در دنیای آزاد که انتخابات سالم به مثابه قلب دموکراسی مناسبات میان شهروندان و نهادهای حاکمیتی را تنظیم میکند دادوستد دولت و شهروندان به سوی نوعی پیمانکاری پیش میرود که در جریان آن شهروندان از مسیر رسانههای آزاد و رسانههای پرشمار میدانند به حزبی رای میدهند که بیشترین کارآمدی را در سابقه خود دارد و بهترین نیروی خود را برای اداره کشور معرفی کرده است. شهروندان جامعههای آزاد پیش از انتخابات بیشترین جستوجو و کوشش برای شناخت برنامه و کارنامه داوطلبان نشستن بر کرسی بالاترین مقام اجرایی را دارند و پس از انتخابات تنها به کارنامه و کارکرد حزب برنده نگاه میکنند تا میزان کارآمدی را ببینند و اندازهگیری کنند. معیار اندازهگیری برای درجه کارآمدی و راستیآزمایی نیز فاصله وعدهها و کارکرد دولت مستقر است.
در سرزمینهای بالنده و آزاد، فلسفه برگزاری انتخابات آزاد و سالم این نیست که ناکارآمدها و گروهی که به دلایل گوناگون توانایی اداره بهینه جامعه را ندارند بر سر کار آیند. شوربختانه در ایران آرایش و توزیع قدرت گونهای است که گویا فلسفه انتخابات ریاستجمهوری این شده است که گروههایی از سیاستورزان میخواهند نهاد ریاستجمهوری و نهاد دولت در اختیار فرد یا افرادی باشد که از پیش معلوم است توانایی اداره کشور را در بخش اجرایی ندارند. حذف شخصیتهایی مثل اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی از دو جناح سیاسی مخالف که هرکدام سابقه طولانی در اجرا و در قانونگذاری داشتند گام نخست برای تضعیف نهاد دولت و نهاد ریاستجمهوری در انتخابات سیزدهم بود.
برآیند همه رفتارها و تصمیمها و سخنها در ماههای پیش از انتخابات سیزدهم این شد که سیدابراهیم رییسی از میان کاندیداها رای آورد و به مقام ریاست دولت رسید. واقعیت تلخ این است که در یک سال گذشته دولت ابراهیم رییسی در تامین مهمترین خواستههای شهروندان ناکامی مطلق داشته است.
شهروندان ایرانی باور دارند تحریم ایران روزگار آنها را از نظر کسبوکار و به تنگنا افتادن معیشت تیرهوتار کرده است و در حرف این را با صراحت بیان میکنند. استدلالهای دولت و سایر نهادها برای متقاعد کردن شهروندان که چنین نیست و تحریم بر کسبوکار آنها اثرات منفی نداشته به جایی نرسیده است. از سوی دیگر گلایه و شکایت خاموش شهروندان و البته اعتراضهای گروههای گوناگون شهروندی به نرخ فزاینده تورم به مثابه عامل کشتار بیسروصدای عزت و آبروی مردم نیز نشان میدهد دولت سیزدهم در مهار تورم توفیقی نداشته است. برآیند همه رفتارها از دوم خرداد ۱۳۷۶ که اصلاحات برنده انتخابات شد و نیز حتی در دوره دوم دولت احمدینژاد و ۸ سال فعالیت دولت روحانی و یک سال فعالیت ابراهیم رییسی این شده است که شهروندان تصور کنند اصولا نهاد دولت به ویژه دولت برآمده از انتخابات توانایی اداره کشور را ندارد.
عدم رعایت شأن نهاد دولت و وعدههای بیهودهای که برخی میدهند و دروغهایی که میگویند که چنین میکنیم و چنان خواهیم کرد، جز این نیست که فلسفه انتخابات که برگزیدن کارآمدها از مسیر رقابت سالم و آزاد است واژگون شده و ناکارآمدها بر سر کار آیند. شهروندان ایرانی در این سه دهه همهجور رییسجمهور انتخاب کردند اما به نظر میرسد در هر دوره افرادی که مقام ریاست دولت را در اختیار میگیرند ضعیفتر از رییس دولت پیشین هستند. واقعیت این است که دولت سیزدهم با معیار تطابق وعدهها و کارنامه یکساله ضعیفترین دولت پس از جنگ بوده و هست.
محمدصادق جنانصفت
- 16
- 4
کاربر مهمان
۱۴۰۱/۱۰/۷ - ۷:۰۸
Permalink