به گزارش اعتماد آنلاین، «در زنبیل قرمز شاید حکمتی باشد». این سخن مشایی تئوریپرداز جریان احمدی نژاد است. مشایی هنگام حضور در دادگاه با کت قرمز وارد شد.
نمادیابی و استفاده از رنگ، خصوصیت جنبشهایی است که میتواند از ظرفیتهای پوپولیسم بهرهگیری کند و احمدینژاد اکنون در پی بهره جستن از این خصلت جنبشهای پوپولیستی است.
رنگ سرخ ، نمادِ خصلت انقلابی و ستیزهگرانه و هشداردهندگی است اگر رنگهایی مثل سبز ، نماد پاکی و مسالمتجویی ، سفید نمادِ صلح طلبی وپرهیز از خشونت است، رنگ قرمز نماد جنبشهای ستیزهگر و انقلابی است. آیا حکمت مورد نظر مشایی ، واجد چنین مفهومی است ؟. آیا احمدی نژاد با نبرد ِ بیامان و فداکردن جان خود و یارانش به میدان آمده است؟
تظاهر به انقلابیگری و عدالتطلبی و ضد اشرافیگری ، خصلت عامِ پوپولیستها است. رفتاری برای جذبِ کانون عادیترین مردم در جامعهای تودهوار است .
در سال ٩٤ طی مقاله ای در مجله مهرنامه نوشتم، احمدینژاد را در چگونه باید تحلیل کرد ؟ و بطور خلاصه سخنم این بود که :
١- احمدی نژاد به دنبال نوعی دیکتاتوری از نوعِ دیکتاتوری مدرن بود که بدلایل عدیدهای امکان ظهور آن در جامعه ایران نیست.
٢- او بدنبال جنبشی تودهای بود که آن نیز محقق نشد .
٣- احمدی نژاد رفت ، اما از احمدی نژادها نباید غفلت کرد.
خصلتهای اجتماعی موجود در جامعه ایران همواره مهیای ظهور نوعی احمدی نژاد ِ دیگر را دارد ، اما آن فرد احمدی نژاد نخواهد بود.
احمدی نژاد تمامی پل های پشت سر خود، با اصول گرایان ِ حامی خویش را خراب کرد . امروز او تنهاست و ناگریز با حرکات انتحاری در برابر نظام و تهدید مقامات ارشد نظام، به دنبال کسب سپرهای حداقلی برای امنیت خویش و یاران است.
شعارهای احمدی نژاد برای توده ها جذاب است، اما احمدی نژاد در اشتباه محاسباتی از حامیانش، همچون گذشته در اشتباه است.
اقشار و طبقات ِاجتماعی فرودست ( از نظر اقتصادی ) و توده های مردم در ایران، به دلایل خاصِ تاریخی و اجتماعی با گروه های مرجع ِ دیگری به حرکت و جنبش در خواهند آمد. همان مرجعیتی که آن توده ها را به حمایت از احمدی نژاد تشویق و یا اجازه بهره گیری از آنان را به جریان احمدی نژاد داده بود. اکنون آنها پشت احمدی نژاد را خالی کرده اند ، اما او متوجه این واقعیت نیست.
علامی و ژستی که جریان احمدی نژاد در مورد ١- «باستان گرایی و توجه به کورش و ایرانگرایی» از خود بروز داده است و در کنار آن ٢- ادعای سرمایه ستیزی ، و ضدیت با اشرافی گری و مبارزه با فساد ، با تکیه بر چیزی که به زعم مشایی، ناسیونالیستهای ایرانی و سوسیالیستها دارند ، گویای ذهنیت ِجریان احمدی نژاد برای حضور مستقل و بدون توجه به عقبه خود در صحنه آینده سیاست ایران است. احمدی نژاد و فراتر از او مشایی ، به دنبال فعال سازی و بهره برداری از این شکاف بیش و کم واقعی است.
جریان احمدی نژاد تنها با ایجاد تضاد های بعضا ساختگی تا کنون توانسه است گروهی را گرد خویش جمع کند. دیروز هاشمی، امروز لاریجانی و فردا رئیسی نقطه تقابلی و جلب توجه برای مردم و برخی گروه های سیاسی بوده است. جالب و تحیر آمیز اینکه همه آنچه احمدی نژاد در مخالفت با قوه قضاییه فریاد می کند با حمایت گسترده ی او از قاضی مرتضوی در تضاد آشکاری در حافظه مردم باقی است.
احمدی نژاد یک چیز را نمی داند . او دچار توهم و یا اشتباه محاسباتی است. او تصور می کند، برآمدن او به دلیل صرفا قابلیت های شخصی و اعتماد مردم به او بوده است. به همین دلیل امروز ، نشنیدن پژواک اعتراضاتش، او را عصبی و به سوی حرکات انتخاری کشانده است.
اشتباه دیگر او اینکه ، تضادسازی امروز او مثل دیروز، علیه اصلاحطلبان و علیه هاشمی نیست، که کسان و جریاناتی عزم را بر حذف تمام و کمال آنها جزم کرده بودند و چه کسی بهتر از احمدی نژاد می توانست نقش حذف آنها را به عنوان ابزاری کارامد بازی کند. قدم اول احمدی نژاد برای بازگشت به میان مردم، اعتراف به نقش ابزاری خویش در گذشته برای حذف جریان هاشمی و خاتمی است.
احمدی نژاد نیز شهروند جمهوری اسلامی است. او نیز باید، از حقوق قانونی در دفاع علنی خویش برخوردار باشد و در عین حال، باید بداند که شهروندان تنها از حقوق قانونی برخوردار نیستند، بلکه باید در قبال مسولیت های خویش پاسخگو باشند.
سودای ناپختهی بازی با چیزی شبیه ایده سوسیال ناسیونالیستها در جامعه ایران، نیاز به درک و فهم شرایط واقعی و بافت حقیقی قدرت در جامعه ایران دارد که احمدینژاد یا توجهی به آن ندارد و یا راهی جز ادامه روشهای انتحاری در برابر نظام ندارد.
فعلا به احمدینژاد فرصت داده شده است، اما حوصله نه تنها نظام، بلکه اصولگرایان هم به سر خواهد آمد و با احمدینژاد به گونهای دیگر برخورد خواهند کرد. راه درست برای احمدی نژاد، نه جنجال و هیاهو، بلکه پاسخگویی مسئولانه در برابر مردم، مجلس و نهادهای قضایی و جریانات سیاسی است.
- 16
- 3