برف اخیر همه را غافلگیر کرد یا اینکه خدماترسانیها به خوبی انجام نگرفت. لغزندگی معابر، افزایش حجم ترافیک، بروز تصادفات، مسدود شدن برخی بزرگراهها، لغو پروازها و... همه و همه سوغات عملکرد ضعیف مدیریت بحران است که تاکنون با وجود تجربیات مختلف نتواسته بر حل مشکلات فائق آید. احمد مازنی، نماینده مردم تهران در مجلس درباره کمکاری در امدادونجات در حوادث اخیر در گفتوگو با «آرمان» میگوید: باید در ستاد بحران مسئولیت هر دستگاهی مشخص باشد نه اینکه هر کس برای خود کاری انجام دهد و بعد تبلیغات کند که فلان کار را ما انجام دادیم. اینها برای مردم قابل قبول نیست. آن چنان که فقدان این مساله در حوادث اخیر مربوط به بارش برف و باران کاملا محسوس بود.
با وجود هشدار هواشناسی برای آمادهباش حوادث اخیر، شاهد خدماترسانی شایسته نبودهایم. از منظر شما ضعف در کجاست؟
مدیریت بحران کشور آمادگی لازم را برای هیچبحرانی ندارد. برای اینکه طی یکی دو سال اخیر با حوادثی مواجه شدیم که همگی قابل پیشبینی و پیشگیری بودند یا بعد از پیشبینی و پیشگیری اقدامات بهنگامی که باید انجام میشد، انجام نشد و در آخر هم مسائل و مشکلات افراد حادثهدیده در دست پیگیری قرار نگرفت. ما حادثه پلاسکو را داشتیم که احساس میشد غافلگیرکننده بود. حادثه زلزله را داشتیم که دوباره امکان دارد هر لحظه با توجه به زلزلهخیز بودن کشور رخ دهد یا بحران آلودگی هوا که جزو بحرانهایی است که همواره در تهران و کلانشهرها با آن مواجه هستیم.
به نظر میرسد که آمادگی لازم برای مقابله با بحرانها وجود ندارد و من این مساله را ناشی از سوءتدبیر و مدیریت میدانم که اساسا پیشبینیها و پیشگیریهای لازم در این راستا صورت نمیگیرد. یک بیانی از رسول اکرم (ص) است که میفرمایند: «من از فقر امتم بیمناک نیستم، بلکه بیش از همه نگران این هستم که امتم سوءتدبیر داشته باشد.» متاسفانه ما در این موضوعات مهم دچار سوءتدبیر هستیم. در واقع پیشبینیها بهنگام نیست.
اگر هم باشد، پیشگیریها بهنگام انجام نمیشود. بعد با حادثه که مواجه میشویم، اقدام بهنگام انجام نمیشود.بعد هم در پیگیریها مشکل داریم که همگی ناشی از سوءتدبیر و مدیریت بحران کشور در سطح کلان است. در واقع هر کدام از اجزای این مجموعه مشکلاتی دارند، ولی آن مجموعهای که باید همه اینها را در قالب ستاد بحران کشور مدیریت کند، عملکردش موفق نیست.
همواره شاهد موازیکاری دستگاهها به هنگام وقوع حوادث هستیم و این مساله تاکنون تبعات بسیاری را به همراه داشته است...
مواردی هستند که حلقههای مفقوده بلاصاحب دارند. برای مثال در مورد حوادث مربوط به جادهها اگر آتشسوزی اتفاق بیفتد، آتشنشانیهای شهری احساس مسئولیت نمیکنند، یعنی میگویند این وظیفه به عهده من نیست.
در واقع اگر آتشسوزی در جادهای خارج از محدود شهر رخ دهد، گویا مسئولیت مشخصی تعریف نشده است. اینکه باید کدام دستگاه آتش را خاموش کند. در این قبیل موارد معلوم نیست که وظیفه حل بحران با پلیس است یا شهرداری یا دستگاهها و نهادهای امدادی دیگر. از سوی دیگر، با وظایف مشابه مواجه هستیم که آن هم عیبی ندارد. برای مثال اگر هلالاحمر وظیفهای داشته باشد و در صورت لزوم در رابطه با همان وظیفه ارتش، بسیج و شهرداری هم ورود کند باز اشکالی ندارد، اما ما یک مدیریت متمرکز نداریم که همه این وظایف را یک جا تعریف کند.
در بسیاری جاها اینگونه است که شهردار در ارتباط با بحرانهای داخل شهر هلالاحمر، پلیس و سایر ابزارها را در اختیار دارد و بحرانها را فرماندهی میکند، اما در ایران به این شکل نیست. اگر حوادث به حوزه خارج از شهرداری مربوط شود، مسئولیت به عهده وزیر کشور است و تنها برخی نهادهای بینالمللی مثل صلیبسرخ و هلالاحمر امدادرسانی میکنند. اما ما در ایران برای خیلی از مسائل ستاد داریم. ستاد به آن معناست که هر دستگاهی وظیفهای دارد که ممکن است برخی از این دستگاهها نیز وظیفه مشابه داشته باشند.
بنابراین در اینجا عدم تداخل برای همافزایی و استفاده از همه ظرفیتها مدنظر است. اینکه کدام دستگاه در چه زمانی وارد شود و در چه حوزهای کار کند. از این رو یک شخص حقوقی را مسئول ستاد میکنند که هماهنگیها صورت بگیرد. در ایران ستاد مدیریتبحران را وزیر کشور فرماندهی میکند که عیبی ندارد. از سوی دیگر، ممکن است هلالاحمر و ارتش هم وظیفه موازی داشته باشند. با وجود این، باید در ستاد بحران گفته شود که مثلا باید در دو ماه اول یا شروع هر حادثه ارتش وارد عمل شود و قدم بعدی را هلالاحمر و بنیاد مسکن بردارند.
همچنین در مرحله اول در عرض ارتش آتشنشانی و اورژانس ورود پیدا کنند. به عبارت دیگر یک فرماندهی چابک و قوی همگی این نیروها را در اختیار بگیرد و فرماندهی کند، نه اینکه در ستاد هر کس برای خود کاری انجام دهد و بعد هم برای خودشان تبلیغات کنند که مثلا ما فلان کار را انجام دادیم. اینها برای مردم قابل قبول نیست. دستگاهها از مردم حقوق میگیرند که به مردم خدمت کنند. اگر حقوق مادی هم نگیرند، حقوق معنوی که میگیرند.
در واقع شأن و منزلت را از مردم دارند و در چنین مواقعی دردآور است که هر کسی بخواهد با دیگری بر سر نام و عنوان خود یا نهاد و مجموعهاش رقابت کند. این جور مواقع افراد باید فقط خدمت کنند. ما مدیریت و فرماندهی متمرکز، قوی و با صلابت را در مقابل بحرانها نمیبینیم. آن چنان که فقدان این مساله در حوادث اخیر مربوط به بارش برف و باران کاملا محسوس بود. یکشنبه بنده به مجلس رفتم و متوجه شدم بسیاری از مردم در جادههای قم و کرج به سمت تهران متوقف شدند. همان زمان دوستان تلاش کردند و پیگیریهای لازم را انجام دادند.
با وجود این، ساعت سه و ۳۰ دقیقه بعدازظهر که در صحن بودم، دیدم یکی از نمایندگان محترم قم آقای ذوالنور وارد صحن شدند. ایشان گفتند من پنج صبح از قم راه افتادم و اکنون رسیدم. در واقع آقای ذوالنور بیش از ۱۰ ساعت در راه بود. در داخل شهر هم همین وضعیت حاکم بود. خیلیها نتوانستند با خودروشان به راحتی در معابر تردد کنند.
دو روز گذشته ایاب و ذهاب، عبور و مرور و حضور در جلسات و نشستها با مشکل مواجه شد، حتی صحن مجلس تقریبا با یک ساعت تاخیر آغاز شد. تمامی این موارد حاکی از این است که ما برای مقابله با باران، برف، زلزله، سیل، آلودگی هوا، آتشسوزی و... آمادگی نداریم و این اصلا چیز خوبی نیست. ضمن اینکه بنده از خدمات و زحمات بدنه این مجموعهها که خالصانه تلاش میکنند، قدردانی میکنم، ولی فرماندهی و مدیریت قوی روی سر اینها نیست که از همه ظرفیتها با همافزایی لازم استفاده کنند.
با وجود تجارب گذشته همچنان ستاد مدیریت بحران به خوبی عمل نمیکند. برای پر کردن خلأهای موجود باید چه چارهای اندیشید؟
به هر حال مدیریت ستادی مدیریت موفقی نیست و باید مدیریت متمرکزی داشته باشد. آن چنان که همه مجموعهها به صورت عملی زیر نظر یک دستگاه عمل کنند. برای مثال شهردار شهر را اداره کند و مسئول همه مسائل باشد، از پلیس گرفته تا اورژانس و امدادرسانی. شورای شهر هم به عنوان پارلمان شهری مسئولیت قانونگذاری و نظارت را بر عهده بگیرد. جادهها هم به همین صورت باید مدیریت متمرکزی داشته باشند. باید آقای رئیسجمهور نیز تدبیر کند که مجموعههایی که در این حوزه حضور دارند، فعالتر شوند.
اگر آقای رئیسجمهور لایحهای دهد که در شهرها، کلانشهرها و مناطق خارج از شهر امکانات، مجموعهها و اقتدار فرماندهی متمرکز شده و قانون و مقررات ایجاد شود، در حل بحران بسیار تاثیرگذار است. بنده مشخصا روی فرماندهی تاکید دارم که در صورت لزوم با اذن مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا فردی فرمانده بحران شود که واقعا فرمانده باشد. آن چنان که ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و همه دستگاهها لزوما باید از او اطاعت کنند.
آنجا که در اختیار وزیر کشور است، از او اطلاعت کنند و داخل شهر نیز در اختیار شهردار باشد. در واقع بحرانها را میتوان به این شکل مدیریت کرد. بخشی از مسائل هم مربوط به افراد است، یعنی افرادی که در جایگاهها قرار میگیرند، چقدر باید ظرفیت مدیریتی داشته باشند که بتوانند مدیریت بحران کنند.
نگین باقری
- 19
- 3