آمريکــاييها بدعهدي خودشان را بارها ثابت کردهاند، پس امکان چنين اقداماتي از سوي آنها نميتواند بعيد و دور از ذهن باشد.
اينجا موضوع فقط بدعهدي آمريکا نيست بلکه يک نظام بينالملل که همان شوراي امنيت شامل روسيه، چين، انگليس فرانسه ميشود، به همراه آمريکا بايد تصميم بگيرند و البته ۹ عضو ديگر شوراي امنيت هم هستند؛ پس يکم، ما فقط با آمريکا طرف نيستيم بلکه با مجموعه کشورها طرف هستيم، دوم اينکه قبلا براي ما پروندهسازي هستهاي شده بود که اين خود محور دوم دستاورد برجام محسوب ميشود.
اين پروندهسازي شامل ۱۲ قطعنامه شوراي حکام آژانس بوده، شوراي حکام در آژانس بهعنوان شوراي امنيت سازمان ملل است و اين ۳۵ کشور حق اظهارنظر در وضعيت آن کشور و تصميمات اتخاذشده را دارند.
۱۲ قطعنامه محکوميت ايران در اينها بوده، تمام اينها که بهطور قطع پايان یافته اما از اين مهمتر، ما چيزي داشتيم به نام «پيامدي» که معروف به مطالعات ادعايي در مورد فعاليتهاي هستهاي نظامي ايران بوده، اين هم يک گزارش از آقاي آمانو، مديرکل آژانس هست که در نوامبر ۲۰۱۱ منتشر شده در ۶۶ بند و ۱۲ سرفصل آمده و ميگويد: ايران اقداماتي انجام داده در جهت تلاش براي توليد سلاح هستهاي. اين فوقالعاده سند مهمي در محکوميت ايران بود که رسما لغو شد.
پس يکي «پيامدي» کاملا ملغي شده،۱۲ قطعنامه با يک قطعنامه کلا کنار به صراحت گذاشته شده، اين جنبههاي حقوقي که زمينه آن قطعنامهها را ايجاد ميکرد، از بين رفته خود قطعنامهها هم که با يک قطعنامه «۲۲۳۱» از بين رفته است.
اگر آمريکا توانست اروپا و حتي چين و روسيه را با خودش همراه بکند که به اتفاق آرا به آن قطعنامهها رأي بدهند، به خاطر همين گزارشهاي شوراي حکام و آن گزارش پيامدي و پروندهسازيهايي بود که از سال ۲۰۱۷ کرده بودند، اگر اينها نبود آمريکا نميتوانست اينگونه اجماع ايجاد کند بين اعضاي دائم و غيردائم شوراي امنيت و به نوعي به قطعنامهها مشروعيت ببخشد، اگرچه از نظر ما نامشروع بوده ولي وقتي قطعنامه صادر ميشود، زمينهاي ميشود که براساس آن کشورهاي ديگر موظف به اجراي آن ميشوند.
علاوه بر لغو ۱۲ قطعنامه، برجام توانست اجماع جهاني عليه ايران را از بين ببرد.
بله، همچنين توانست از نظر حقوقي زمينههايي که مستند کرده بودند، از بين برود چون اين زمينههاي حقوقي ۱۲ قطعنامه شوراي حکام و گزارشي تحت عنوان پيامدي بود که آقاي آمانو داده بود، خيلي خطرناک بودند، اينها کاعذپاره نبود؛ اينها از نظر ما دروغ و اتهامات بياساس بود اما پروندهسازي شده بود. سالهاي سال بود که آمريکاييها ما را تحريم کرده بودند ولي اروپاييها، چينيها، روسها با ما کار ميکردند اما چه شد که اروپاييها رفتند به آمريکاييها پيوستند؟
دليلش همين پروندهسازيها و گزارشات عليه ايران بود. وقتي ما ميگوييم اينها کاغذپاره است، تلقي ما اين هست که ديگر کشورها نيز آن را به رسمت نخواهند شناخت، چون برخي آقايان باور نميکردند نفت ما را تحريم کنند، ميگفتند اگر نفت ما را تحريم کنند، قيمت نفت به ۲۰۰ يا ۳۰۰ دلار بشکه خواهد رسيد.
آنها هم بلد بودند، نيامدند نفت ما را يکدفعه تحريم کنند، اول هربار ۲۰۰ هزار بشکه کم کردند و بعد به کشوري مثل عربستان و عراق گفتند نفت را به مرور جايگزين کنند، چون پالايشگاهها وقتي نفت را از کشور ميگيرند تا انطباق داده شود، يکسري کارها را بايد انجام دهند و اينها را به مرور انجام دادند و شوک را از بازار گرفتند و در کمال حيرت وزير اقتصاد وقت که مدعي بود که امکان ندارد آنها بتوانند نفت ما را تحريم بکنند اما اينگونه شد و ديديم که توليد ايران از حدود دو ميليون به ۸۰۰ هزار بشکه رسيده بود.
همانطوري که باورشان نميشد، بانک مرکزي تحريم کنند اما کردند! در هيچجاي دنيا سابقه نداشته بانک مرکزي کشوري را تحريم کنند، چون بانک مرکزي مستقل از دولتها است اما آنها آن را تحريم کردند. پس برجام اجماع بينالمللي را به هم زد و آنکه نميتوانسيتم نفتمان را بفروشيم، به هم زد و توانستيم به راحتي نفت و گازمان را بفروشيم. از همه مهمتر، برخي منتقدان برجام دم از استقلال ميزدند، اينها بايد پاسخ بدهند که اين چه استقلالخواهيای هست که ما بتوانيم نفت صادر کنيم ولي پول آن را نتوانيم به کشور بازگردانيم؟ آنهايي که ميگويند برجام براي ما اسارت است، اين را پاسخ دهند.
الان ما ميتوانيم پول صادرات نفت را بازگردانيم؟
اولا، الان ميتوانيم برگردانيم، اگر نميتوانستيم برگردانيم، اين مملکت چطور دارد اداره ميشود؟ الان هم ما نميتوانيم پول نفتي که ميفروشيم را به دلار بگيريم، مبادلات دلاري الان هم نميتوانيم انجام بدهيم اما با يورو و ساير ارزهاي بينالمللي کار ميکنيم و تازه اين حجت نيست که آن کار ما درست بوده، کسي که سياستش منجربه اين شده که ايران نفت صادر کند و نتواند پول و حقش را بگيرد؛ اين در تعارض با استقلال ملت ايران است.
بايد توجه داشت آن برادر عزيز بايد پاسخ دهد که اين نافي استقلال ايران هست يا نه که چينيها و هندي به ما بگويند اين کالاها را بايد بخري، نهتنها پول ما را هم ندهند ما به ازاي آن، نوع کالارا هم خودشان تعيين بکنند، برجام به اين وضعيت پايان داده اما آقايان اصرار دارند که اينطور نيست. چون نميتوانيم با دلار معامله بکنيم، هنوز اين پايان پيدا نکرده است. ما الان ميتوانيم هر کالايي که ميخواهيم بخريم، البته کالايي که دومنظوره نباشد و در برجام ممنوع نشده باشد، کالاهي عادي مثل دارو، غذا، فناوريهاي مختلف که نياز کشور است.
پس برجام دراينزمينه هم باعث آن شده بتوانيم نفت و گاز صادر کنيم، قرارداد ببنديم درباره کشتيهايمان، کشتيهاي ما را تحريم کرده بودند، کشتيهاي بنادر مختلف دنيا نميتوانستند بروند، مبادله کالاها با کشتي که ارزانترين شيوه بازرگاني هست را ما نميتوانستيم خودان انجام بدهيم و اينها چه هزينه گزافي را به ما تحميل ميکرد! اما امروز ميتوانيم. هواپيماهاي ما سوخت عادي نميتوانستند در فرودگاهاي اروپا بگيرند و مجبور بودند با مسافر سوختگيري کنند که برضد استانداردهاي دنيا هست و خطر جاني براي مسافران دارد.
ولي برخي منتقدان معتقدند که ما بهواسطه مسئله هستهاي ميتوانستيم از آمريکاييها امتيازات زيادي بگيريم اما تيم مذاکرهکننده هستهاي موفق به اين کار نشد و نتوانستيم بيشترين بهرهبرداري را از اين موضوع داشته باشيم، به عقيده شما ايران چه امتيازاتي ميتوانست بگيرد اما موفق نشد؟
موضوع اينجاست که اين دوستان اين فضا را قبول ندارند که دو طرف در مذاکره خيلي مسائل مطلوبشان است و استناد ميکنند به حرف آقاي اوباما که در جايي گفت: ما موفق شديم اين امتياز را از ايران بگيريم که رآکتور هستهاي اراک را با بتن پر کنند اما توجه نميکنند که همين آقاي اوباما صراحتا اعتراف کرده، ما خيلي دوست داشتيم پيچ و مهرههاي صنعت هستهاي ايران را بازکنيم و از بين ببريم ولي نميتوانيم اين کار را بکنيم؛ بنابراين بهجاي آنکه بيايند کل صنعت هستهاي ايران را جمع بکنند در چهار زمينه محدودش کردند، اين محدوديت را آمريکاييها پذيرفتند و ما هم براي ادامه غنيسازي اين محدوديتها را پذيرفتيم.
کليديترين موضوع فعاليتهاي هستهاي ايران غنيسازي بود که ادامه پيدا کند. دوستان منتقد ميگويند چرا اين همه هزينه کرديد و غنيسازي را کنار گذاشتيد ولي ما غنيسازي را کنار نگذاشتيم، اين همه داد و فرياد اسرائيليها براي همين است که ما غنيسازيمان متوقف نشده است.
کشوري که غنيسازي ۶,۳ يا ۲۰ درصد انجام ميدهد، به راحتي ميتواند ۹۰ درصد غنيسازي کند؛ اين يعني زمينه بسازد براي بمب هستهاي، اگرچه استراتژي ايران ساخت بمب هستهاي نيست و تعهد نيز داده که دنبال چنين چيزي نخواهد رفت زيرا ما بازدارندگي را در بمب هستهاي نميدانيم. خانم وندي شرمن، اخيرا اعتراف ميکند که فناوري هستهاي در مغز بچههاي ايران هست و ما نميتوانيم با بمباران آن را از بين ببريم.
اين صنعت در داخل کشور بومي شده و در کشور فعال هست، ما اخيرا IR8 را که از نظر قدرت غنيسازي ۲۰ برابر IR1 کارايي دارد، آنهم با هزينه مصرف کمتر و طول عمر بيشتر را با موفقيت آزمايش کرديم. بله ما خيلي چيزها در مذاکرات ميخواستيم ولي براساس مقدورات و ممکناتمان به توافق رسيدم نه آرمانهايمان.
بعضي از منتقدان بر اين باورند که آمريکاييها قطعا حمله نظامي انجام نميدادند، به فرض اگر آمريکاييها تأسيسات هستهاي ايران را بمباران ميکردند، هرگز نميتوانستند ۹۸ درصد غنيسازي ايران را از کار بيندازند اما با برجام کاري کردند که ما با دستان خود تأسيسات هستهاي خودمان را با بتن پر کرديم و ۹۸ درصد غنيسازي را از بين برديم.
اين دوستان اطلاع دقيقي از موضوع ندارند اولا در سياست هيچ چيز مطلقي وجود ندارد. هيچکس نميتواند تضمين دهد که اصلا آمريکا به ايران حمله نميکرد، اينها حرفهاي منطقي و علمي نيست ما بايد درصد بدهيم، مثلا بگوييم آمريکا ۸۰ درصد حمله نميکرد. نکته ديگر اين است که حمله به تأسيساتي مثل نطنز، تشعشعات هستهاي به وجود ميآورد که بسيار ويرانگر است. اين يک انفجار معمولي نيست بلکه اثرات تخريبي شديدي دارد.
نکته سوم اين است که ما تازه IR8 را درست کرديم و صنعت هستهاي را داريم ادامه ميدهيم، پس نابود نشده اما محدود و کنترل شده است. اين دوستان فرض گرفتند که ما صنعتمان را نابود کرديم، درحاليکه اينطور نيست. در رآکتور اراک همچنان توليد آب سنگين ادامه دارد، از طرفي قرار است يک رآکتور جديد با مديريت ايراني احداث شود، دقيقا در برجام قيد شده که زير نظر ايران و با مديريت ايران اما با مشارکت چين زيرا آنها دراينزمينه فناوري دارند و ميتوانند مدرک بينالمللي را بدهند؛ البته چينيها هم اصرار داشتند که آمريکاييها هم بايد با ما مشارکت داشته باشند در اين قضيه، اين طرح احداث يک رآکتور ۲۰ مگاواتي آب سنگين در اراک با استانداردهاي بينالمللي، به مراتب براي ما مطلوبيتش بيشتر است، چون نه مخفي هست و نه مشکلات تحريمي خواهد داشت و مثل يک طرح بينالمللي است.
از نظر اين منتقدان محال است چنين کاري انجام شود، خب حالا ميبينيم ديگر! اينها توافقش انجام شده است. اين حرفا که ميگويند ما صنعت هستي خود را از بين برديم، اصلا صحت ندارد. اينکه بگويیم کاش ميآمدند دو، سه جا را ميزدند و تمام ميشد ولي زير بار اين نميرفتيم، نه اينطور نيست؛ اين يک جنگ تمامعيار در منطقه ايجاد ميکرد. بله کسي در آمريکا ميتواند اين حرفها را بزند که نگراني ندارد از جنگ و اثراتش اما تلاش ميکنم در مذاکره گرهي گه با دست باز ميشود را با دندان باز نکنم.
ما توانمان هم همين است، کسي که ميگويد ما در مذاکرات ميتوانستيم خيلي امتيازات بهدست بياوريم اگر بلد بودند، ميرفتند در مذاکرات و پيشنهاداتشان را ارائه ميکردند تا آمريکاييها هم امتيازات بيشتر بدهند! تمام بزرگان نظام پشت اين داستان همه جمع شدند و اين را در آوردند، آن دوستاني که ميگويند ميشد، کار ديگري کرد، بايد بيايند بگويند چه ميشد کرد.
آمريکا از تحريمها بهعنوان يک اهرم فشار استفاده ميکند، آنها دقيقا چه خواستهاي دارند؟
اين اهرم فشار درواقع تحريم است؛ ما اول بايد اتحاد خودمان را حفظ کنيم و برجام را زير سؤال نبريم، دوم اينکه بياييم اقداماتي انجام دهيم که تحريمها کمخاصيت يا بيخاصيت شوند. وقتي آمريکاييها ببينند تحريمها جواب نميدهد، دست بر ميدارند.
يک جنبه حقوقي بوده که از بين برديم، يک جنبه ديگر هم اين بود که نبايد بهانه دست آنها ميداديم که نداديم و ديگر الان بهانه هستهاي از ايران ندارند. از سويي بايد اقتصادمان را درونزا کنيم، مثلا آنها ميخواستند ما را در بنزين و گندم تحريم کنند اما وقتي ديدند خودمان خودکفا هستيم، بهويژه در دولت آقاي روحاني جز صادرکنندههاي گندم هم هستيم اما در مورد کالاهاي استراتژيک و جاهايي که حساسيت وجود دارد و در صورت تحريم مشکلساز ميشود، بايد اينها را درست کنيم؛ الان فقط نظام بانکي ما باقي مانده است.
الان FATF را ميگويند که استثمار کشور است، اين يک سيستمي است که صدواندي کشور دنيا دارند اجرا ميکنند. اگر ميخواهيم نظام بانکداري ما در نظام بانکداري بينالمللي کار کند، بايد آن را اجرا کنيم اگر نميخواهيم بگذاريم کنار، ديگر نبايد بگوييم که چرا تحريم ميکنيد! اين شفافسازي بانکها به نفع اقتصاد کشور ما هست.
يک بخش اين اختلاسها، اين خوردن و بردنها از داخل فساد بانکي بيرون آمده است. ما از يک طرف جنبههاي حقوقي تحريمها را از بين ميبريم، از طرفي اصلاح روش ميکنيم در نظام بانکي و اقتصاد کشور که در جاهاي حياتي نتوانند جلوي ما را بگيرند و از طرفي فضاي بينالمللي را به گونهاي درست کنند که بهانه دست آنها ندهيم. اگر اين اقدامات را انجام دهيم، به مرور ميتوانيم تحريمهاي آمريکا را کمخاصيت يا بيخاصيت کنيم.
باتوجه به اقدامات اخير ضد ايراني ترامپ مانند قانون منع صدور ويزا براي چند کشور ازجمله ايران، خيليها آينده روشني را براي برجام تصور نميکنند، تحليل شما از سياست آمريکاييها در روند اجراي برجام چيست؟
بارها در مصاحبههايم اين را تأکيد کردهام که هرچقدر از برجام ميگذرد، اعتبارش بيشتر و شانس اجراييشدنش هم بيشتر ميشود و مشکلاتش هم کمتر. اين موضوع دلايل مهمي دارد. اسرائيليها از مخالفان اصلي برجام بودند و الان هم ميخواهند جلوي اجراي آن را بگيرند و هرچقدر ميگذرد، آنها بيشتر نااميد ميشوند اما مسئله اينجا هست که برجام يک قرارداد بينالمللي شده و ۶ کشور که در صحنه بينالمللي حضور فعال دارند، در اين مورد توافق کردهاند، اين سند مصوب شوراي امنيت است.
پس اين سند چيزي نيست که همينجوري بگوييم آمريکاييها ميتوانند زيرش بزنند. آمريکا فقط يک طرف قضيه است اما همه چيز نيست. عليرغم همه مشکلات پيشآمده مثل قانون منع صدور ويزا، اگر برجام نبود اين قانون وضع نميشد؟ يک آدم ديوانه مثل ترامپ اين کارها را ميکند. ترامپ در درون نظام آمريکا کار ميکند و اين نظام هم يک قدرت دارد؛ بنابراين ترامپ عليرغم قدرتي که دارد مجبور است خودش را با نظام آمريکا تطبيق دهد.
ما در آمريکا ميگوييم که بله ترامپ آمد فلان قانون را لغو کرد ولي اينکه چه تبعاتي براي ايالاتمتحده آمريکا داشته را در نظر نداريم؛ مثلا ترامپ آمد و طرح سلامت قانون« اوباما کیِر» را لغو کرد اما شما ببينيد با چه هجمي از انتقادات در ميان رسانهها و مردم آمريکا مواجه شده و خودش مانده که حالا چگونه آن را اداره بکند.
اين براي نظام سرمايهداري آمريکا خيلي خوب است که اين هزينهها را نپردازد ولي حجم بزرگي از ناراحتي به وجود آمده، بهطوري که حتي به دنبال استيضاح وي هستند. ما با رئيسجمهوري سروکار داريم که قابل پيشبيني نيست اما با اين واقعيت روبهرو هستيم که نظام ايالات متحد آمريکا در ۲۰۰ سال گذشته حضور و بروز داشته و يک سيستم دروني دارد و ترامپ بايد در درون اين سيستم فعاليت کند اما او که گفته بود من برجام را پاره ميکنم، ولي در عمل نهتنها پاره نکرد بلکه مجبور شده توقف تحريمهاي آمريکا در مورد مسائل هستهاي را امضا هم بکند.
ولي منتقدان ميگويند که آنها از شيوههايي استفاده ميکنند تا برجام را بيخاصيت کنند.تحريمهايي که اخيرا وضع شده، به هيچ عنوان قابل مقايسه با تحريمهاي قبلي نيست و ثانيا اين تحريمها درون ايالاتمتحده آمريکا باقي خواهند ماند و از طرف اتحاديه اروپا، چين، هند و کره و ژاپن تبعيت نخواهد شد زيرا شما با آمريکا طرف حساب نيستيد؛ البته اين به معني آن نيست که ما مطالباتمان را از آمريکا نخواهيم.
ما بند «۲۹» و «۳۳» را به آنها ميگوييم اما دليلي ندارد به خودمان دروغ بگوييم. اين تحريمها در تعارض با برجام هست اما اثر فعلش بسيار محدود است. قراردادي که ايرباس با ما بسته بوئينگ هم ميبندد، در صنايع خودروسازي اروپاييها که با ايران قرارداد ميبندند، حتي آمريکاييها هم ميخواستند قرارداد ببندند مثلا شورلت، ولي ايران مخالفت کرد. ما بايد به سمت تعامل برويم نه تقابل، آن تعاملي که در آن استقلال است و ترس از دشمن وجود ندارد.
قرارداد اخير با شرکت توتال فرانسه که گفته ميشود از نتايج برجام است، آيا توانسته است منافع ملي ايران را تأمين کند؟
خوب است که تاريخ را مطالعه کنيم. اواخر قاجار فردي ميخواهد ذوبآهن را به ايران بياورد، عدهاي گفتند وامصيبتا اينها ميخواهند ما را وابسته کنند، چنان انتقادات تندي شد که آن شخص اصلا پشيمان شد و پرونده ورود ذوبآهن بسته شد، در دوره رضاخان دوباره توافقي ميشود درباره ورود ذوبآهن که باز هم مخالفتهاي مفصلي انجام ميشود که سرانجام در زمان محمدرضا شاه با روسها توافق ميکنند و آمريکاييها هم حاضر نميشوند به ايران ذوبآهن بدهند. اگر ما همان اواخر قاجار اين کار را ميکرديم، چقدر جلو بوديم از نظر فناوري و تکنولوژي.
حالا عدهاي توتال را با قرارداد دارسي مقايسه ميکنند و... آخر عزيزان، اولا توتال به گفته کارشناساني که در فاز يک و دو آن کار کردند، واقعا کار ياد کارشناسان ايراني دادند و ياد گرفتند که چگونه ميشود در زير آب کار کرد. توليد نفت در خشکي براي ما با سابقه صدساله از زمان رويترز در مسجد سليمان، امر تازهاي نيست و دانش آن را داريم ولي کار در داخل آب، جزء صنايع پيشرفته است. اينها فناوري ميخواهد ما فناورياش را نداريم. پروژه عسلويه که اخيرا افتتاح شد، کمپرسورهايش را نداشتيم و نميتوانستيم توليد کنيم و اين همه سال همينطور مانده بود ،چون کمپرسورها تحت تحريم بود.
بعد از برجام وقتي تحريمها را برداشتند، اين کمپرسورها را توانستيم وارد کنيم. چرا اينها را توجه نداريم. حالا عدهاي ميگويند بسياري از فازها کاملا توليد داخل هست، بايد رفت تحقيق کرد که اين فناوري توليد زير آب را اينها کي انجام دادند؟ اينها را ميرفتند چندين برابر قيمتها ميخريدند، بله احتمالا نصبش را انجام دادند و کاري که مثلا توتال در ۴۰ ماه انجام ميداد را در ۸۰ ماه انجام دادند. برخي ميگويند اين ارزش دارد، خدا خيرت بده، اگر آنها اين فناوري را نميآوردند و ما ياد نميگرفتيم، شما نميتوانستيد انجام دهيد! ما که اينها را اختراع نکرديم.
چرا نميخواهيم اين واقعيت را بپذيريم که اگر ما تمام اختيارات را بدهيم به دست توتال و ما حاکم نباشيم، اشکال دارد. اين ۱۹ درصدي که براي ايران قيد شده، سهم ايران در سرمايهگذاري در پروژه است، نه سهم حاکميتي ايران در پروژه. اگر ما در ۴۰ ماه آينده اين را به خوبي اجرا نکنيم، روزانه عدد قابل توجهاي را بايد بپردازيم و قطريها سهم قابلملاحظهاي را برداشت ميکنند از اين منبع مشترک.
علت اين تفسيرهاي متفاوت درباره برجام و همين قرارداد توتال ناشي از چيست؟
برخي از منتقدان توتال مثل منتقدان برجام نيت خالصي دارند اما از آنجايي که بيم آن را دارند که مبادا کمپانيهاي بينالمللي ايران را استثمار کنند، همان شعارهايي که ۳۰ سال داديم. بايد از اين عزيزان پرسيد با اين احتياطهايي که شما داريد، ما تا کي بايد صبر کنيم که قطر همچنان اين حوزه مشترک را تخليه کند؟ اگر فقط ايران چنين قراردادي را امضا کرده بود، حق به جانب اين عزيزان بود.
اين قرارداد در دنيا مرسوم و نرمال است. من اطلاعات از جزئيات قرارداد ندارم، چون متن آن را مطالعه نکردهام اما براساس اطمينان از مسئوليني که توضيح ميدهند، دارم عرض ميکنم، دوستان قطر دارد اين حوزه مشترک را تخليه ميکند! توتال نهتنها سرمايه ميآورد و کار ايجاد ميکند بلکه فناوري ميآورد. باور بفرماييد درباره فناوري کار در زير آب ايران در دوران نوزادي آن است.
توتال در ايران سابقه خوبي ندارد.
توتال براي چي رفته؟ چون چندتا قطعنامه آنها را منع ميکرده! شما نميتوانيد به توتال زور بگوييد که اين قطعنامهها را ناديده بگير. ما اين حق را براي خودمان قائليم که آن قطعنامههاي تحريم ها را ناديده بگيريم اما توتال که ميخواهد در صحنه بينالمللي کار کند، چطور ميتواند قطعنامهها را ناديده بگيرد؟
اگر الان آمده و با ما کار ميکند، براي آن است که ديگر قطعنامهها وجود ندارد و البته منافعش هم اقتضا ميکرد. شما جاي توتال بوديد، چه ميکرديد؟ آخر اين دودوتا چهارتا را چرا نميخواهند بپذيرند. آن رفتن توتال براي صدور قطعنامهها بود.
همين شرکت «کنوفو» که آمريکايي بود در مناقصه پيروز شد، ولي مصوبه داماتو در آمريکا مانعش شد، نتوانست آن را اجرا کند وقتي آنها رفتند توتال آمد و کار را دست گرفت؛ مگر همان زمان تحريمها نبود؟ چرا توتال با ايران کار کرد؟ چون اولا منافعش ايجاب ميکرد و ثانيا قطعنامهاي نبود عليه ايران. خود قرارداد هم در سطوح عالي نظام زير ذرهبين و بررسي بوده است.
بحث محرمانهبودن اين قرارداد توجيه دارد؟
اين محرمانهبودن براي رقباست ولي براي مسئولين که محرمانه نيست، در شورايعالي امنيت ملي بررسي شده و تمام افراد ذيصلاح بررسي کرده و خواهند کرد و نظارتش هم به همين ترتيب، هم بازرسي کل کشور ميتواند نظارت کند هم ديوان محاسبات و مجلس و قوه قضائيه.
حرفي هست که نگفته باشيد؟
برجام را بايد يک سند ملي دانست که براساس مقدورات و ممکنات بسته شده، نه براساس مطلوب. کسي مدعي هست که ميتوانست بهتر از اين انجام دهد، مستنداتش را بياورد و بگويد که چه کارهايي ميکرد. ما که هنوز نديديم کسي بيايد، بگويد اگر برجام نبود، ما اين کار را ميکرديم. فقط حرف از اقتصاد مقاومتي زده ميشود، بله اقتصاد مقاومتي خوب است و حرف حساب اما خود اقتصاد مقاومتي هم منوط به اجراي برجام است.
حسن بهشتيپور
- 15
- 2