گفته شده است که اختلاف با ترامپ بر سر مذاکرات صلح افغانستان دلیل اصلی برکناری او بود، چرا که بولتون اعتقادی به توافق با گروه طالبان نداشت و به شدت از مذاکره با رهبران طالبان در کمپ دیوید آن هم تنها چند روز مانده به سالگرد حملات ۱۱سپتامبر شکایت داشت. اما بعید به نظر میرسد که این اختلاف علت اصلی و تنها عامل برکناری بولتون باشد. بحران هستهای شبهجزیره کره، تنش تجاری با چین، سردی روابط واشنگتن با اتحادیه اروپا، افراط درباره کاراکاس، اختلاف بر سر تهران و سرانجام نیز به دلیل رویکردهای ساینده و کنار نیامدن و سازشناپذیریاش با مسئولان دولت متبوع از جمله دلایل برکناری بولتون از سوی ترامپ است.
حال ترامپ به هر دلیلی که بوده بولتون را از کابینه اخراج کرد تا او نیز هم به لیست بلند اخراجیهایش اضافه شود. اما این اخراج چه پیامی برای تهران دارد و آیا باید پایان معضلی به نام بولتون در گروه کاری ترامپ را به معنای پایان معضل تهران- واشنگتن دانست؟
سادهانگاری است که اگر کسانی بخواهند پایان معضلی چون بولتون در گروه کاری ترامپ را به معنای پایان معضل تهران- واشنگتن بدانند. این ادعا به چند دلیل قوت میگیرد. اول آنکه بولتون در گروه کاری و حلقه مشاوران ترامپ تنها عنصر مخالف با تهران نبود و نیست. او کاتالیزور و شتابدهنده تصمیمات ضد ایرانی کابینه ترامپ بود. بولتون در گروه کاری ترامپ تنها یک لبه از قیچی سیاستهای کارافزایانه و مظهر سیاستهای سادیسمی کاخ سفید علیه تهران بود. در صورتی که اگر نیک پنداشته شود این قیچی لبه دیگری نیز به نام پمپئو را به همراه دارد.
به این معنی که هرکدام نقش یک لبه قیچی را در قبال تهران بازی میکردند. در حقیقت نقش سادیسمی کاخ سفید در قبال تهران از همافزایی دو لبه قیچی به نام بولتون و پمپئو در قبال تهران به اجرا در میآمد. حال با رفتن و اخراج بولتون از کابینه، یک لبه تیز این قیچی در پیگیری سیاستهای سادیسمی و تخاصمی با محوریت پمپئو شدت بیشتری میگیرد. بنابراین بخش اعظمی از معضلات واشنگتن با تهران با ابقای پمپئو باقی میماند و چه بسا که ممکن است با دخالتهای آشکار و پنهان برایان هوک وضعیت تخاصمیتری نیز به خود بگیرد. به این ترتیب برکناری بولتون نباید منجر به خوشبینی در بهبود شرایط در روابط تهران- واشنگتن شود. از سوی دیگر گزینههای احتمالی ترامپ برای تصدی امر مشاوره در دستگاه امنیت ملی خبر خوبی برای تهران نیست.
آنگونه که پیداست یکی از گزینههای احتمالی چارلی کوپرمن است که سیاستهای تخاصمیاش هیچ دست کمی از بولتون در قبال تهران ندارد و حتی مواضعش در برجام در مقایسه با بولتون چندان متفاوت نیست. در این باره گفته شده است که او با امضای نامهای که از سوی مرکز سیاست امنیتی واشنگتن و حلقههای نئوکانسرواتیسم تهیه شده بود، از اوباما خواست که توافق هستهای با تهران را لغو کند. حال اگر عزم ترامپ در انتخاب کوپرمن جدی باشد، قطعا کمپین فشار حداکثری با همافزایی با پمپئو علیه تهران تقویت میشود. در سطحی دیگر صرف اخراج بولتون از دایره مناسبات دیپلماتیک واشنگتن، شرط کافی برای تعامل و نرمش در قبال تهران نیست.
بخش قابل توجه تصمیمسازان و تصمیمگیران مناسبات دیپلماتیک واشنگتن ازگروههای محافظهکاری هستند که دیدگاههای آنها شبیه بولتون است که به چیزی جز بمباران ایران رضایت نمیدهند. حال جدا از آنکه چه کسی قرار است بر صندلی بولتون تکیه بزند، این جابهجایی میتواند تاثیرات فراوانی را بر آینده سیاست خارجی و امنیتی تهران- واشنگتن بگذارد، تاثیراتی که قطعا نه تنها میتواند صحنه داخلی آمریکا را آن هم در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ متاثر کند، بلکه میتواند پالسها و پیامهایی را نیز به جهان مخابره کند.
دکتر صلاحالدین هرسنی
- 20
- 2