این یک واقعیت است که رفتار سیاسی و گاهی اجتماعی سیدمحمد خاتمی به عنوان نماد اصلاحطلبی و محمدرضا عارف در جایگاه یکی از تصمیمسازان ارشد جریان اصلاحات، گاهی روی اعصاب است و به اصطلاح لج آدم را در میآورد. در واکاوی چرایی بروز این رفتار، یک نکته مشهود است؛ بزرگان اصلاحات به شدت محافظهکارند، برخلاف پیروان خود که تندروی را میطلبند.
در این نوشته قصد آن را داریم تا بدانیم دلیل این همه محافظهکاری رهبران جریان اصلاحات چیست و چرا این همه به محافظهکاری روی آوردهاند؛ البته با تاکید بر اینکه محافظهکاری از ابتدا با خاتمی و عارف، عجین بوده است.
در باب محافظهکاری
عظیم محمودآبادی، در مقالهای که در آن به توصیف ادموند برک، پدر محافظهکاری نوین (انگلیسی همعصر انقلاب کبیر فرانسه) پرداخته است، در معرفی محافظهکاری مینویسد: «محافظهکاری به عنوان یکی از نظریات اصلی در سنت سیاسی اروپایی، دکترینی است که معتقد است؛ واقعیت هر جامعهای باید در توسعه تاریخی آن لحاظ شود. محافظهکاری جامعه را به عنوان چیزی که رشد میکند، فرض میگیرد و ترجیح میدهد شاخ و برگها را هرس کند تا به ریشههای اصلی که مورد توافقاند برسد. این دیدگاه اخیر از نظریهپردازان رادیکالی اخذ شده است که معتقدند تغییر انقلابی جامعه و موجودات بشری به طور کامل ما را از آنچه که آنان «یک جامعه عمیقاً غیرعادلانه» میخوانند، نجات میدهد. بنابراین به طور مشترک، همه آنهایی که محافظهکار هستند با تغییرات اساسی و دفعتی جامعه مخالفاند.»
همچنین در معرفی این رفتار سیاسی و اجتماعی آمده است: «محافظهکاری یک واژه کلی برای جهانبینیهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی است که هدف اصلی آن نگهداری جامعه و ارزشهای موجود است. این مسلک به صورت عمدهای در تضاد با مسلکهای رادیکال تعریف میشود و بر قداست سنتها، مالکیت، خانواده، مذهب، دولت و دیگر نهادهای جا افتاده و قدیمی تاکید میگذارد.»
با این توضیحات اندک عنوان میکنیم؛ ادموند برک، اندیشمند انگلیسی که محافظهکاری را وارد تاریخ ادبیات سیاسی کرد، با انقلاب و براندازی ساختاری مخالف بود و آن را مانع توسعه و اهرمی برای عقبافتادگی جوامع میدانست اما در عین حال بر اهمیت «تغییر» تاکید میکرد. از این اعتقاد میتوان این برداشت را اخذ کرد؛ در عین حال که میتوان محافظهکار بود و اصول و ارزشهای قبلی را حفظ و مراقبت کرد، میشود نگاهی به تغییر داشت تا موانع رشد و تعالی جوامع را مرتفع کرد.
حال این سوال مطرح است که آیا ما در ایران چیزی به نام محافظهکاری به معنای آنچه در ذهن ادموند برک است، داریم؟ کنشگران سیاسی معتقدند که ایران از محافظهکاری به معنای کلاسیک آن بیبهره است؛ هر چند با هدف تخریب، اطلاقهایی با برچسب محافظهکار به جریانها و شخصیتهای سیاسی نسبت داده میشود.
اصلاحات
در حال حاضر یک شناخت نسبی از محافظهکاری داریم و حالا میخواهیم بدانیم، اصلاحات چیست و مطالبهاش از جامعه برای اصلاح خود جامعه چیست. اصلاحطلبان یکی از دو جریان سیاسی ـ اجتماعی اصلی ایران است که پس از انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ ظهور و بروز یافت که با پیروزی سیدمحمد خاتمی همراه بود.
ایدئولوژی اصلی اصلاحات در ایران رسیدن به یک جامعه مدنی و قانونمدار، دستیابی به مردمسالاری دینی، آزادی، عقلسالاری، دوری از تحجر و توجه ویژه به نیازها و مشکلات جوانان بر اساس اصالت حاکمیت مردم است که با گسترش مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم از طریق تشکیل نهادهای مردمنهاد و شوراهای صنفی و کارگری و حضور فزاینده این نهادها در تصمیمگیریهای کلان ممکن خواهد بود.
در حال حاضر جریان اصلاحات در ایران دارای بیش از ۲۰ تشکل و حزب رسمی و غیررسمی (مانند احزاب و تشکلهای منحل شدهای مثل جبهه مشارکت اسلامی) است که هر کدام مستقلاً یا تحت لوای ائتلاف فراگیر اصلاحطلبان (در گذشته با نام شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان) برنامهها و اهداف اصلاحطلبی در ایران را پیش میبرند. در کنار این تشکلها دو بنیاد مهم نیز محل و مرجع تصمیمسازی برای اصلاحات است؛ بنیاد باران به ریاست سیدمحمد خاتمی و بنیاد امید ایرانیان به ریاست محمدرضا عارف.
بنیاد باران موسسهای غیردولتی است که سیدمحمد خاتمی پس از پایان دوره دوم ریاست جمهوری با همکاری چند تن از وزیران و استانداران خود راهاندازی کرد. باران نام اختصاری آزادی رشد و آبادانی ایران است.
«تقویت زمینههای رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و بالابردن سطح دانش و فناوری جامعه»، «توسعه منابع انسانی و پرورش نخبگان برای برنامهریزی و مدیریتهای راهبردی ـ کاربردی در عرصههای مختلف توسعه»، «بسط و نهادینه کردن آزادیهای قانونی»، «تعمیق فرهنگ ملی، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی» و «پاسداری از حرمت و کرامت انسان با استفاده از همه امکانات ملی و بینالمللی» اهداف بنیاد باران هستند. همچنین بنیاد امید ایرانیان یک نهاد غیردولتی است که در اوایل سال ۸۸ تاسیس شد. ریاست این بنیاد در حالی با محمدرضا عارف است که این چهره از اعضای هیات موسس بنیاد باران است.
حالا سیدمحمد خاتمی و در جریانی همسو، محمدرضا عارف، رهبری و هدایت فکری اصلاحطلبان را به عهده دارند؛ هرچند در رهبری خاتمی برای اصلاحطلبان شائبهای وجود ندارد، اما هستند افرادی که عارف را نه تنها شایسته هدایت اصلاحطلبان نمیدانند، بلکه او را حتی اصلاحطلب هم نمیدانند. مانند علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت که معتقد است؛ عارف تا پیش از دولت اصلاحات در زمره گروه چپ به عنوان تبار اصلاحات نبوده و یک تکنوکرات وفادار به نظام است.
محافظهکاریهای خاتمی و عارف
با اعتنا به آرای ادموند برک به عنوان کسی که محافظهکاری نوین را بنا گذاشت، هم میتوان شخصی با آمال و آرزوهای تغییر بود (مانند اصلاحطلبان که برای تغییر و اصلاحات در جامعه حریص هستند) و هم اینکه به ارزشها و سنتها باور داشت و برای حفظ آن تلاش کرد (مانند اصولگرایان سنتی که به حرکت در مسیر ترسیم شده قبلی و فعلی باور دارند). این اندیشه البته در دیدگاههای اعلامی جمهوری اسلامی ایران هم دیده میشود. ایده و تفکر «اصولگرای اصلاحطلب» و «اصلاحطلب اصولگرا» پیش از این از سوی مقام معظم رهبری طرح شده است.با این نگاه میتوان برخی از رفتارهای خاتمی و عارف را سنجید و تحلیل کرد. برای بسط بیشتر به بیان برخی نمونههای عینی در این باره میپردازیم؛
مجلس ششم، مجلسی بحثبرانگیز و آزاردهنده برای حاکمیت بود. شورای نگهبان با بازوی نظارت استصوابی خود بسیاری از نمایندگان این دور مجلس را برای انتخابات مجلس هفتم را رد صلاحیت کرد (یا آنطور که خود معتقد است؛ صلاحیت آنان را تایید نکرد). این اقدام با واکنش تند اصلاحطلبان که دولت و مجلس را توامان در اختیار داشتند مواجه شد. اولین و در دسترسترین پیشنهاد برای مقابله با این تصمیم شورای نگهبان، درخواست از سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور برای برگزار نکردن انتخابات بود. خاتمی با این پیشنهاد به شدت مخالفت کرد و مهمترین هدف اصلاحات را در مدنیت که انتخابات نماد و شاخص اصلی آن است، دانست.
داستان تلاش خاتمی برای شرکت در انتخابات، تجربهای تکراری است. در جریان انتخابات مجلس نهم که نخستین انتخابات سراسری بعد از انتخابات جنجالی ۸۸ بود، او رای خود را در حوزه انتخابیه دماوند به صندوق انداخت. اصلاحطلبان و بدنه جامعه که انتخابات را تحریم کرده بودند، این اقدام خاتمی را برنتافتند و به او تاختند. اما کمی بیش از ۲ سال بعد همان رایتحریمیها دعوت خاتمی در کنار توصیه هاشمیرفسنجانی در رای دادن به حسن روحانی را پذیرفتند و تجربه شیرین در پیروزی خود را که ناممکن و غیرمحتمل مینمود، در انتخابات مجلس دهم تکرار کردند. با پیروزی حسن روحانی و لیست امید، مشخص شد که محافظهکاری خاتمی، تلاشی برای بقا و شرط حیات اصلاحات بود. محمدرضا عارف هم تقریباً چنین مشی و مسلکی دارد. بعد از انتخابات ۸۸ که بسیاری از بزرگان و چهرههای اصلاحطلبی یکی پس از دیگری بازداشت و دادگاهی شدند، محمدرضا عارف هنوز در قاطبه مسئولان نظام، فردی قابل احترام و اعتماد بود. او که با ائتلاف فراگیر اصلاحطلبان یا شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و نیز بنیاد امید ایرانیان در عرصه تصمیمگیری و تصمیمسازی برای اصلاحات نقش پررنگی ایفا میکند، رفتارهایی از خود بروز میدهد که در برخی مواقع ناقض روحیه اصلاحطلبی است. مماشات و عدم اعتراض، بزرگترین اتهامی است که به عارف (بهویژه پس از راه یافتن به مجلس دهم) زده میشود. اما در تحلیل این سکوت میتوان به کاهش بسیار اعتمادبهنفس محمدرضا عارف پس از شکستهای دوباره از علی لاریجانی در انتخابات رئیس مجلس اشاره کرد که متاسفانه برخی از اعضای لیست امید که عارف آنها را انتخاب کرده بود در این امر دخیل بودند.
با این حال نوع منش سیاسی و اجتماعی عارف که به نوعی تساهل گسترده شباهت دارد، باعث شد تا محافل کلان سیاسی کشور همیشه شاهد حضور نمایندهای که از صفت اصلاحطلبی بهره میبرد، باشد.بنابراین، ادعای صرف و خالی نیست اگر عنوان کنیم؛ اصلاحات با توجه به درایت سیدمحمد خاتمی استمرار یافت و حیات و خود را تداوم بخشید و با توجه به رفتار سیاسی عارف، مشروعیت و موجودیت خود را در عرصه سیاسی کشور حفظ کرد.
اهمیت شرکت در انتخابات اسفندماه
در آخر دوباره سراغ ادموند برک میرویم. او به دنبال آن بود تا به فرانسویها و سایر ملل اروپایی بگوید؛ هرچند برخی از هموطنانش با هیاهو آنچه را که در همسایگی جنوب شرقیشان رخ داد میستایند؛ اما اکثریت انگلیسیها به گفته او هیچ علاقهای به زیر و رو شدن همه چیز در کشورشان ندارند؛ «نیم دو جین ملخ در زیر یک سرخس، با جیر جیر کلافه کننده خود یک مزرعه را به تصرف اصوات خود درمیآورند، در حالی که هزاران گاو بزرگ، در حال استراحت زیر سایه درختان بلوط انگلیسی و در حال نشخوار، ساکت هستند.
امیدوارم نیندیشید آنها که سر و صدا میکنند تنها ساکنان مزرعه هستند.» (ادموند برک، تاملاتی بر انقلاب در فرانسه، ترجمه سهیل صفاری، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۳، ص ۱۰۲). شاید این سخنان و این نوشته به ما کمک کند که چرا در آستانه انتخابات مهم و تاثیرگذار مجلس یازدهم، رهبران اصلاحات و جریان اصلاحطلبی در خصوص مشارکت بالای مردم در انتخابات پیش رو تاکید میورزند و اینکه دیگر نباید از برخی رفتارهای افرادی همچون سیدمحمد خاتمی و محمدرضا عارف دلخور شویم و این رفتارها را ناشی از واپسزدگی یا واماندگی رهبران اصلاحات بدانیم.
- 13
- 6
م-ا-ی
۱۳۹۸/۵/۱ - ۱۲:۳۱
Permalink