عدم اتخاذ تدبیر لازم در کنار اعمال خشونت غیرلازم، از پروندهای معمولی، جنجالی بزرگ ساخته است که جمع کردن آن به سادگی ممکن نیست و هزینههای اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی گزافی را به جامعه تحمیل کرده است. سحر خدایاری اسفندماه سال گذشته برای تماشای یکی از بازیهای تیم فوتبال استقلال، خود را در هیبت و ظاهری پسرانه به استادیوم آزادی تهران میرساند. از طرف ماموران مسئول شناسایی و بازداشت میشود. مقاومت سحر خدایاری در کنار سرسختی ماموران نتیجهاش میشود دستگیری و معرفی به مقام قضایی. در مراجعه به دادسرا از طرف شخصی به او اعلام میشود که حکم او شش ماه زندان است. او این خبر را تاب نمیآورد و از آنجا که به گفته خانوادهاش از مشکلات روانی نیز رنج میبرد، مقابل دادگاه خودسوزی میکند. علت این کار را خودش اینطور توضیح داده بود: «مگر نمیدانید در زندان چه بر سر دختران میآورند؟!». او خودسوزی کرد و به فاصله چند روز درگذشت.
پس از مرگ سحر
فوت سحر خدایاری با واکنش تندی در داخل و خارج ایران مواجه شد. در ایران کمپین تحریم رفتن به ورزشگاهها به راه افتاد. مرگ این دختر جوان به ابزاری برای اعلام مخالفت با برخی سیاستهای غلط ، بی عدالتی و تبعیض تبدیل شد. همزمانی این حادثه با ایام سوگواری تاسوعا و عاشورا، برت اثر جامعه نسبت به مرگ بی دلیل و مظلومانه این دختر افزود . حتی فضای دوقطبی طرفداران و معترضان نسبت به برخورد های خشن با مطالبات زنان و دختران در پی این واقعه دردناک شکل گرفت . اما عمق فاجعه خودسوزی و مرگ این دختر بی گناه و مظلوم تا جایی بود که حتی بسیاری از طرفداران سرسخت نظام هم اعتراض خود را نسبت به مجموعه رفتارهایی که به مرگ سحر خدایاری انجامید، پنهان نکردند.
در خارج از کشور اما اوضاع به نوع دیگری رقم خورد. معترضان به نوع برخورد با سحر خدایاری که به خودسوزی و مرگ او انجامید، فارغ از اعتقادات و ارزشهای مردم و جامعه ، ایران را به معنای یک کشور و یک جامعه و یک فرهنگ، مورد هجمه قرار دادند. از خارج نشینان و بیگانگان و مخالفان البته انتظار نمی رود منصفانه مسائل را ببیننند و قضاوت کنند ، اما میتوان کسانی را که با رفتارهای نسنحیده خود عامل بروز این حادثه شد، محکوم کرد.
دست از یقه دولت برداریم
حالا همه تلاش دستگاهها برای زدودن نتایج حاصل از این اتفاق عمبار و دردناک است. وزیر ورزش از موافقت (احتمالاً دولت) برای حضور بانوان در ورزشگاهها با رعایت اصول فرهنگی و شرعی خبر داده است. این اعلام نظر هم میتواند پاسخی باشد به عصبانیت فیفا به مرگ سحر خدایاری و هم میتواند اشارهای داشته باشد به قدرت دولت پنهان و در سایه که مناسبات کلان داخلی را بدون درک شرایط و مناسبات مرسوم بینالمللی در نظر میگیرد.
این قدرت پشت پرده که فراقانونی و سرخود عمل میکند و در قبال اعمال و فعالیتهای خود به هیچ کس پاسخگو نیست، پیش از این اقداماتی انجام داده که ضربه به خود است و چنان عمل میکند که در دنیا، سبوی آبروی ایران را میشکند و پیمانه حیثیت آن را میریزد. رفتارهایی که نمونههایی از آن را بازگو میکنیم تا شاید ضربهزنندگان به خود آیند.
علیه برجام با عجله
درست در کشاکش امضای موافقتنامه هستهای ایران و ۱+۵ که دنیایی از امید و آرزو را در دل ایرانیان نگران از آینده کاشت و جهان سرخوش از حل و فصل پروندهای خاص با مذاکره بود که میتوانست آغازگر دنیای بدون جنگ باشد، در داخل ایران یک آزمایش موشکی انجام شد که مانند آب بر آتش عمل کرد و امیدها رنگ باختند. نَفسِ انجام آزمایش موشکی یا بالا بردن توان دفاعی به خودی خود مذموم نیست، اما آن آزمایش یک پیام آشکار داشت؛ روی موشکهای آزمایش شده به زبانهای فارسی، انگلیسی و عبری نوشته شده بود: «اسرائیل باید از بین برود» و همین جمله گزک به دست مخالفان سرسخت ایران داد و شاید یکی از عوامل انجام نشدن کامل مفاد برجام از سوی طرف غربی و بهویژه آمریکایی بود که بعد از برجام، سراغ موشکها و آزمایشهای موشکی ایران رفتند و سرانجامش به این نقطه پرگره امروز رسید.
حمله به سفارتخانهها
اعتراضات به انتخابات ۸۸ و مدیریت و هماهنگی آن یک متهم همیشگی و تکراری داشت؛ سفارت انگلیس. سیبل بودن مجموعه ساختمانهای آجری خیابان فردوسی تهران و البته در دسترس بودن آن، جمعی از بهاصطلاح دانشجویان (که صدالبته بسیاری از آنان دانشجو نبودند) را بر آن داشت تا به زعم خود این لانه فتنه را اشغال و آن را معدوم کنند. خودسرها برای این اقدام خود، کاریکاتوری از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام ترسیم کرده بودند، اما این انتظار را نداشتند که به صورت گسترده در داخل و خارج از ایران محکوم و سرزنش شوند.
با این حال، این اقدام شبهدانشجویی و حمایتشده از سوی نهادهای خاص، مصداق ضربهزدن به خود یا ضربه خوردن از خودی بود. برخی با استناد به همین اتفاق زشت از ایران برای میزبانی از هیاتهای دیپلماتیک سلب صلاحیت کردند و حتی کشوری همچون کانادا که چند میلیون ایرانی در آن زندگی میکنند، سفارت خود در تهران را تعطیل کرد.
مرگ مشکوک زهرا کاظمی
زهرا کاظمی، عکاس ایرانی ـ کانادایی در اوایل دهه هشتاد سفری به ایران داشت. دادستان سعید مرتضوی او را به اتهام جاسوسی دستگیر کرد و مورد بازجویی قرار داد؛ اما خانم کاظمی در جریان همان بازجویی کشته شد و معمای درگذشت او همچنان لاینحل مانده است. اعمال خشونت زیاد و بیتوجهی به شرایط جسمانی و سنی زهرا کاظمی، این بهانه را به دولت کانادا داد تا علاوه بر زیر سوال بردن دستگاه قضایی ایران، دولت وقت ایران را به انفعال در قبال نیروها و ارادههای فراقانونی متهم کند و برای نخستین بار جرقههای سردی روابط دیپلماتیک دو کشور زده شد. مرگ زهرا کاظمی در شرایط بازداشت و بازجویی، ضربه سختی به هویت انساندوست ایران وارد ساخت.
مجموع رفتارهای تندرویی که دولت کانادا در قبال آنها کرنش نکرد، کار را به جایی کشاند که این کشور در حال حاضر به بهشت متهمان و حتی مجرمان اقتصادی و اختلاسگران ایرانی تبدیل شده است و تهران نمیتواند علیه آنها طرح دعوا کند.
باز هم اشغال سفارت
جنگ نیابتی ایران و عربستان روزهای آغازین خود را تجربه میکرد که اقدام نابخردانه جمعی در ایران، ورق را به نفع عربستان سعودی برگرداند. اقدام آلسعود در اعدام شیخ نمر، روحانی سرشناس و شیعه عربستانی، موجی از اعتراضات را در جهان و از جمله در ایران به راه انداخت. در کشورمان تظاهرات ضد آلسعود در تمامی استانها برگزار شد، اما گویا این نوع اعتراض به مذاق برخی از تندروها که حمایت بعضی از چهرههای پرنفوذ و مسئول اصولگرا را پشت سر میدیدند، خوش نیامده بود و آن را ناکافی میدانستند. آنها سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را مورد آماج حمله و خشم خود قرار دادند و از همان شب نحس بود که عربستان، دنیا را در کنار خود و مقابل ایران دید. برخی کشورها سفارت خود در تهران را تعطیل کردند و کشورهای زیادی سفرای خود را بازخواندند. حمله به سفارت عربستان، بزرگترین هدیه از داخل ایران به آل سعود بود .
ضربههای خودیها
اگر بخواهیم ضربههایی را که خودیها به نظام و کشور زدهاند فهرست کنیم، نیازمند بیش از تمامی صفحات این روزنامه هستیم، اما بیان نمونههایی از همین ضربههاست که هم هزینههایی بسیار تحمیل کشور کرده و هم آبرو و حیثیت از نظام برده است. هنوز مرگ ستار بهشتی، کارگر وبلاگنویس با تنها چند ده نفر مخاطب برای مخالفان ایران و نظام ابزار مقابله و شماتت است. هنوز هم مرگ مشکوک زندانیان در زندانها، اعترافات پخش شده که بعد از چند سال تکذیب رسمی میشوند، به راه انداختن قتلهای زنجیرهای برای حذف مخالفان و... همه در سیاهه اقدامات نامعقولی است که در آن تدبیری دیده نمیشود و امیدی نمیرویاند و فقط آب در آسیاب کسانی میریزد که ایران امروز را برنمیتابند.
جواد شمس
- 20
- 4