آقای گنجی در جمعی دانشجویی میگوید، پنج وَنِ گشت ارشاد در تهران موجود است که اغلب دو تا آن خراب است. این را میگوید و حاضران میزنند زیر خنده. آقای گنجی ناراحت میشود و میگوید، در عمرم دروغ نگفتهام. این را میگوید و حاضران را بیشتر به خنده میاندازد.
در بسیاری از کانالهای تلگرامی و واتسآپی دیدم که این فیلم را گذاشتهاند و اغلب به آن خندیدهاند. خیلیها هم پرسیدهاند: آقای گنجی این حرفها را از سر سادگی میزند یا منظور و مقصود دیگری دارد؟ ندیدم کسی را که بگوید این حرفها باور آقای گنجی است. حتی بین دوستان همفکر او. آقای گنجی برای اثبات حرفهایش متنی را منتشر کرد. متنی را که در آن به جستوجوهایش اشاره کرده بود تا باردیگر اثبات کند آن آمار و ارقامی که داده بود، واقعی بوده است.
راستش را بخواهید من همان بار اولی که فیلم آقای گنجی را دیدم، در صدق او تردید نکردم. یعنی فکر نکردم آقای گنجی بهعمد در حال دروغگویی است. در بدترین شکل با خودم گفتم شاید به او اطلاعات نادرست دادهاند، اما نگفتم که دروغ میگوید. این را از وجنات آقای گنجی حدس زدم. بعد هم که متناش منتشر شد، یقین پیدا کردم حدسم درست بوده. اما مشکل اصلا در دروغگویی یا راستگویی او نیست. خود آقای گنجی متوجه نیست مشکل کار در جای دیگری است. این را هم باز از مشاهده وجناتاش میگویم.
عبدالله گنجی درنهایت سادهدلی فکر میکند، اصلا چرا باید سه تا ون گشت ارشاد این همه مشکل ایجاد کند، حتما کاسهای زیر نیمکاسهای هست. و همه مشکل اینجاست. بیایید در ابتدا فرض آقای گنجی را بپذیریم. گشت ارشاد سه تا ون بیشتر ندارد. آیا نیروی انتظامی با این سه ون میخواهد معضلی بهزعم خودش بهنام بدحجابی را سروسامان دهد؟ آن هم در شهری ۱۲-۱۰میلیونی؟
نیاز به هوش چندانی نیست تا بفهمیم سروسامان دادن به پوشش بانوان با این تعداد ون میسر نیست. پس کارکرد این تعداد ون چیست؟ حرکتی نمادین تا به دیگران بگوییم حکومت اسلامی حواسش به همهچیز هست؟ آن هم با سه تا ون؟ شوخی داریم؟ با خودمان یا با دیگران؟ این همه بودجه فرهنگی و غیر فرهنگی صرف امری بهنام امربهمعروف و نهیازمنکر میشود. امری که ما همه آن را خلاصه کردهایم در مانتو و روسری. نمیتوانیم بخشی از آن بودجه عظیم را بدهیم، چندتا ون دیگر هم بخریم یا دستکم آن دو، سه ون دیگر را تعمیر کنیم تا این همه پیش دوست و دشمن سرافکنده نشویم؟ یعنی ما بابت سه تا ون داریم این همه هزینه میدهیم؟ یعنی کسی نیست آن بالاها تا بگوید حالا که این همه گشت ارشاد بهانه داده دست مخالفان، معاندان و منتقدان، لااقل تعداد ونها را بیشتر کنید؟ نمیشود که. نمیشود نظامی بابت سه تا ون این همه هزینه بدهد. میشود آقای گنجی؟
برادر گنجی! اخوی! مشکل شما و دوستانتان همین است که با نگاه کمیگرایتان به همه امور مینگرید. فکر میکنید اصلا سه تا ون ارزش این همه سروصدا را ندارد. درحالیکه دارد. اگر پایه و اساس یک چیز غلط باشد یا به صلاح عموم نباشد، سه تا ون که چه عرض کنم، یک ون هم زیادی است. شما با همین نگاه است که به موضوع مهسا امینی نگاه میکنید و هنوز که هنوز است، نمیتوانید درک کنید که مرگ یک دختر جوان چرا به چنین فرجام هولناکی بدل شد. با خودتان میگویید، این همه آدم در شبانهروز میمیرند چرا باید مرگ یکنفر اینقدر اهمیت داشته باشد. درحالیکه دارد. خیلی هم دارد. به شرط آنکه از آن نگاه مکانیکی و مهندسیتان فاصله بگیرید و به دنیا از چشمانداز دیگری نگاه کنید.
مشکل شما دروغگویی و راستگویی نیست. چهبسا شما حقیقتا در زندگیتان دروغ نگفته باشید اما این موضوع واقعا چه اهمیتی دارد؟ خیلیها هستند که مثل شما دروغ نمیگویند اما هر راستگویی لزوما صلاحیت تکیه زدن بر منصب قدرت را ندارد. ایکاش اینقدرها هم راستگو نبودید اما قدری صلاحیت کاری را که برعهده گرفتهاید، داشتید. ایکاش هیچوقت به خودتان دروغ نمیگفتید.
سیدعبدالجواد موسوی
- 18
- 1
کاربر مهمان
۱۴۰۱/۹/۲۷ - ۱۲:۲۳
Permalink