در روزهای گذشته چهرههای حزبی و دستاندرکاران ائتلاف اصولگرایان ضمن تأکید بر حفظ انسجام به دست آمده در جریان انتخابات، خواستار رفع نواقص یا تجدید سازمانی نهاد انتخاباتی اصولگرایان شدند. «جمنا» اگر چه نتوانست در جذب آرا به حد کفایت موفق باشد، اما مدعی است توانسته با معرفی نامزد واحد، سازمان رأی اصولگرایان را منسجم کند. حسین کنعانی مقدم، دبیر حزب سبز ایران، عضو شورای مرکزی «جمنا» است. او در گفتوگو با «ایران» درباره تغییرات احتمالی در این نهاد توضیحاتی ارائه کردکه در زیر میخوانید:
در یک نگاه کلی عملکرد «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» را در انتخاباتی که گذشت چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به افقی که برای «جمنا» در نظر گرفته شده بود، توانستیم به برخی اهداف دست پیدا کنیم؛ از جمله اجماع همه نیروها روی نامزد واحد و ایجاد ساز و کار مشترک در انتخابات. هر کار سیاسی که به صورت ائتلافی انجام میشود، برای توسعه خود نیازمند آسیب شناسی رفتار گذشته و نوسازی و بازسازی تشکیلات خودش است. در نشستهایی که بعد از انتخابات در این باره داشتیم، به این نتیجه رسیدیم تغییراتی را در ساختار رهبری «جبهه مردمی» داشته باشیم و هم در ساختار تجدید نظرهایی انجام شود.
این تجدید نظر ساختاری در چه راستایی خواهد بود؟
یکی از اهداف، تقویت کمیتههای تخصصی «جمنا» است تا به صورت یک اتاق فکر به عنوان دولت در سایه نقشآفرینی کند؛ دولت در سایه به این معنا نیست که میخواهیم چوب لای چرخ دولت بگذاریم؛ مقصود کمک به دولت مستقر است چون معتقدیم پیروزی دولت، پیروزی نظام است. اولویت بعدی، کادرسازی و ایجاد سازمان رأی قویتر است تا در رقابتهای آینده موفقتر باشیم. همه کارگروهها در این زمینه مشغول هستند. نکته مهمی که خودم تأکید داشتم، این بود که فراتر از رفتارهای جناحی، مطالبات مردم را مطرح و نمایندگی کرده و آن را به صورت برنامه به دولت ارائه دهیم و نگذاریم جمعی که نتوانستند اکثریت آرا را به دست بیاورند، مأیوس از تلاش برای حل مشکلات کشور شوند. مطابق تعریف دموکراسی در دنیا، اکثریتی که رأی میآورد باید حقوق اقلیت را رعایت بکند. نباید بگذاریم اکثریت و اقلیت به عنوان حاکم و محکوم شوند.
یکی از ابتکارات «جمنا» مجمع عمومی بود؛ در ساختار جدید این مجمع حفظ میشود؟
بله؛ البته به این توجه خواهد شد که چه کسانی چه سهمی در مجمع داشته باشند؛ احزاب یک وزن و اشخاص یک وزن متفاوت دارند؛ هر کدام به اندازه وزن و نفوذی که در جامعه دارند، حق رأی خواهند داشت.
با همان تعداد؟
مجمع گستردهتر خواهد شد؛ دفعه قبل حدود ۲ هزار نفر بودند این دفعه به ۵ یا ۶ هزار نفر خواهد رسید.
برخی تحلیلگران معتقدند «جمنا» در انتخابات گذشته کار ویژهای نکرد؛ این طیف اشاره دارند چهار نامزد اصولگرا در انتخابات سال ۹۲، ۱۶ میلیون رأی آوردند و در انتخابات اخیر بعد از چهار سال و رشد جمعیت واجد شرایط رأی دادن، باز هم مجموع آرای دو نامزد اصولگرا ۱۶ میلیون شد. بر این اساس نتیجه میگیرند این بار هم اصولگرایان همان تعداد رأی سنتی خود را کسب کردند و بود و نبود «جمنا» در افزایش آرا تأثیری نداشت؛ تا چه حد این استدلال را به واقعیت نزدیک میدانید؟
هم و غم ما بر این بود آرایی که در همگرایی جریان اصولگرا وجود دارد را وارد انتخابات بکنیم که همان ۱۶ میلیون رأی است؛ این کف رأی اصولگرایان است. باید برای جذب آرای خاکستری فعالیت کنیم؛ بویژه که طیف آرای خاکستری کم کم وسیعتر شده است و تعیین کنندهتر. اگر ما بتوانیم مطالبات مردم را در شعارها و رفتارهای سیاسی لحاظ کنیم، این آرا به سمت ما جذب شده و میتواند سرنوشت انتخابات را تعیین کند. اما این حرف درستی است که نتوانستیم آرای خاکستری را جذب کنیم.
در دو انتخابات مجلس دهم و ریاست جمهوری دوازدهم اصولگرایان عمده تمرکز خود را بر طرح مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم گذاشتند؛ حضور ۸ اقتصاددادن در فهرست اصولگرایان برای تهران، همچنین شعارهایی مانند افزایش چند برابری یارانه، ایجاد میلیونها شغل و اتمام پروژه مسکن مهر از این جملهاند. اما این شعارها نگرفت. حالا میخواهید کدام بخش از مطالبات مردم را نمایندگی کنید؟
جریان اصولگرا بعد از احمدینژاد دچار آسیب جدی شد و در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ما دوره نقاهت را میگذراندیم. خیلی از مردم به لحاظ خاطرهای که از دوران احمدینژاد داشتند، اقبالی به جریان اصولگرا نداشتند؛ احساس میکردند باز هم ممکن است رفتارهای گذشته تکرار شود؛ به همین خاطر در خوف و رجا به سر بردند و وقتی دیدند طرف مقابل شعارهایی میدهد که میتوانند به آن اعتماد کنند، به آن سمت رفتند. به نظر میرسد اگر دولت در این ۴ سال آینده نتواند به وعدههای خود عمل کند، مردم به سمت کسانی متمایل خواهند شد که بتواند مطالباتشان را محقق کنند. به اعتقاد من، داریم دوره نقاهت را پشت سر میگذاریم و به وضعیت بهتری خواهیم رسید.
پیشفرضتان این است که دولت موفق نباشد؛ همین پیشفرض در انتخابات قبلی هم بود؛ اصولگرایان القا میکردند دولت آقای روحانی موفق و کارآمد نبوده است اما مردم نظر دیگری داشتند.اگر کمک کنیم به دولت تا موفق شود، میتواند قضاوت مردم به ما را تغییر دهد.
در راستای جذب آرای خاکستری ما شاهد تغییر نسبی دیدگاه اصولگرایان در حوزههای فرهنگی و اجتماعی خواهیم بود؟
ما باید اصول را حفظ و قانون را رعایت کنیم و در عین حال متناسب با شرایط مطالبات مردم را پاسخ دهیم؛ اعتقاد ما این است اسلام میتواند پاسخگوی نسل جوان ما باشد. این توانایی در تفکر اصولگرایی وجود دارد که پاسخگوی نیازها باشد بدون اینکه ناهنجاری سیاسی به وجود بیاورد. خواستههای بحق مردم باید تبدیل به قانون و در همان راستا دنبال شود. این گونه نباشد کسی با درک و فهم خود تصمیم سازی و رفتار کند. آن موقع اگر همه تابع قانون باشند، جلوی اصطکاکات گرفته میشود.
طبیعتاً همه جریانهای فکری و سیاسی ولو به لسان، خواستار رعایت مر قانون و اسلام و اجرای آن هستند؛ اما بحث در قرائتهاست. مثلاً در موضوع امر به معروف و نهی از منکر، دیدگاهی به اصولگرایان منتسب است که باعث میشود وقتی آقای روحانی میگوید «اگر اینها بیایند، در پیادهرو دیوار میکشند» مردم قبول میکنند؛ طبیعتاً دیدگاه همه اصولگرایان این نیست اما دودش به چشم همه میرود...
خب مباحث مربوط به مردم و تذکر لسانی روشن است؛ ما با ایجاد فضای رعب و وحشت نمیتوانیم مانع فساد و فحشا شویم؛ این موضوع راهکارهای خودش را دارد؛ برخی فکر میکنند با اردوکشی رفتارهای خشونت آمیز مانع فساد و فحشا میشوند؛ این سادهانگاری است؛ باید کاری کنیم راهکارها نهادینه شود. امروز اگر درباره روابط جنسی حرف بزنیم، همه یا انفعالی برخورد میکنند یا حذفی؛ در صورتی که در همه جای دنیا به صورت علمی مدیریت میشود تا جلوی مفاسدش گرفته شود. باید رفتار ما طوری باشد تا این تصور در مردم به وجود نیاید که اصولگرایان با ابزار خشونتآمیز دنبال امر به معروف و نهی از منکر هستند. معمولاً هم «نهی از منکر» را قبل از امر به معروف میآوریم. گویی کل جامعه در منکر است و حالا باید نهیش کرد. این تفاوت دیدگاه در جناحهای سیاسی هم نمود پیدا میکند؛ یکی به تساهل و تسامح معروف میشود و دیگری به استفاده از ابزارهای خشونتآمیز.
عموم اصولگرایان به این دیدگاه ملتزم هستند؟
در امهات نباید فرقی بین اسلام و اصولگراها باشد؛ اگر متفاوت بود یعنی اصولگراها از اسلام فاصله گرفتهاند. ما که نمیتوانیم از خودمان احکام صادر کنیم. باید ملاک تشخیص را مر اسلام و قانون قرار بدهیم.
اینکه باید چگونه باشد یا نباشد یک موضوع است؛ اینکه اصولگرایان چه تصمیمی دارند یک موضوع دیگر است. ببینید آقای روحانی در مقطعی گفتند برخیها میخواهند مردم را با زور به بهشت بفرستند. بعد انتخابات هم بحثهای مفصلی درباره نقش رأی مردم در حکومت اسلامی مطرح شد. به نظر میرسد اصولگرایان حتی اگر دیدگاهی همسوی آقای روحانی داشتند، برای اینکه اصطکاکی با مراجع فکری و سیاسی خود به وجود نیاورند، سکوت کردند. این سکوت در جاهایی باعث میشود آن دیدگاه به کل جریان اصولگرا تعمیم داده شود و بعد هم نتیجهاش در انتخابات خودش را نشان میدهد. آیا با ادامه این شیوه میتوان قضاوت مردم را تغییر داد؟
قطعاً نیازمند کرسیهای آزاداندیشی هستیم تا مسائل را به چالش بکشند؛ تجربه نشان داده مردم ما اهل استدلال و منطق هستند؛ اهل هیجان و شانتاژهای هیجانی نیستند. بهتر است ما قرائتهای سیاسی خود را به نام دین مطرح نکنیم.
بعد از اعلام نتیجه انتخابات ما شاهد بودیم حتی رهبران سیاسی جریان اصولگرا با ادبیات تندتر و به قول آقای جهانگیری، عصبانیتر از گذشته درباره منتخب مردم یا انتخابات صحبت میکنند؛ همزمان ما شاهد رفتارهای تند و گاه هتاکانه به رئیس جمهوری هستیم. آیا این قضاوت فعلی مردم را درباره اصولگرایان محکمتر نمیکند؟
فضای رقابتی چنین مسائلی را در خود دارد؛ دو طرف سعی میکنند در رقابتهای سیاسی نقاط ضعف طرف مقابل را رو کنند؛ اعتقاد ما این بود بعد از انتخابات وارد فضای همکاری شویم. بعضی گروهها و احزابی که وابسته به «جمنا» هستند، «آتش به اختیار» بودند؛ به این معنا که بر اساس مواضع حزبی خود عمل میکردند. در دوره جدید باید این نقیصه را برطرف کنیم تا همه طیفها از یک مرکزیت طبعیت کنند و رفتارهای مشترکی داشته باشند.
این موضوع در «جمنا» هم مطرح شده؟
بله؛ چارهای جز وحدت فرماندهی سیاسی در نیروهای انقلاب نداریم.
- 12
- 2