
عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفتوگویی با «همدلی» با ذکر این نکته که «متاسفانه بعضی از روحانیون به قدری حکومت حکومت میکنند که شاید حتی سران نظام هم از نوع تعریف و تمجیدهایشان راضی نباشند.» درباره رد چنین رویکردی اظهاراتش را طرح کرد:
درباره اینکه سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران «آخوند حکومتی» بودن را مایه افتخار میداند، چه نظری دارید؟
اینکه یک آخوند وابسته به حکومت باشد یا خودش را به نوعی وامدار حکومت بداند، با هیچ دلیل و توجیهی نمیتواند اتفاقی مثبت و تاثیرگذار باشد. مگر اینکه فعالیتهایش در راستای منافع ملی، احیای ارزشهای دینی، احقاق حق و کاهش دغدغههای مردم باشد. والا صرف اینکه یک آخوندی به حاکمیت نزدیک باشد، هیچ ارزشی نمیتواند داشته باشد. در روایات هم به کرات توصیه شده است که به ارباب و سلاطین نزدیک نشوید.
در واقع نزدیکی به حکومت افراد را به سوی تملق و همچنین چشمپوشی روی ایرادها سوق میدهد. خب! چه کسی است که از چنین حالتی آنهم از کسی که ملبس به لباس روحانیت است، راضی باشد و این موضوع را موجب هتک حرکت روحانیت نمیداند؟ افتخار روحانیت شیعه، همیشه به استقلال و اقتدارش بوده است که معلوم است، حکومتی بودن، استقلال رای را میگیرد. یک روحانی برای اینکه بتواند صحبتها و دغدغههایش را آزادانه طرح کند، نباید قرابتی با حاکمیت و حاکمان داشته باشد.
عدهای از روحانیون عادت و اصرار به این دارند که از نظام فقط تعریف و تمجید کنند و به همین دلیل، هرگونه نقدی را سیاهنمایی میدانند.
هیچ کس در هیچ نظام یا دستهای نمیتواند ادعا کند که خطا یا حتی گناهی ندارد. بالاخره حکومت که حکومتی معصوم نیست. دقیقا به همین دلیل، حمایتهای شبانهروزی و چشمپوشی نسبت به کاستی و کمکاریها، رفتاری است که ریشه در تملق دارد. با این توضیح که تملقگرایی اصلا و ابدا در شان روحانیت نیست. پس، شاهدیم که برخی از روحانیون با نادیده گرفتن اشتباههای نظام، مرتکب اشتباهی بزرگ میشوند. همانطور که در روحانیت اهل سنت را غالبا حکومتی و در قبال ایرادها منفعل میبینیم. به همین دلیل هم مشکلات زیادی را تجربه میکنند. اما در جامعه چنین چیزی نبود و روحانیون همیشه از آزادی بیان به عنوان فرصتی برای تاثیرگذاری در راستای کاهش مشکلات بودند.
چه شد که در شروع دهه پنجم انقلاب، گروهی از روحانیون بعضا سرشناس و دارای سمت مهم به چنین رویکرد زیر سوالی چراغ سبز نشان دادهاند؟
متاسفانه بعضی از روحانیون به قدری حکومت حکومت میکنند که شاید حتی سران نظام هم از نوع تعریف و تمجیدهایشان راضی نباشند. جای تاسف دارد، وقتی میبینیم غالب امامان جمعه آن استقلال لازم را ندارند و به همین دلیل نمیتوانند خودشان بیندیشند و آزادانه سخن بگویند و باطبع از مطرح کردن مشکلات مردم غافل میشوند. همه یادشان است، آیتالله طالقانی به معنای واقعی هم استقلال نظر و رای داشت، به طوریکه به جرات میتوان گفت، امامان جمعه فعلی حتی ۱۰درصد استقلال، صلابت و مردمداری آن مرحوم را ندارند.
و دقیقا به همین دلیل جایگاه نماز جمعه تنزل پیدا کرده است.
متاسفم که باید این واقعیت تلخ را تایید کنم. با کاهش شان خطبهها، قشرهای تحصیلکرده، دانشگاهی و نخبگان مدتهاست که در نماز جمعه شرکت نمیکنند. حتی آمار شهروندان عادی هم سیر نزولی شدیدی داشته است، به طوریکه در همه شهرهای بزرگ و کوچک، نماز جمعه با جمعیتی اقلی برگزار میشود.
با توجه به ملموس بودن معضل، چرا دستاندرکاران اقدام به اخذ تصمیمهایی برای بازگشت تریبون نماز مهم جمعه به جایگاه اصلیاش نمیکنند؟
موضع را نمیبینند. انسانی که چشمش معطوف به قدرت است، بر چشمش عینک تار زده است و هیچ جایی را نمیبیند.
سوال را به شکل دیگری طرح میکنم. نهادهای نظام چرا به فکر ترمیم این حالت ناخوشایند نیستند؟
راهکار یا راهکاری ندارند و حتما با جابهجایی خطبا چیزی عوض نمیشود. دنیای امروز، صحبتهایی بر اساس دغدغههایش را میطلبد و دیگر بعضی از خطبهها، با هیچ شکلی مورد توجه مردم قرار نمیگیرد و نخواهد گرفت و همچنین هیچ گرهی از گرههای مردم را باز نمیکند، تا بتوانیم اینطور بگوییم که معلوم است، کسی برای حضور در نماز جمعه رغبتی از خود نشان ندهد. یعنی اعتماد مردم کمتر و مشکلات بیشتر شده است.
برای سیستم تصمیمگیری، تریبون دادن به چهرههای استقلال طلب سخت است؟
نه. شاید هم مدنظرشان این است، روحانیونی را برای نماز جمعه مدنظر قرار بدهند که به توصیهها درباره گفتن یا نگفتن حرفهایی سراپا گوش باشد.
این حالت که خیلی مشکلزا است.
بله، همینطور است.
- 14
- 1