سید محمدصادق خرازی، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد و فرانسه و موسس حزب ندای ایرانیان است و این روزها انتقاداتی به جریان اصلاحات دارد. میگوید که "پدرخوانده"هایی در این جریان باید کنار روند در غیر اینصورت معلوم نیست سال ۱۴۰۰ باز هم تقدیر به نفع اصلاحطلبان رقم بخورد. شاید برای همین است که حزبی تاسیس کرده و میخواهد سبک و سیاق اصلاحطلبی خود را در آن پیاده کند.
اهم اظهارات محمدصادق خرازی به شرح زیر است:
* من این نگرانی را دارم که یک تغافل و غفلتی نسبت به جریان جدی مخالف دولت و رئیسجمهور صورت گیرد که ما نباید از کنار آن بگذریم.آقای روحانی قدرت گفتگو با این ۱۶ میلیون را دارد. رئیسجمهوری مثل آقای احمدینژاد این قدرت درک و تعامل و تامل را نداشت. او بعد از پیروزی پر از شبهه در سال ۸۸ موضوعی را مطرح کرد و آن بحث "خس و خاشاک" بود اما آقای روحانی این کار را نکرد و گفت که آن ۱۶ میلیون هم از آن من است و من رئیسجمهور همه مردم ایران هستم. این قدرت تعامل و فهم و ایجاد دیالوگ و گفتمان خود یک فرصت استثنایی است که آقای روحانی انشاالله میتواند موفق شده و در مسیر درستی پیش رود.ما تاکنون از ظرفیتهای فردی شخصیتها نان خوردیم.
*زمانی که آقای قالیباف شهردار شد، تمام عناصر و عوامل حاکمیت به او کمک کردند، تمام نیروهای نظام که مجموعه حاکمیت را تشکیل میدهند به یاری او آمدند، سپاه، نیروی انتظامی، دستگاه قضا و کذا و کذا. آیا ما یقین داریم که اینها به آقای نجفی کمک میکنند؟ اینطور نیست که به طور مثال سپاه نمیخواهد به آقای نجفی کمک کند بلکه مسئله این است که نمیتوانند پلی این بین ایجاد کنند.
* اصلاحات باید خود را از یکسری پدرخواندهها رها کند. تا زمانی که این پدرخواندهها هستند نمیتوان خیلی دل بست و خوش بین بود. همین وضع را ما در بین اصولگرایان میبینیم که پدرخواندهها باعث ریزش آنها شدند. عدم موفقیت مجامع موجودی که امروز در جریان اصلاح طلبی هست، به دلیل وجود و نقش همین افراد است. این موضوع شامل آقای خاتمی نمیشود، ایشان رهبر مورد اتفاق این جریان است. مسئله افرادی هستند که خود را به آقای خاتمی نسبت میدهند اما هیچ نسبتی با ایشان ندارند.
* برخی جریانها و افراد لیست شورای شهر را تصرف کردند و برای خود حق دانستند. در مقطع انتخابات به ما میگفتند که هیس، اینها را نگویید تا صدای ما را نشنوند چون اگر بشنوند معلوم نیست انتخابات چه میشود. اما اکنون انتخابات تمام و شهردار هم انتخاب شده، حالا بیاییم و حرف بزنیم که چرا اشتباه کردیم. این نوع چیدمان شورای شهر منطقی بوده؟ این نقد هم به فرآیند انتخاب شورای شهر است و هم به مصادیق.
*{ با اشاره به تشکیل کمیته حصر در مجلس شورای اسلامی و طرح انتقاداتی به رئیسجمهور مبنی بر عدم پیگیری مسئله حصر}: آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور سه مسئولیت دارد. یکی اداره کشور است، دیگری سوگندی که به قانون اساسی خورده و تعهدی که به قانون اساسی و ساختار دیوان سالار ایران دارد و سوم تعهد به شعارها و باورهایی که ارائه داده است. آقای روحانی در رابطه با حصر اندازه وسعش تلاش کرده و اینطور نیست که او هرچه اراده کند، فردا عملی شود.
*من مخالف تشکیل کمیته حصر در مجلس نیستم اما فکر نمیکنم این کار راه حل قضیه باشد. راه حل مشخص است و شورای عالی امنیت ملی مسئولیت دارد. باید با خود آقای کروبی و آقای مهندس موسوی هم صحبت کنند تا این معضل حل شود. زیبنده کشور نیست که سه تن از شخصیت های تاریخی کشور این وضعیت را داشته باشند. راه حل این است که بزرگان و خردمندان و سران سه قوه بنشینند و با مسئولین امر به یک نتیجه و جمع بندی برسند و مسئله را حل کنند. اگر صحبت کنند حل میشود.
*{اکبر هاشمی رفسنجانی}: پدر عمران ایران. او دومی نداشت. مردی از دل کویر، با قلب و سینهای گشاده، مظهر مقاومت و ایستادگی، مظلوم عینی و واقعی که هم رفیق و هم رقیب بر او تاخت و مورد بی مهری رقیب و رفیق قرار داشت. شخیصتش محسود بود و مورد حسد قرار میگرفت و نمیتوانستند او را تحمل کنند.
* اصلاح طلبان، آقای روحانی، آقای خاتمی و دیگران توانستند روی فرکانس مردم بیایند اما این موضوع الزاما هر دوره ای تکرار نمیشود. مردم هوشمند هستند، زندگیها و رفتارها را میبینند. مثلا برادر آقای روحانی را گرفتند، اما هیچ دخالتی نکرد. من همان روز پیش آقای روحانی بودم. یک نفر سوال کرد که چه کار میخواهید بکنید؟ ایشان گفت که من کاری نمیکنم، کشور قانون دارد، برود وکیل بگیرد و کارهایش را بکند. گرچه هنوز رای او صادر و اتهامی ثابت نشده و دادگاه و دستگاه قضا باید منصفانه رسیدگیهای خود را انجام دهند که به او حتما به عنوان برادر رییس جمهور ظلمی نشود.
*این یک نوع برخورد است، نوع برخورد دیگر هم این است که آقای روحانی به وزرای خود بگوید حق ندارید سر کار بروید، خودش هم تا اطلاع ثانوی برود کرج خوش بگذراند و دولت را اداره نکند. مردم کدام یک از این رویکردها را میپسندند؟ عده ای دیوانه شاید دومی را بپسندند و بگویند که خوب شد و حالشان را گرفت اما آحاد مردم رویکرد اول را انتخاب میکنند.
*{حسن روحانی}: مرد تجربه ها، روزهای سخت و آمیخته با انضباط فکری و ذهنی. کسی را مثل او در ذهن منظم در ایران سراغ ندارم.
*{علی لاریجانی}: با چشمان آبی، متفاوت از برادران، زیرک و کسی که خوب تشخیص میدهد و میتواند به خوبی خود را روی آب نگه دارد.
*{صادق لاریجانی}: چندان شناخت نزدیکی با ایشان ندارم.
*{سید حسن خمینی}: چهره جوان مجتهد با فضیلت های اخلاقی و روحانی که میتواند آینده ساز باشد.
*{علی اکبر ناطق نوری}: روحانی شجاع، جوانمرد، لوتی و مردی که دومی ندارد.
*{سید محمد خاتمی}: عزیز دوست داشتنی که در حقش ناحقیهای زیادی شده است.
*{محمود احمدینژاد}: گل مصنوعی. دروغی به پهنای تاریخ.
*{محمدباقر قالیباف}: مدیر جهادی تلاشگر و سیاستمدار بازنده.
*{احمد جنتی}: نگهبان قانون اساسی، پیرمرد متدین و سالم و کسی که در عین حال خدشه پذیر نیست.
*{علی اکبر ولایتی}: پزشک تاریخدانی که از گذشته حرف میزند، در حال مانده و در قصه پرغصه آینده گیر کرده است. استاد من بوده، برایش احترام قائل هستم، دوستش دارم و تا وقتی که زندهام به او احترام میگذارم.
*{محمد تقی مصباح یزدی}: فیلسوفی دلسوز اما کاملا متفاوت از جنس حکومت. شخصیتی که همیشه معترض است.
*{سعید جلیلی}: شخصیتی آمیخته با هزاران سوء تفاهم اما انقلابی و متدین.
*{محمدرضا عارف}: شخصیت دانشمند دوست داشتنی.
*{سید احمد خاتمی}: روحانی سخنور و شناخته شده در جامعه مذهبی ایران.
*{عبدالرضا رحمانی فضلی}: وزیر کشور رفیق رئیس مجلسی که از شانس زیادی برخوردار است.
*{محمد جواد ظریف }:منحصر به فردترین وزیر امور خارجه تاریخ بعد از انقلاب ایران . دیپلمات بینالمللی کاری که مورد احترام همه همکاران جهانی خود است. متدین، خداترس و معتقد به مبانی امام (ره)، انقلاب و رهبری.
*{قوه قضاییه}: دستگاهی که نیاز به اصلاحات واقعی دارد.
*{مجلس دهم}: بی خاصیت. مجلسی که نه قدر خودشان را می داند و نه قدر موقعیت شان . البته در دو سال آینده میتواند عملکرد بهتری داشته باشد.
*{فراکسیون امید مجلس}: فراکسیونی که نه هدف را تشخیص میدهد و نه آرمان دارد.
*{دانشگاه آزاد اسلامی}: بنگاه تولید ثروت و علم.
*{جبهه پایداری}: قصه پرغصه ملت ایران.
*{حزب ندای ایرانیان}: آرمان و آرزوی دیرینه من در جوانان پر از شور و شعف و علاقه و ایمان.
- 9
- 6