شبکه های اجتماعی تحت تأثیر اتهامات و اظهارات ادعایی مقام های دولت عربستان سعودی و برخی از کشورهای متحدش با این سؤال جدی مواجه اند که این تهدیدها و رجزخوانی ها تا چه حد جدی است. با سید داوود آقایی، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران و کارشناس مسائل منطقه درباره این پرسش و اهداف واقعی که از این رویارویی لفظی پیگیری می شود گفت وگو کردیم.
دلایل و ریشههایی را که سبب شده است ریاض دور جدیدی از جنگ لفظی و رسانهای را علیه ایران آغاز کند ، باید در چه رویدادهایی جستوجو کرد؟
در دوره حکومت پهلوی، ایران و عربستان هر چند هر دو متحد استراتژیک غرب بودند و با فروش نفت ارزان و خرید سلاحهای گران منافع غرب را تأمین میکردند اما در عین حال رقابتهای پیدا و پنهان دیرپایی هم در منطقه داشتند و هر یک سعی میکردند موقعیت ممتازتری را در منطقه کسب کنند.
پس از سقوط رژیم پهلوی و با توجه به به قدرت رسیدن یک نظام شیعی در ایران، طبیعی بود که تضاد ایدئولوژیک میان ایران که ایدئولوژی شیعه را رهبری میکرد و عربستان که سرسلسله ایدئولوژی وهابیت و سلفیگری را برعهده داشت، بر همه آن رقابتهای پیشین افزوده شود و نمود پیدا کند. چنانکه این تضاد از سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی ایران خودش را در روابط و برخوردهای دو کشور از جمله در حمایت عربستان از رژیم بعث صدام در سالهای جنگ تحمیلی و حمله نظامیان سعودی و کشته شدن ۴۰۰ زائر ایرانی در جمعه خونین سال ۱۳۶۶ در مکه بروز داد. این روندی بوده است که تا سالهای اخیر و بروز گروهک تروریستی داعش در منطقه ادامه داشته است. تضاد و رقابت تاریخی که به واسطه پیروی و وابستگی ریاض همواره محمل استفاده قدرتهای فرامنطقهای و غرب برای اعمال فشار علیه جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
همچنان که اشاره کردید، یکی از نقطه تلاقیهای اساسی مواجهه تهران و ریاض در منطقه در دوگانه حمایت عربستان از داعش و مبارزه ایران با آن تجلی یافت. همزمانی اتهامزنی عربستان علیه ایران با روزهای احتضار و پایان داعش را چگونه ارزیابی میکنید؟
داعشیها هیچ گاه کــــــتمان نمی کردند که از مسلک و مرام سلفیگری پیروی میکنند و به نوعی ریشه در مسلک وهابیت داشته و دارند. اشتراکات نزدیک میان سلفیگری داعش و وهابیت حاکم در عربستان قابل انکار نیست.
اگر چه سعودیها هیچ گاه مایل نبودند که حمایت خود را از داعش آشکارا اعلام کنند اما رویکردها و موضعگیریهایشان نسبت به این گروه که هدف اصلیاش چیزی نبود جز ضربه زدن به ایران، عراق و سوریه به عنوان سه کشور دارای همبستگی ایدئولوژیک و پایگاههای مهم جمعیت شیعه، در واقع میتوانست ورود غیر مستقیم عربستان سعودی به جنگ با ایران تلقی شود و در کنار آن اهدافی چون سقوط دولت بشار اسد، جلوگیری از ریشه گرفتن دولت شیعی در عراق و نیز ایجاد نقطه ضربه در لبنان پیگیری میشد.
اهدافی که باوجود هزینههای سنگینی که متحمل شد، تحقق نیافت. شکست داعش به لحاظ روحی ضربه کاری را به سعودیها وارد کرد و آنها به درستی عامل اصلی این ناکامی را در توان رویارویی ایران یافتند. شکست فاحش داعش در عراق و سوریه طی ماههای اخیر و نیز موفقیتهای سیاسی حزبالله در لبنان و توفیقهای نظامیشان در سوریه برای سعودیها غیر قابل هضم بود. آنها نمیتوانند تحمل کنند که ایران همه حوزههای نفوذ عربستان سعودی را تحت نفوذ خود دربیاورد و مانع از گسترش حوزه نفوذ عربستان شود.
از این جهت مسئولان ریاض به دنبال بهانهای برای بروز دشمنیهای خود بودند و درگیریشان با یمن که در سالهای نه چندان دور حیاط خلوت سعودیها به شمار میآمد فرصت طرح این بهانهجویی را فراهم آورد که بگویند ایران به حوثیها در یمن کمک میکند و موشک بالستیکی را که هفته گذشته به ریاض پرتاب شد را مستمسکی برای بروز خشم و کینهشان علیه ایران و فرافکنی ناکامیهایشان در یمن باوجود همه جنایتها قرار دادند.
به نظر میرسد که عربستان از طریق مطرح کردن اتهامات ادعایی خود در مورد این موشکها خود را در همآوایی جدی با خواست دولت ترامپ در امریکا علیه برنامه موشکی ایران قرار دهد، خارج از این موضوع ریاض تا چه حد توانایی سازمان دادن به یک جبهه عربی-غربی را علیه ایران دارد؟
عربستان مشکلات خودش را دارد. محمد بن سلمان، ولیعهد جوان، جویای نام و عجول این کشور میداند که خواست او مبنی بر حذف نیروهایی که سالها در قدرت بودند و خاندان سعودی را شکل میدانند، کار آسانی نیست. چه بسا مشکلاتی که در این راه تاکنون به وجود آمده، تشدید هم خواهد شد.
با این حال سعودیها بی میل نیستند که در صورت امکان وارد یک جنگ نیابتی شوند و درگیریهایی را یا مستقیماً با جمهوری اسلامی ایران و یا با متحدان ایران مانند حزبالله لبنان به وجود بیاورند. منتها هم عقلای قوم در عربستان و هم متحدانشان میدانند که ورود به جنگ با ایران یک بیخردی محض است. زیرا عربستان در موقعیت اقتصادی مطلوبی قرار ندارد. هم ارزان شدن نفت در دو سال اخیر باعث کاهش چشمگیر ذخایر ارزی این کشور شده است و هم در جبههای به وسعت یمن درگیر است.
درگیریهای عربستان با قطر به عنوان یکی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس و محقق نشدن اهداف ریاض در لبنان نیز مزید بر علت است. بنابر این به نظر نمیرسد که عقلای عربستان بخواهند وارد درگیری نظامی شوند. اما از آنجا که به هر حال بن سلمان یک جوان ناپخته و بی تجربه است و صهیونیستها نیز به بروز درگیری در منطقه بی میل نیستند و نشانههایی از همکاری و روابط پشت پرده بین عربستان سعودی و اسرائیل دیده شده است. بنابر این ممکن است تمایل به ایجاد جنگ در منطقه دست کم علیه حزبالله لبنان را تقویت کنند.
امریکاییها هم علاقهمند هستند که ایران را در فشار و تنگنا قرار دهند. بنابراین مجموعه این پازل نشان دهنده وجود ائتلاف سهجانبهای میان امریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان است که تمایل به ایجاد درگیری در منطقه و جلوگیری از گسترش نفوذ ایران دارد. هرچند بازیگران منطقهای و بینالمللیای که بهرهای از عقلانیت دارند، میدانند که ایران کشوری نیست که در جنگ احتمالی امتیازی واگذار کند، بلکه برعکس با امکانات پیشرفتهای که برای خود ایجاد کرده است، به خوبی از خود دفاع خواهد کرد. بنابراین آنها این ریسک را نمیپذیرند.
بنابراین شما نگرانیهایی را که در برخی محافل درباره احتمال بروز جنگ میان ایران و عربستان مطرح میکنند منتفی میدانید؟
با توجه به مجموعه مشکلاتی که سعودیها در داخل و در مرزهای خود با آن مواجهند، بعید میدانم که آنها جبهه جدیدی را باز کنند. سعودیها طی دو سال و نیم اخیر با همه امکانات و پشتیبانیها در جنگ یمن و در برابر مردم محروم از امکانات آن آچمز شدهاند. این در حالی است که تصور میکردند طی یک هفته پیروز میشوند و دولت دست نشانده خودشان را در صنعا روی کار میآورند.
اما این جنگ دو ساله میان سعودیها با بیشترین و یمنیها با کمترین امکانات هیچ حاصلی برای آنها نداشته است و این میتواند تجربه ذی قیمتی برایشان باشد، البته اگر عقلانیت بر برنامههایشان حاکم باشد. اما اگر تحت تحریک صهیونیستها و دیگران قرار بگیرند همه چیز ممکن است.
بحث احتمال رو در رویی با حزبالله به عنوان نیرویی که نزدیک به ایران هست را مطرح کردید. مختصات حضور حزبالله در لبنان آیا اجازه میدهد که جدالی منفک از کلیت لبنان در برابر حزبالله ایجاد شود؟
ضربالمثلی هست که میگوید «آزموده را آزمودن خطاست.» صهیونیستها آخرین بار در سال ۲۰۰۶ میلادی شکست در درگیری با حزبالله را تجربه کردند. حزبالله آن روز شاید امکانات و آمادگی را که امروز در اختیار دارد، نداشت. دبیرکل حزبالله بارها اعلام کرده است که اگر اسرائیل بخواهد یک بار دیگر وارد جنگ با حزبالله شود، ریسک بزرگی کرده است.
در عین حال دولت و مردم لبنان بیش از گذشته از حزبالله حمایت میکنند و اعتماد بیشتری به آن دارند. میدانند که حزبالله یک نیروی وفادار خواهان حفظ تمامیت ارضی لبنان است و میتواند به عنوان یک نیروی دفاعی در برابر تجاوزات به لبنان بایستد. البته دشمن همیشه دشمن است و اسرائیل همیشه دشمن حزبالله و کشورهای منطقه میماند و هر اتفاقی بر این اساس امکانپذیر است.
یک احتمال در درگیریهای لفظی اخیر نیز میتواند این باشد که هدف غایی جنگ نیست، بلکه نقش عربستان در شطرنجی که امریکا طراحی کرده است؛ مجبور کردن ایران به مذاکره درباره برنامه موشکی است. ارزیابیتان در این باره چیست؟
این میتواند یک سناریوی جدی باشد که امریکا بخواهد از طریق بهانه سازیهای عربستان فضای فشار بر ایران برای مذاکره درباره برنامه موشکی را تقویت کند. چنانکه اینک یک موشک بالستیک توسط انصار الله یمن به حوالی فرودگاه ریاض شلیک شده است و امریکاییها هزاران کیلومتر دور از صحنه نبرد و بدون بررسی و ارزیابی جوانب امر اعلام کنند که بله این موشک از طریق ایران در اختیار یمن قرار داده شده؛ مبین آن است که امریکاییها به دنبال طراحی سناریویی هستند که در این زمینه بهانههایی به دست بیاورند و در کنار بهانه جویی در مسائل هستهای و برجام موضوع موشکهای دفاعی ایران را مطرح کنند.
ارزیابیتان از مواجهه ایران با اتهامات و تهدیداتی که از سوی ریاض و متحدانش مطرح شده است، چیست و به باورتان در آینده باید چه رویکردی پیگیری شود؟
ایران یک تجربه ۴۰ ساله را در کنترل بحرانهای متعدد داخلی و خارجی پشت سر گذاشته و نشان داده است که میتواند با درایت و تدبیر برای این بحرانها چارهاندیشی کند. در حال حاضر هم دولتمردان چنانکه تاکنون به درستی عمل کردهاند نباید بهانه به دست بدهند، باید بر اساس عقلانیت اظهار نظر کنند. سایر نیروهای داخلی هم باید در همین مسیر حرکت کنند. کاری که روزنامه کیهان کرد، اقدامی بود که بهانه واهی به دست دشمنان داد که مدعی شوند ایران به انصارالله و حوثیها خط میدهد که پس از ریاض به دوبی حمله کنند.
چنین اقداماتی میتواند مشکلآفرین باشد. اما در صورتی که انسجام واقعی بین همه نیروها باشد و به درستی مسئولان و تصمیم گیرندگان ارزیابیهای خود را ارائه کنند و دیگران را تحریک نکنند و بهانه به دست ندهند و تأکید بر راهبرد دفاعی ایران باشد میتواند به حل سریعتر مسأله و جلوگیری از بروز بحرانی جدید در منطقه کمک کند. همچنین مسلم است که وزارت خارجه رایزنیها را تقویت خواهد کرد و بحران پشت سر گذاشته خواهد شد.
مهراوه خوارزمی
- 17
- 1