روسای دولتها در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی پیش از آن در کوران و در میدان مبارزه سیاسی برای به دست گرفتن قدرت از مسیر مبارزه سازمانیافته و روشمند و سخت و رقابت واقعی قرار نگرفتهاند.
روسای دولتهای ایرانی به دلایل گوناگون که حالا در این نوشته کوتاه به آن نمیپردازیم هرگز با رقبایی نیرومند از جنس غیرجناح سیاسی خودی و جناح سیاسی داخل نظام مبارزه نکرده و پس از عبور از صافی شورای نگهبان رقابت را تجربه کردهاند.
این ویژگی به اضافه درآمد حاصل از صادرات نفت و نیز درآمدهای انحصاری دولت از بخشهای دیگر موجب شده است روسای دولتها در ایران به پدیدههای سیاسی و اقتصادی نگاهی آمرانه و دستوری داشته باشند. به این معنی که تصور میکنند رخ دادن یا رخ ندادن پدیدهای که آنها میخواهند یا نمیخواهند تنها از راه دستور دادن است و لازم نیست سویههای دیگر خواستن یا نخواستن و نیز الزامهای آن رعایت شود.
سیدابراهیم رییسی که حالا دیگر نزدیک به یکچهارم از دوره ریاستش بر قوه مجریه سپری شده به دلیل اینکه دهههای متوالی از بالا فرمان صادر کرده و مسوولان تحت امرش مجبور به اجرا بودهاند همان روحیه روسای پیشین دولتها را در ابعاد بزرگتر با خود به همراه دارد.
شمار دستورهایی که وی در این چند ماه برای ساماندهی اقتصاد کلان و بازارها و صنایع داده است از اندازه عادی خارج شده و شوربختانه و برخلاف تصورش هیچکدام نیز به هدف اصابت نکرده است. اما وی در این باره پشتکار شگفتانگیزی دارد و از دستور دادن خسته نمیشود. تازهترین دستور وی یا تازهترین آرزوی وی اما در صحنه عمل با دشواریهای بیشتری روبهرو است. او در نشست مشترک دولت و مجلس گفته است: «ایجاد امید در جامعه مهمترین اولویت دولت است. ایجاد امید با اقدام و عمل امکانپذیر است و در این مسیر یکپارچگی همه ارکان نظام حکمرانی در کشور، از جمله دولت و مجلس یک ضرورت انکارناپذیر است.»
واقعیت این است که شهروندان ایرانی به هر متغیری مثل متغیر ستیز با غرب و رژیم صهیونیستی و ارزانسازی مقطعی سیبزمینی و پیاز با اهرم واردات یا جلوگیری از تعطیلی کارخانههای ورشکسته با پولپاشی امیدهای اندکی داشته باشند به ایجاد امید چندان امیدوار نیستند.
تولید امید در هیچ سرزمینی و در هیچ دورهای از تاریخ یک مساله دستوری نبوده و نخواهد بود. امیدوار شدن شهروندان نیازمند تصویری روشن و بدون ابهام و چشماندازی زلال از آینده کوتاهمدت و میانمدت در هر بستری از فعالیتها است. در غیر این صورت سخنرانی و اظهار علاقه به اینکه باید امید ایجاد کرد منجر به تولید امید در ذهن و دل شهروندان نخواهد شد.
واقعیت این است که نظام سیاسی ایران نتوانسته در داخل کشور در یک دوره نیمقرنی نرخ تورم را با فرمولهای دانش اقتصاد به میانگین نرخ جهانی برساند و نیز در سیاست خارجی اکنون چهارمین رییسجمهور نیز درگیر حل پرونده هستهای است و هنوز چشماندازی از حل این دو مساله دیده نمیشود. مردم باید به کدام رفتار و تصمیم اجرایی دولت در اقتصاد، در سیاست و در سیاست خارجی امیدوار باشند؟
محمد بهشتیوند
- 9
- 4