دوشنبه، ۵ فوریه یک دادگاه تجدیدنظر در اوکراین، فرجام خواهی میخاییل ساکاشویلی در خصوص حکمی که یک دادگاه بدوی صادر و شرایط پناهندگی وی را رد کرده بود را نپذیرفت. ساکاشویلی از اوکراین به هلند سفر کرد، کشوری که همسرش متعلق به آنجا است.
فراز و فرودها و رمز و راز شدیدی که در دور و اطراف حماسه ساکاشویلی وجود دارد می تواند واقعیت ها را در خود حل کند. همین دو سال پیش بود که ساکاشویلی ادعا کرد او و حامیان اش به زودی بر هر دو کشور حکومت خواهند کرد: گرجستان و اوکراین. امروز او بی اندازه بی اعتبار است و تقریبا بود و نبودش در هر دو کشور فرقی ندارد.
در گرجستان حزب سیاسی او دو شقه شده است و هیچ کدام از دو گروه جدید به قدر کفایت رای نخواهد داشت و از هیچ قدرت واقعی سیاسی برخوردار نیستند.
این اواخر آرای حامیان او در اوکراین بین ۲ تا ۳ درصد در نوسان بوده است. جمعیت حاضر در تظاهراتی که در ماه های اخیر در اوکراین برگزار کرد به تدریج کم و کم تر شد تا عاقبت به کمتر از ۵ هزار نفر رسید. هیاهوی مداوم ساکاشویلی بر سر فساد در اوکراین چندان اشتباه نیست اما برخی اوقات بیش از اندازه تکرار می شود و عموما به طریقه ای بیان می شد که مردمی که سال ها زیر التهاب بوده اند را خسته می کند. در واقع اوکراینی ها از دولت خود و سرعت فساد ناامید هستند اما معنی اش این نیست که می خواهند پوپولیسم، بی ثباتی و رهبری سرگردان که همیشه بخشی از برند ساکاشویلی بوده را در آغوش بگیرند.
در اوکراین ساکاشویلی همچنین با اتهام دسیسه چینی برای دریافت پول از نماینده مالی رئیس جمهور سابق، ویکتور یانکویچ که مردی نفرت انگیز است روبه رو است؛ در ویدئویی ادعا شد که یکی از یاران نزدیک به او چندین صد هزار دلار از نماینده وی دریافت کرده است. این پرونده به دادگاه نرسیده است و ساکاشویلی هر گونه ارتباط با یانکویچ را رد می کند اما اتهامات و مدارک موجود را نمی توان به سادگی نادیده گرفت.
طنز اصلی تکرار مکررات ساکاشویلی آنجا است که علی رغم اینکه وی بی وقفه شعارهای تند ضد روسیه سر می دهد، اما هیچ یک از عوامل داخلی و خارجی روسیه به اندازه وی کوشش نمی کنند که دولت کنونی در اوکراین را در به چشم غربی ها بی اعتبار نشان دهند، تخم بی ثباتی در کشور بیفکنند و آن را به دامان پوپولیسم راست گرا بیندازند. ساکاشویلی در کنفرانس مونیخ اغلب وقت خود را به حملات لفظی به دولت اوکراین اختصاص داد، دولتمردان این کشور را دزد و کلاهبردارانی خواند که سعی دارند دریافت کمک از نهادهای مالی غرب را نادیده بگیرند.
نباید از یاد ببریم که در اوکراین او تلاش کرد با نیروهای حاشیه ای و لمپن همچون حزب "سوبدا" یا "گردان آزوف" ائتلاف کند. در تظاهراتی که بیرون پارلمان برگزار کرد می شد پارچه نویس ها و پوسترهایی با شعارهای ضدیهودی مشاهده کرد. در نگاه کلان سیاسی ساکاشویلی دیگر اهمیت ویژه ای ندارد. هیچ منصبی ندارد، هواداران محدودی در گرجستان و اوکراین دارد که معلوم نیست چقدر وفادار هستند و در سال های اخیر تا حدودی زیادی اعتماد غرب به خود را از دست داده است.
مع الوصف، یک دهه از آخرین پیروزی انتخاباتی وی می گذرد، و بیش از یک دهه از زمانی که او اصلاح طلبی سرکش و موفق بود، او مثالی از دو چیز است، اینکه چطور کسی می تواند از وعده دموکراتیک خود به سیاست شبه استبدادی و اوباش گری روی بیاورد و اینکه در مواجهه با چنین سیاستمداری غرب چطور باید واکنش نشان دهد.
ساکاشویلی روزگاری امید حرکت در راستای پروژه جهانی دموکراسی را وعده می داد، امیدهایی که ایجاد کرد به خاطر تصمیماتی بود که هرگز عملی نشد. جان گرینلیف ویتیر، شاعر قرن نوزدهم می گوید غم انگیز ترین کلمات در انگلیسی این ها هستند: "می توانست طور دیگری شود." وقتی به ساکاشویلی فکر می کنیم این کلمات به ذهن می آید.
- 13
- 2