جماران، علی شمخانی روز شنبه گفت: «در حال حاضر در کشور هیچ تهدید امنینی متوجه هیچ مسئولی نیست. در دهه شصت بود که منافقین شخصیت ها را ترور می کردند امروز نمی توانند ترور کنند من در این کشور مسئول هستم و بدون محافظ در شهر تردد می کنم و هیچ اتفاقی نمی افتد».
وی همچنین با بیان این که «امروز ما در کشور تشریفات شخصیت ها را داریم نه حفاظت شخصیت ها»، اعلام کرد: «باید بساط حفاظت از شخصیت ها را جمع کنیم».
در روز پنجم خرداد ۱۳۵۸، افرادی از گروه تروریستی فرقان بعد از ترور شهید مطهری به سراغ آیت الله هاشمی رفسنجانی می روند و به ترور وی مبادرت می ورزند که با هوشیاری همسر آقای هاشمی موفق به ترور نمی شوند ولی ایشان زخمی شده و به بیمارستان منتقل می شود.
به همین مناسبت حضرت امام خمینی(س) پبامی صادر کردند و به پاسداران دستور دادند از شخصیت های انقلاب حفاظت کنند
در بخشی از این پیام آمده است: «... ملت با تمام قوا باید در مقابل دسیسه ها مقاومت کنند، توطئه ها را بشکنند؛ با کمال مراقبت انقلابی این جنایتکاران را شناسایی کنند و به دادگاه های انقلابی معرفی کنند. پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظفند از این شخصیت های ارزنده انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند؛ اگر چه خود آنان راضی نباشند. ملت بزرگ اسلامی مصمم است به نهضت اسلامی خود ادامه دهد، و اجازه دخالت خیانتکاران را در کشور خود ندهد. ما ملتهای بزرگ اسلامی را به همکاری در این نهضت اسلامی ایران دعوت می کنیم...».
قبل از این فرمان گروه های مسلح مذهبی که در دفاع از انقلاب در مقابل گروه های مخالف ایجاد شده بودند کم و بیش از برخی شخصیت ها حفاظت می کردند. این گروه ها شامل گروه گارد ملی زیر نظر دولت موقت و نمایندگی آقای لاهوتی از طرف امام و همکاری افرادی با طیفهای متفاوت فکری چون سید محمد غرضی، صباغیان، محسن رفیقدوست، محسن سازگارا، علی محمد بشارتی و حسن عابدی جعفری بود.
گروه دیگر گروه پادگان جمشیدیه بود که زندانیان سیاسی رژیم گذشته، بخش اعظمی از این گروه را تشکیل میدادند. آنها نیز تشکیلات خود را «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نامیدند. جواد منصوری، عباس آقا زمانی (ابوشریف)، عباس دوزدوزانی و ابراهیم حاج محمدزاده از مؤسسین این تشکیلات بودند. آیتالله موسوی اردبیلی رابط این گروه با شورای انقلاب بود.
تشکیلات نظامی سوم مربوط به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. سازمان مجاهدین انقلاب که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب پایهریزی شده بود سازمان مجاهدین انقلاب یک تشکل سیاسی- نظامی بود که بخش نظامیاش به صورت مستقل با حضورمحسن رضایی، محمد باقرذوالقدر، مرتضی الویری، محمد بروجردی و رحیم صفوی که در لبنان آموزش چریکی دیده بودند، به داوطلبان گزینش شده آموزش نظامی میداد.
گروه چهارم گروه شهید محمد منتظری بود که ایده اولیه تشکیل نیرویی با عنوان سپاه پاسداران از سوی شهید منتظری ارائه شده بود. محمد منتظری برخی کماندوهای فلسطینی را به ایران آورد و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند کلاهدوز، نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفت.
برای نمونه در همین ماجرای ترور آیت الله هاشمی پاسدارانی در درب منزل آقای هاشمی حضور داشته اند اماتروریست ها با فریب آن ها ورد منزل می شوند. مجموع این گروه ها در آینده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی را تشکیل دادند.
علی مطهری در مورد ترور شهید مطهری و محافظت از ایشان می گوید «سران سازمان مجاهدینانقلاب (یکی از چهار گروه مسلح طرفدار انقلاب) که آن روز در حال شکلگرفتن بود دو سه روز قبل از شهادت به ایشان پیشنهاد حفاظت کرده بودند و استاد نیز پذیرفته بودند و این کار در شرف انجام بود که ایشان به شهادت رسیدند». بنابراین شاید بتوان اولین گروه های محافظ از شخصیت ها را گروه های مسلح شکل گرفته آن دوران که یکی از آن ها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود.
داریوش باریکانی اولین محافظ آیت الله هاشمی در این باره که چگونه بعد از ترور هاشمی و فرمان امام تبدیل به تیم حفاظتی هاشمی شد، می گوید: بعد از پیروزی انقلاب، به عنوان نیروی مردمی در کمیته انقلاب خدمت میکردم تا اینکه از ابتدای سال ۵۸ تشکیلاتی برای آموزش نظامی تشکیل شد و من در مجموعهای که زیر نظر مرحوم شهید محمد منتظری اداره میشد آموزش دیدم. از ۵ فروردین قریب به دو ماه دوره های آموزشی کاملی را پشت سر گذاشتم. ۵ خرداد روزی بود که آیتالله هاشمی به دست گروهک فرقان ترور شدند. نکتهای که درباره این ترور وجود دارد و همسر مرحوم هاشمی آن را نقل می کنند، این است که گویا ایشان هنگام تیراندازی و با شجاعت تمام، با بدنشان قسمت سر و قلب را پوشش دادند. آنها تیر را به پهلوی آقای هاشمی زدند. آن زمان تشکیلات یا تیمی که وظیفه محافظت را برعهده داشته باشد وجود نداشت و گروه ما، بعد از ترور به بیمارستان شهدا اعزام شد.
غرضی: بیشتر کمیته ها و تشکیلاتی که اطراف آقای مهدوی کنی بودند ماموریت محافظت ها را داشتند
سید محمد غرضی یکی از اعضای اصلی یکی از گروه های مسلح آن زمان و از نیروهای تشکیل دهنده سپاه در گفت و گو با جماران ، در این باره می گوید: در آن زمان من در دفتر حضرت امام بودم که این موضوع ترور ها و انفجارها مورد بحث قرار گرفت. قرار شد که نیروهایی برای حفظ انقلاب سازمان پیدا کنند. علت اصلی اش هم این بود که شخصیت ها هر روز توسط ضد انقلاب ترور می شدند.
وی ادامه می دهد: به محض این که شهید مطهری ترور شد مسئولیت این کاربه مجموعه نیروهای مسلح انقلاب واگذار شد. ما در همین وزارت اطلاعات فعلی و ساواک سابق بودیم و من با حضرت امام مستقیم ارتباط داشتم. البته بیشتر کمیته ها و تشکیلاتی که اطراف آقای مهدوی کنی بودند ماموریت این محافظت ها را داشتند.
غرضی خاطرنشان کرد: مجموعه این مراقبت ها و حفاظت ها در ابتدا در کمیته ها شکل گرفت و بعد که همه در سپاه ادغام شدند وظیفه به سپاه واگزار شد. البته بعدا بعضی اشخاص می خواستند نیروی انتظامی از آن ها محافظت کند و بعضی افراد می خواستند محافظشان سپاه باشد تا اینکه کم کم یگانی شکل گرفت و کار سازماندهی شد.
امتناع مسئولین و اجباری شدن حفاظت
موضوع حفاظت در آن روزهای پر خطر انقلاب به واسطه ترورهای پی در پی مسئولین آنقدر مهم شد که حتی یکی از دلایل اصلی تشکیل سپاه پاسداران این مساله عنوان می شود.
به گفته علی لاریجانی حتی یکی از مسائل و دلایل تشکیل سپاه پاسداران، مسئله حفاظت بود زیرا یکی از نگرانیهای پس از انقلاب، وضعیت رهبران انقلاب بود که آنها در آن دوران قائل به مسئله حفاظت نبودند به طوری که حتی پس از انجام دو ترور از سوی گروهک فرقان، مشخص شد که این گروهک به دنبال ترور شهید مطهری است و ما این مسئله را به اطلاع ایشان رساندیم اما شهید مطهری مسئله حفاظت از خود را قبول نکرد از این رو نظام مجبور شد که مسئله حفاظت از افراد را اجباری کند.
سردار محمدجواد خوش نواز، فرمانده پیشین سپاه حفاظت انصارالمهدی در مورد تشکیل یگان حفاظت سپاه گفته است: در آن مقطع یعنی سال ۵۸ امام خمینی (ره) فرمان صدور حفاظت را به این شرح صادر کردند: «پاسداران انقلاب و رؤسای آنان موظف هستند از این شخصیت های ارزنده انقلابی حفاظت کنند و رفت و آمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند اگر چه خود آنان راضی نباشند.» پس از آغاز این روند، شرایط کشور بهتر شد. «ما باید از سران قوا تا هر کسی که براساس آن ساز و کار حفاظتشان را به ما محول کرده بودند، حفاظت می کردیم که در یک بخشی از آن نیز کمیته های انقلاب اسلامی حضور داشتند که بعد از تغییر شرایط و ادغام کمیته ها با شهربانی و ژاندارمری، نگاه و شرایط نیز متفاوت شد.
تفاوت حفاظت با تشریفات
اما چرا برخی از شخصیت ها از پذیرفتن محافظ امنتناع می کردند و زمانی که شاید به اجبار نیروهای حفاظتی مجبور به پذیرش محافظ شدند از دور شدن از مردم به این واسطه گلایه کردند. شاید بتوان علت آن را در تغییر ماهیت امر حفاظت در جمهوری اسلامی جست و جو کرد همان نکته ای که علی شمخانی از آن تعبیر به تشریفات به جای حفاظت می کند.
این دقیقا همان نقطه حساسی است که حضرت امام هم بر آن تاکید کرده است و می گویند: «شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجههتان پیش مردم بزرگ میشود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما زندگیشان ساده و عادی بود بلکه پایینتر از عادیآنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، و کسانی که بالابالاها نشستهاند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند. این مردم بازار و کشاورز و کارگران کارخانهها و طبقات ضعیف - به حسب دنیا و قوی به حسب آخرت - هستند که این توقع را دارند که اگر خدای نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلکه برای اسلام».
غرضی: از وقتی حفاظت اداری شد گرفتاری درست کرد
سید محمد غرضی در مورد فلسفه و ماهیت تیم های محافظتی اوایل انقلاب به جماران می گوید: در آن زمان حفاظت در حقیقت یک میدان جنگ بود. یادم است که من در وزارت نفت بودم که گروهی از منافقین به سراغ من آمده بودند که با محافظین درگیر شدند و ۸ از نفر تروریست ها کشته شدند. به تدریج که در جنگ هم این خطرات وجود داشت و یک واجب اجتماعی شد.
وی افزود: آنهایی که آمده بودند حفاظت می کردند بر اساس اعتقاد و حفظ انقلاب جان خودشان را وسط گذاشته بودند. نیامده بودند حقوق بگیرند. ما اوایل در سپاه یک صندوقی درس کرده بودیم که هر کس به میزان نیازش سر ماه از آن حقوق خودش را برمی داشت.
وزیر نفت دولت جنگ تاکید کرد: بله مساله حفاظت در اوایل انقلاب منشاء دیگری دارد و برای مقام و قدرت نبود. این ها به تدریج تبدیل به تشکیلات و سیستم اداری شد و حالا گرفتاری درست کرده است. امروز حفاظت فزیکی دیگر کفایت نمی کند. حفاظت باید نرم افزاری باشد تا هم هزینه ها کم شود و هم مسلط باشد. امروز دیگر به صورت سابق نمی شود از افراد محافظت کرد.
محافظ در ایدئولوژی جمهوری اسلامی
حاج حسین مرتاضی یکی از محافظین حضرت امام در تعریف محافظ در ایدئولوژی جمهوری اسلامی می گوید: محافظ کسی است که با تمام وجود، معرفت ازخود گذشتن و به خدا رسیدن را پیدا می کند و سپس در مقام حفاظت از یک شخصیت انقلاب بر می آید و حفاظت از آن شخصیت برایش حکم پاسداری و حفاظت از آرمان های انقلاب اسلامی را دارد و برآمده از یک فرهنگ عمیق است وکه با وجود خود یک حائلی بین دشمن و نظام انقلاب اسلامی ایجاد می کند و از شخصیتی حفاظت می کند.
اگر بخواهیم در قاموس انقلاب اسلامی صحبت کنیم قداست نظام اسلامی باعث می شود که جان انسان در برابر آن بی ارزش شود . در تمام دنیا بادیگارد فردی مزدور است که پول می گیرد و ممکن است به خاطر پول جنایت هم کند اما در فرهنگ انقلاب اسلامی کسی که محافظ می شود تا آخرین لحظه که اعتقاد پیدا نکرده فردی دشمن است حالت تهاجمی به خود نمی گیرد.
شاید این موضوع را به بهترین شکل ابراهیم حاتمی کیا در فیلم « بادیگارد» به نمایش گذاشته باشد. حاج حیدر ذبیحی (با بازی پرویز پرستویی) در این فیلم محافظی است که بر اساس اعتقادات قلبی اش که از اوایل انقلاب و دوران جنگ شکل گرفته است از شخصیت ها محافظت می کرده و با سپری شدن آن دوران و تغییر ماهیت مقوله محافظت و حرفه ای شدن این کار با این شغل دچار چالش می شود. حاج حیدر ذبیحی مردی بازمانده از دوران دهه شصت است که میان بادیگارد بودن و محافظ ماندن مردّد است.
سخنان اخیر علی شمخانی ظاهرا گویای آن است که دغدغه ی «حاج حیدر»ِ بادیگارد جدی بوده و نظام جمهوری اسلامی باید تصمیمی در مورد آن بگیرد. آیا سالها پس از دوران جنگ و ترور دهه شصت و در برهه ای که سرویس های امنیتی به شیوه های کاملاً متفاوتی همچون «ترور بیولوژیک» اهداف خود را عملی می کنند، باید فارغ از ارزش ها و اعتقادات به سراغ روش های نوین حفاظت رفت یا اینکه بر مبنای این سخنان حساسیت ها از میان رفته و مسئولین و شخصیت های سیاسی برخلاف دهه های قبل سوژه ترور نیستند و باز به قول فیلم بادیگارد مدیران دهه ی ۹۰ دانشمندان هستند، نه سیاسیون؟!
و سوال بسیار مهم تر؛ چه تفاوتی میان مسئولین دهه ۹۰ و دهه شصت وجود دارد که حفاظت را به تشریفات تبدیل کرده اند؟ کدام اتفاق، تردیدِ حاج حیدرها را موجب شده است؛ سوالی که برای پاسخ به آن باید بسیار بیش از این مقال اندیشید.
- 14
- 1