اگر همه مقامهای سیاسی و اقتصادی و نیز مدیران نهادهای قدرت روزی همانند «رستم قاسمی» وزیر راهوشهرسازی شرمندگی خود را از اینکه زیرساختهای سرزمین ایران فراموش شدهاند بر زبان بیاورند شاید روزگار را گونه دیگری دیده و راهبردی تازه برای اداره کشور برگزینند. رستم قاسمی گفته است: «سرعت سیر قطارها کمتر از ۱۰ کیلومتر در ساعت است.
در بخش ریلی مسافری بسیاری از واگنها و لکوموتیوها دو برابر عمر خودشان عملکرد داشتهاند. ۴۰۰هزار دستگاه کامیون در جادههای کشور تردد دارند که ۲۰۰ هزار تای آنها امروز باید از رده خارج شوند. به ۶۰ کشور دنیا سفر داشتهام، وقتی از فرودگاههای همسایه وارد فرودگاه امام میشویم، مانند این است که از یک شهر بزرگ وارد روستا شدهایم. وقتی شخص خارجی با من به ایران میآید در فرودگاه خجالت میکشم، برخی سالنهای فرودگاه مهرآباد برای ۵۰ سال قبل است.»
رستم قاسمی که این روزها درباره ادامه فعالیتش در این وزارتخانه نقلقولهای پرشماری شنیده میشود، سالهای سال است در بخش عمران و در نفت و گاز نیز فعالیت داشته و اگر زبانش باز شود سخنان رنجآور بیشتری بر زبان خواهد آورد.
کاش وزیر صنعت نیز از کاهش بیش از ۵۰ درصدی تقاضای سرمایهگذاری بیشتر میگفت و کاش درباره اینکه اگر همین امروز رانت و فساد و کلاهبرداری در صنعت لوازم خانگی برچیده شود چه مصیبتی به بار میآید میگفت. کاش این وزیر نیز مقایسه شرم احتمالی خود از عقبماندگی صنعت خودرو، صنعت پوشاک و نساجی و… را در مقایسه با پیشرفتهای کشورهای دیگر بازگو میکرد و میگفت واحدهای بزرگی مثل آذرآب، هپکو و دهها کارخانه ماشینسازی ایران در چه وضعیتی قرار دارند.
کاش وزیر کشاورزی از بازدهی یک هکتار زمین زراعی در کشورهای دیگر در کشت گندم و جو و ذرت و چغندر و نیز شیردهی یک راس گاو شیری ایران در مقایسه با شیردهی یک راس گاو در کشورهای دیگر میگفت و شرمندگی خود را بازگو میکرد.
کاش مدیران سیاسی به تمایل زیاد ۶ هزار مدیر نوآور در فعالیتهای استارتآپی و نیز عقبماندگی شگفتانگیز سرعت اینترنت در ایران در مقایسه با کشورهای دیگر، ناتوانی ایران در بهرهبرداری از میدانهای گاز و نفت و جزیرههای زیبای روبه مرگ کیش و قشم و بندرهایی که نوسازی نمیشوند و چاههای پیر نفت اشاره میکردند.
سرزمین دیرینهای همانند ایران با شهروندانی آزادیخواه و توسعهخواه و نیز جاذبههای گردشگری و توانایی انتقال کالا از باختر جهان به خاور و برعکس حقش این نیست. حق این است که همه مانند رستم شرمنده شویم.
- 17
- 4