«شرق، شرق است و غرب، غرب، و این دو هیچ گاه به هم نمی رسند.» این شعری است که از تجربیات رودیارد کیپلینگ در هند و بریتانیا برآمده است. اما این شعر را می توان به اروپای مدرن هم تعمیم داد. دونالد تاسک بمبی در اتاق منفجر کرد وقتی که هشدار داد لهستان، سرزمین مادری او، ممکن است در آینده راهی را دنبال کند که بریتانیا در خروج از اتحادیه اروپا طی کرده است. بر اساس گفته های هفته نامه ورشو نیوز رئیس اتحادیه اروپا پیشنهاد داد که چنانچه لهستان سرانجام مشارکت کننده رسمی بلوک های مالی اتحادیه شود ممکن است رویکرد این کشور تغییر کند.
البته که تحولات سیاسی داخلی زیادی پشت هشدار تاسک وجود دارد که حزب حاکم عدالت در راس آن قرار دارد. تحت هدایت تاسک، حزب حاکم مخالفت علنی خود را با سیاست های آنگلا مرکل نشان داده است و در برابر قانون مهاجرت دیکته شده از سوی بروکسل ایستاده و به شدت مقاومت کرده است. اگرچه این مخالفت ها وجود دارد اما لهستان هم اکنون بزرگ ترین دریافت کننده سالانه وام از اتحادیه اروپا است.
مهم است که اشاره کنیم عوامل داخلی روی حرف های تاسک پیش از اینکه او در اتحادیه اروپا مواضع خود را مطرح کند، تاثیرگذار بوده است. دو عامل اختلاف اصلی بروکسل و ورشو عدم پذیرش مهاجران از آفریقا و خاورمیانه تحت نظارت اتحادیه اروپا و آن چیزی که اتحادیه اروپا در ورشو «عقب نشینی از دموکراسی» نامیده است. لهستان در مخالفت با اروپا حالا به متحد سنتی خود، مجارستان پیوسته است تا هر دو سرتیتر کتابی باشند که به جدایی از اروپا معروف شده است.
لهستان می گوید به دلیل نگرانی های امنیتی مهاجران را نمی پذیرد و به حملات تروریستی در غرب اروپا اشاره می کند. آنها به اسلواکی و چک پیوسته اند و گروه موسوم به «گروه وایزگارد» را ساخته اند تا در کنار مجارستان قرار بگیرند. سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا که روی خوشی به مهاجران نشان نداده اند شامل کرواسی و بلغارستان هستند هرچند آنها در مخالفت با اتحادیه بسیار ساکت تر رفتار می کنند. در این میان کشورهای حوزه بالتیک در مواجهه با این مساله بسیار خلاق تر رفتار کرده اند. به عنوان مثال لاتویا تنها ۱۳۹یورو در ماه به مهاجران پرداخت می کند که حتی برای اجاره یک اتاق کوچک هم کافی نیست. آینارس لاتکویکس،رئیس کمیسوین امور داخلی به بی بی سی گفت: «آنها البته که می توانند به دنبال کار باشند. اما بر اساس قانون لاتویا، شما باید بتوانید به زبان آنها صحبت کنید تا کاری مناسب پیدا کنید و این معمولا یک سال زمان می برد.»
در تمام شرق قاره، رای دهندگان به دنبال افرادی بودند که به غرب وابسته باشند چرا که جریان مالی و آزادی کار در غرب بسیار برای آنها وسوسه کنننده بود. اما حالا این وسوسه کاسته شده، سودها کاهش پیدا کرده و طرفداران اتحادیه درک کرده اند که ایدئولوژی «پرده آهنین» هنوز در بسیاری از کشورهای هم پیمان شوری برقرار است و آنها حالا متحدان جدیدی پیدا کرده اند. باید این نکته را روشن کنیم که با وجود موفقیت های اتحادیه اروپا در تشویق و ایجاد اتحاد اروپایی، هنوز دریافت های تاریخی و نگرش های متفاوتی در سرتاسر قاره وجود دارد و کمبود روایت های مشترک یا سیستم های اعتقادی یکسان ایجاد اجماع را سخت کرده است. به عنوان مثال آلمان ها وظیفه اخلاقی خود می دانند که به صورت داوطلبانه به مهاجران آسیب پذیر کمک کنند. در همین زمان اما در کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس، اسپانیا، هلند و پرتغال با وجود سابقه استعماری به این اندازه مانند آلمان ها همذات پنداری ندارند. اما در شرق و مرکز اروپا قضیه کاملا متفاوت است. حتی در اتریش مهاجرپذیری و مخالفت با آن یک عمل سیاسی محسوب می شود و احزاب زیادی از مخالفت با مهاجرت و مهاجرپذیری سود برده اند.
مشکل بروکسل در حال حاضر این است که اعضای جدیدی که در شرق برلین به اتحادیه اضافه شده اند رویکرد متفاوتی نسبت به ارزش های اروپایی دارند. آنها که به طور عمده از اعضای سابق شوروی و امپراطوری اتریش مجارستان بودند و بعدها بلوک شرق را تشکیل داده اند نگاهی عمدتا مسیحی به مسائل دارند در مقابل اما در فرانسه، آلمان و بریتانیا بیشتر ارزش های لیبرال دموکرات عمومیت دارد. بحث کیپلینگ درباره «شرق، شرق است و غرب، غرب» در زمانی متفاوت و دنیایی دیگر مطرح شده بود اما قابلیت تعمیم و گسترش دارد. با این دیدگاه منطقی است که نگاهی به پرده جدید آهنینی بیندازیم که در اروپا کشیده شده است. تفاوت این است که این بار جنگ و درگیری میان محافظه کاری و لیبرالیسم است نه بین کمونیسم و سرمایه داری. دونالد تاسک این خطر را درک کرده است. و به این دلیل در اتحادیه اروپا درباره احتمال پولگزیت (خروج لهستان از اتحادیه اروپا) به دیگر رهبران اروپایی هشدار داده است.
- 13
- 4