و فضای بینالمللی دست به تشکیل سازمان هایی برای اقدامات مسلحانه و انقلابی زدند. رخدادهای بین سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۴ اختصاص به این عملیات و نهایتا سرکوب جنبش مسلحانه دارد که روحانیت مبارز نیز عموما از بخش اسلامی آن یعنی مجاهدین خلق حمایت میکردند. از سال ۵۴ جنبش اجتماعی و مدنی با حضور همه گروههای اجتماعی ادامه پیدا میکند و در سال ۵۷ منجر به پیروزی انقلاب میشود.
در آستانه انقلاب همه ملت ایران حضور داشتند و شعار مشترک و اصلی مردم «مرگ بر شاه بود». همه مردم با هر عقیدهای مطالبهشان آزادی و نه به استبداد بود. این مطالبه هم یک مطالبه تاریخی بود که از زمان مشروطه تا ۲۸ مرداد ۳۲ ادامه یافته و سپس از دهه ۴۰ توسط جبههملی و نهضت آزادی و همچنین با ورود روحانیت مبارز به عرصه عمومی پس از خرداد ۴۲ تا به انقلاب ۵۷ ادامه پیدا میکند.
پس این جنبش اجتماعی یک شبه شکل نگرفته است. این جنبش نتیجه سالها مبارزه، سرکوب و خشم فروخورده یک ملت است. وقتی فرایند تاریخی انقلاب ۵۷ را بررسی کنیم خواهیم دید که ورای روایت ایدئولوژی زده از جریان انقلاب، در نهایت ما با یک مطالبه جدی یعنی «نه به استبداد» مواجهیم که در دفاعیات مهندس بازرگان در دادگاه نظامی سال ۴۳ تحت عنوان اینکه «چرا با استبداد مخالفیم» به خوبی روح یک ملت تشنه آزادی، تجلی یافته است.
به نظر می رسد این مطالبه همچنان یکی از خواسته های اساسی ملت ایران است؟
کاملا همین طور است و پیگیری این مطالبه بیشک یکی از فضایل و نشان دهنده بالارفتن آگاهی جمعی یک ملت است.
در اینجا میتوان یک سوال اساسی مطرح کرد که اگر روحانیت در جریان مبارزات انقلاب نبود آیا روشنفکران به تنهایی میتوانستند کنده استبداد را بکنند؟ مدیریت انقلاب از سال ۵۴ تا ۵۷ با چه کسانی بود؟ در پاسخ باید گفت، نیروهای ملی و مسلمان؛ روشنفکران دینی، مهندس بازرگان و یاران او در نهضت آزادی و البته با همکاری روحانیت مبارز این کار را انجام دادند. این یک واقعیت تاریخی است. برای مثال تشکیل «جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر» در اوایل سال۵۵ یکی از آن اقدامهای راهبردی و تاثیر گذار همین نیروهای ملی و مسلمان و با مدیریت مهندس بازرگان بوده که در گشایش فضای جامعه و کاهش هزینههای مبارزه و تقویت جنبش اجتماعی تاثیری بهسزا داشت. بررسی هریک از اتفاقات سیر انقلاب مجالی جداگانه میطلبد. اگر به شکلی اجمالی، اتفاقات روی داده تا قبل از بهمن ۵۷ را بررسی کنیم، ریشهدار بودن مهمترین مطالبه روح جمعی ایرانیان را به وضوح در خواهیم یافت.
از تلاش آگاهی بخش دکتر شریعتی (از ۴۷ تا ۵۲) گرفته تا اتفاقات رخ داده در مسجد قبا و سخنرانیهای آتشین در این مسجد، نماز عید فطر سال۵۶ در تپه های قیطریه به امامت «آیتالله سیدابوالفضل زنجانی» و سال بعد از آن نماز عید فطر به امامت مرحوم «دکتر مفتح» در همان مکان و بعد از همین نماز عید فطر بود که اولین راهپیمایی خودجوش مردم با کارگردانی «هادی غفاری» سامان یافت.
تشکیل نهضت آزادی ایران در نیمه دوم سال ۵۶ بستری را برای تمرکز روی ضرورت دیپلماسی انقلاب مهیا ساخت. در شورای مرکزی نهضت دو راهکار مورد توجه قرار داشت؛ یکی تقویت جنبش اجتماعی و دوم در پیگیری سیاست دیپلماسی انقلاب برای کاهش و حذف حمایت بیگانگان به ویژه آمریکا از رژیم شاه بود . در واقع شرایط انسداد سیاسی حاکم ضرورت یک دیپلماسی فعال را بیش از پیش اجتناب ناپذیر میکرد. دیپلماسی انقلاب از اردیبهشت سال ۵۷ آغاز شد و از این زمان مجموعهای از مذاکرات با مقامات کشورهای خارجی و با ارتش در دستور کار قرار گرفت. با این دیپلماسی فعال در ایران و البته اقداماتی که بعدا در نوفل لو شاتو فرانسه صورت گرفت، آمریکا گام به گام عقب نشست. آنها همانطور که نهایتا در گزارش سفر «ژنرال هایزر» آمده پذیرفتند که انجام تحولات جز با خروج شاه ممکن نیست و این همه از طریق دیپلماسی انقلاب میسر گشت. به عبارتی پذیرش تحولات برای آمریکاییها فرایندی داشته و یک شبه اتفاق نیفتاد.
در مهرماه ۵۷ دولت عراق برای اخراج آیتالله خمینی(ره) تحت فشار قرار میگیرد و ایشان ناچار میشود به کویت و بعد با راهنمایی «دکتر ابراهیم یزدی» که آن موقع برای انجام کاری در لبنان بود (این موضوع به تفصیل در جلد سوم خاطرات دکتر یزدی آمده است) به نوفل لوشاتوی فرانسه مهاجرت میکند. مهاجرت به فرانسه اقدامی هوشمندانه بود که باب جدیدی را برای آیتالله خمینی(ره) باز میکند و ایشان را بر بام رسانههای جهان مینشاند تا جنبش اجتماعی ایران را معرفی و چشم انداز آینده این جنبش را برای جهان روایت کند.
این آرمانها و چشم انداز چه مواردی بودند؟ این که ملت ایران در پی آزادی، در پی حاکمیت قانون و دمکراسی، در پی عدالت و برابری، کرامت انسان و حقوق شهروندی است. فضای جامعه ما آنچنان آزاد خواهد بود که هر دگراندیشی مانند مارکسیستها میتوانند آزادانه اظهارنظر کنند. به همین دلایل انقلاب اسلامی ما در مقایسه با مابقی انقلابهای جهانی ویژگی کاملا برجستهای داشت و از این رو افکار عمومی جهان تحت تاثیر این آرمان ها قرار میگیرد.
دکتر سنجابی و مهندس بازرگان، مرحوم مطهری و... برای دیدار با آیتالله خمینی(ره) به نوفللوشاتو میروند. در فرانسه دکتر یزدی نقش اساسی ایفا میکند. ۱۲ بهمن فرا میرسد و آیتالله خمینی(ره) در میان استقبال مردم به ایران میآید.
حال سوال اساسی که می توان مطرح کرد این است که در انقلاب همه گروهها و مردم ایران حضور داشتند اما مدیریت اصلی با دو جریان بود؛ یکی روشنفکران دینی به رهبری مهندس بازرگان و گروه دیگر روحانیت مبارز به رهبری آیت الله خمینی(ره). یعنی اگر این دو گروه با هم تعامل و همکاری نداشتند آیا هرگز انقلاب به ثمر مینشست؟ به این ترتیب نقش آیتالله خمینی بیشتر در بسیج توده های مردم قابل انکار نیست؛ همان طور که مدیریت انقلاب در داخل توسط مهندس بازرگان و دوستانشان نیز قابل کتمان نیست. موقعی که در پی اعتصابات کارگری تولید نفت متوقف میشود و کمبود عرضه داخلی فشار به مردم وارد کرد ؛ «مهندس بازرگان»، «هاشمی رفسنجانی» و «مهندس کتیرایی» بودند که از طرف رهبر انقلاب مامور راه اندازی نفت برای مصارف داخلی میشوند. بحث مدیریت اعتصابات یک بحث بسیار حائز اهمیت است که مدیریت این حوزه به «دکتر سحابی»، «دکتر باهنر» و «مهندس معینفر» سپرده میشود. در راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا، مدیریت با چه کسانی هست؟ مرحوم «شاهحسینی» از جبهه ملی، «علیاصغر تهرانچی» از نهضت آزادی و بنده که مسئول تبلیغات بودم. یا ستاد استقبال از امام را چه کسانی سامان می دهند؟ مرحوم استاد مطهری در پنجم بهمن در حسینیه ارشاد با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی اعضای ستاد را معرفی می کند. خود «استاد مطهری» رئیس ستاد ، «دکتر مفتح» به عنوان سخنگو، «مهندس صباغیان» مسئول برنامهریزی، «شاهحسینی» مسئول مالی و تدارکات، «علی اصغر تهرانچی» مسئول انتظامات و بنده به عنوان مسئول تبلیغات در این ستاد معرفی می شوند. زیر مجموعه هرکدام از این ها افراد بسیاری مسئولیت داشتند. اما چه اتفاقی افتاد. برخی از دوستان شروع به موازی کاری کردند مثلا در ستاد قرار شد که برای بازگشت آیتالله خمینی(ره) از مهرآباد از ماشین ضدگلوله استفاده شود. ستاد طبق برنامه ماشین ضدگلولهای را آماده کرد ولی به یکباره دیدیم که آقای «رفیقدوست» یک بلیزر را برای جابهجایی امام تدارک دیده است. این رخداد از همان آغاز یک نشانه اقدامات موازی با ستاد بود. در ستاد برنامهریزی شده بود که چه کسانی در کنار امام باشند و کل مسیر برنامه ریزی شده بود، اما در عمل تغییر پیدا کرد.
در ۱۴ بهمن ۵۷ در جلسه شورای انقلاب از آقای مهندس بازرگان میخواهند که برای نخست وزیری قبول مسئولیت کنند. مهندس بازرگان از آیتالله خمینی(ره) درخواست میکند که یک شب به او برای بررسی فرصت دهند. روز ۱۵ بهمن مهندس بازرگان هم به شکلی مشروط قبول مسئولیت کرد و دولت ایشان توسط آیتالله خمینی(ره) دولت امام زمان لقب گرفت.
ارزیابی شما از عملکرد ۹ ماهه دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان چیست؟
در این دوره شاهد شکلی از جنگ قدرت و مداخله بی رویه در کار دولت موقت هستیم. حزب جمهوری اسلامی تشکیل میشود که بهطور طبیعی به دنبال تصدی قدرت است. آن سوی دیگر، حزب توده و مجاهدین خلق و طیف چپ مارکسیست نیز در تقابل با دولت موقت با شعار «تداوم انقلاب» فعال بودند. «ابوالحسن بنیصدر»، «صادق قطبزاده» و بسیاری از جمله دوستان خود ما همه در تقابل و نقد دولت موقت مشارکت داشتند و از این رو جدال قدرت از همان آغاز شدت گرفت. رقابت در قدرت اشکالی ندارد به شرط آن که مجرای قانونی رقابت برای کسب مسئولیت و جایگاه کاملا مشخص باشد. از این رو در آن ۹ماه مهندس بازرگان در شرایطی بود که دوست و رقیب همه به دولت او حمله میکردند. از نهادهای انقلابی گرفته تا کسی مثل مرحوم مهندس سحابی که دیدگاه اقتصادیاش با دولت موقت همخوان نبود نقدهای جدی داشتند. هر چند مهندس بازرگان چند بار استعفا داد، اما ایشان با شکیبایی هیچ گاه قهر نکرد. او قهر نکرد چرا که میدانست راهی طولانی را آمدهایم و باید راه طولانیتری را ادامه دهیم. او روح زمانه را درک کرده بود. او می دانست با انقلاب کنده استبداد را کندهایم اما به این موضوع هم آگاه بود که یک طبقه جدیدی در روابط حکمرانی در ایران بعد از انقلاب در حال شکلگیری است. نقطه آغاز از ۱۲ فروردین بود. قرار بود در رفراندوم تاریخی مردم به «جمهوری دموکراتیک اسلامی» که در اساسنامه مصوب شورای انقلاب تصریح شده بود، رای دهند که آیتالله خمینی(ره) هم آن را قبلا تایید کرده بودند. اما بعد ایشان از مردم خواستند به «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، رای دهند. در زمان رفراندوم که قانون اساسی تدوین نشده بود، عملا همه مردم بر اساس همان گفتمان شکل گرفته و ارائه شده در نوفل لوشاتو به جمهوری اسلامی رای دادند.
جنگ تحمیلی هنوز شروع نشده بود و فضای کشور ملتهب و برخوردها شدید بود. خشت اولیه گفتمان اصلاحات در تیر ماه سال ۵۹ و در سومین کنگره نهضت آزادی ایران گذاشته میشود آن هم با تصویب این بند اساسی که «مبارزه ما مدنی، علنی و مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت خواهد بود» این خشت اولیه گفتمان اصلاحات بود. با بررسی رخدادهای خشونت بار دهه شصت میبینید که نهضت آزادی ایران به اعتبار رهبرانش بر اصول خود میایستد و با مدارا و صبوری از مطالبات مردم ایران پاسداری و رسالت آگاهی بخشی خود را در قبال ملت در حد توان انجام میدهد.
مهندس بازرگان تالیفات مهمی در حوزههای سیاسی و اجتماعی دارند. از نوشته های ایشان برایمان بگویید؟
اگر در مجموعه آثار مهندس بازرگان (از دهه شصت تا هفتاد) نظری کنید با منظومهای از مسائل در هم تنیده فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب مواجه میشوید که به شکلی تطبیقی با مبانی قرآنی و تجربه بشری تلاش شده تا راه نجاتی برای وضع موجود کشور بیابد. چرا انحراف رخ داد و چه راهکارهایی برای خروج وجود دارد؟ ایشان در سال ۶۱ کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» را نوشتند. گام اول آن «همه با هم» و پیروزی انقلاب و گام دوم آن «همه با من» و زمینه های انحراف آغاز شد. در سال ۶۲ کتاب «گمراهان» را نوشتند. در واقع ایشان این فرایند پیش روی را به شکلی تاریخی توضیح می دهند. مهندس بازرگان در کارهای تالیفی خود میخواهد این پیام را به مردم بدهد که برای رسیدن به آرمانهای انقلاب مشروطه و ۵۷ راهی طولانی در پیش داریم؛ باید برنامهریزی شود و آگاهی جامعه بالا رود. در«ناگفتههای بعثت» ایشان تاکید میکند که در بعث پیامبر حضور در قدرت وجود ندارد.
چرا حضرت علی(ع) به رغم شایستگی تا زمانی که مردم به رهبری ایشان آری نگفتند آن را نپذیرفت؟ پس بنابراین یکی از رسالتهای مهم انبیاء آگاهی بخشی است. مهندس بازرگان در آخرین سخنرانی خود در سال ۷۳ در اثر «آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء» از رسالت انبیاء میگوید پرداختن به آن، مجالی دیگر میطلبد.
در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید؟
مردم ایران از انقلاب مشروطه به این سو چند مطالبه مهم داشتهاند. بعد از انقلاب اسلامی هم مردم انتظاراتی داشتند. آنها میخواستند که مطالبه اصلی مردم که آزادی و حاکمیت ملت است تحقق یابد و عدالت جاری و ساری شود. انتظار داشتند که هم از نظر داخلی و هم از منظر بینالمللی وجههای در شان ملت ایران داشته باشیم. انتظار براین بود که شکاف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از بین برود و... حالا سوال این است؛ بعد از چهار دهه که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد ما تا چه اندازه برای تحقق این آرمانهای والای دو انقلاب مشروطه و ۵۷کوشیده و موفق بودهایم؟ و اگر موفق نشدهایم علت چه بوده است؟ آیا ملت در انتخابات پیش بینی شده در قانون اساسی، جایگاه واقعی خود را دارد؟ باید بپذیریم که ملت ایران نیاز به قیم و متولی ندارد. حاکمان هستند که باید زیر نظر ملت ایران کار کنند. اصل ۵۶ قانون اساسی کاملا شفاف است.
رضا نحوی/ هرمز شریفیان
- 11
- 4