«انقلاب در آستانه دهه پنجم چه شرایطی دارد»، «تحرکات انقلابی چه نکتههای مثبت و چه نکتههای احتمالی منفی داشت»، «کارایی انقلاب بیشتر است یا اصلاحات؟»، «اصلا میشد برای اصلاح سلطنت پهلوی به جز انقلاب، به تحرک دیگری فکر کرد؟» و... اینها مباحثی است که بههرحال در فضای سیاسی-اجتماعی بهطور جدی مطرح است. محمدغرضی که از چهرههای مبارز علیه رژیم سلطنتی در دهه ۵۰ بود، با بیان اینکه همه تحولات سال ۱۳۵۷، براساس اراده ملی بود. تاکید کرد: «در ۱۵خرداد امام (ره)، مردم را به حضور دعوت کردند اما در ۲۲ بهمن این ملت بودند که امام(ره) را به صحنه آوردند و بعد پای همه چیز آن ایستادند و از جان و مالشان هم برای آن هزینه کردند. پس در جواب سوال شما باید بگویم که افراد و گروهها توفیق فاعلی در انقلاب نداشتند و این مردم بودند که ایستادگیشان، انقلاب را به ثمر رساند.» درباره انقلاب اسلامی با این مبارز دهه ۵۰ و دولتمرد دهههای ۶۰ و ۷۰ به گفتوگو نشستهایم:
***
یکسال دیگر دهه چهارم حیات جمهوریاسلامی در ایران به پایان میرسد. در آستانه شروع پنجمین دهه، آیا همچنان قبول دارید که «انقلاب» تنها راه رهایی از شرایطی بود که سلطنت پهلوی بر کشور و البته مردم تحمیل کرده بود؟
ملت ایران در اواسط اولین دهه سده جاری، دچار گرفتاریهای تقسیم کشور شد، بهطوریکه از بالا روسیه و از پایین، بریتانیا فشارهایی را وارد میکردند که قاجار توانایی ایستادگی نداشت اما ملت ایستادگی کرد و توانست مشروطه را به وجود بیاورد. با این توضیح که مشروطه بهواقع حق ملت بود. بااینحال، گروهی این ذهنیت را دارند که مشروطه هم اصلاحات لازم داشت اما منجر به انقلاب شد. جریان مشروطه دنبال این بود تا شاهنشاهی مشروط شده و پس از آن قانون اساسی نوشته شود. بههمیندلیل مشروطه دچار کودتای رضاخانی شد و مردم صبر کردند تا رضاشاه هم برود. پس از رفتن رضاخان بود که انقلاب ملی شدن صنعت نفت شروع شد و ملت بازهم ایستادگی کردند که این بار هم کودتای ۲۸مرداد را رقم زدند. من آن موقع ۱۲ساله بودم و یادم است که دقیقا یک روز بعد از آن روز سیاه، مردم به محمدرضا بدبین شده و درنتیجه به شاه پشت کردند و باز هم تصمیم به صبر گرفتند تا اینکه در ۲۲بهمن ۵۷ رژیم متلاشی شد و نتیجه نهضت امام این شد که جمهوریاسلامی در ایران برقرار شود تا جواب خوبی به حاکم کودتاگر بدهند. درواقع کودتا، انقلاب را به ملت ایران تحمیل کرد.
این در شرایطی بود که ملت سر جای خودشان بودند و کاری به امور نداشتند. اما وقتی دولت قانونی مرحوم محمد مصدق با شیوه ناپسندی سرنگون شد، طبیعی بود که مردم دیر یا زود جواب این کار را بدهند. یعنی باید مردم دست انگلیس و آمریکا را از ایران قطع میکردند که اتفاقا خیلی خوب این کار را کردند؛ البته گروهی هم اینطور میگویند که ما اصلاحات لازم داریم و انقلاب هم سر جای خودش باشد. لذا باید گفت مردم ایران را باید عاقل، بالغ و توانمند بشناسیم و به آنها انگ تلاش برای تخریب نظام نزنیم؛ بنابراین وقتی قدرت سیاسی توانایی این را ندارد که انعکاس حرف جامعه باشد، مردم هم به راحتی به حاکمیت پشت میکنند. پس باید یک طرف اراده ملت و یک طرف اراده استعمارگر را ارزیابی کنیم. قرآن کریم اینطور میگوید که «هر ملتی خودش به حساب خودش میرسد» و بقیه نمیتوانند برای مردمی که ۳ انقلاب را تجربه کردهاند، تکلیف تعیین کنند. من چون عمرم در این مسیر گذشته است، به هر ملتی که زندگیاش در جریان است، این حق را میدهم که برای خودش هدفهایی داشته باشد. پس باید تاکید کرد که در آن برهه برای رهایی از طاغوت چارهای جز انقلاب نداشتیم.
پس اگر قرار بر بازگشت به آن برهه باشد، دوباره همان مسیر را طی میکنید؟
دقیقا! البته با این شرط که قدرتهای سیاسی خارجی نخواهند قدرتشان را به اراده ما تحمیل کنند. همین الان هم ۵-۴ قدرت در جهان که شامل اروپا، آمریکا، چین، روسیه و حتی هند میشود در تلاشند تا اراده خود را به نظام بینالملل تحمیل کنند که ایرانیها بهطور مشخص نمیتوانند با چنین رفتارهایی کنار بیایند. با این توضیح که ملت ایران از سه انقلاب به خوبی درس گرفتهاند.
و البته مطالبهها و انتظارهایی هم دارند.
به نکته بجایی اشاره کردید. مردم ایران قبل از هر خواستهای، جدا میخواهند تا اراده کشورهای خارجی در مناسبات کشور به کمترین حالت ممکن خود برسد. دومین مطالبه هم این است که اصحاب قدرت داخلی بدانند که کارنامهشان طوری نیست که موجب رضایتشان باشد. لذا اگر تحرکاتی منجر به این شود که بخواهند اراده عمومی را تحتتاثیر خود در بیاورند، قطعا واکنش لازم را نشان خواهند داد.
به بحث فعالیتهای انقلابی برگردیم. چه کارهایی لازم بود که در آن برهه انجام نشد و عمل به چه فعلهایی توسط انقلابیون اشتباه بود؟
همه کارهایی که مردم تصمیم گرفتند، براساس اراده ملی بود. در۱۵خرداد امام(ره) مردم را به حضور دعوت کردند اما در ۲۲بهمن این ملت بودند که امام را به صحنه آوردند و بعد پای همه چیزش ایستاده و از جان و مالشان هم هزینه کردند. پس در جواب سوال شما باید بگویم که افراد و گروهها توفیق فاعلی در انقلاب نداشتند و این مردم بودند که با ایستادگیشان انقلاب را به ثمر رساندند.
برخی هم بر این نظر اصرار دارند که کلا انقلاب بینتیجه است و بهتر این است که به فکر اصلاحات بود. آنها معتقدند که به هرحال انقلاب اتفاقی هزینهساز است.
انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب کوبا و انقلاب الجزایر تداوم پیدا نکرد و بعد از نسلهای اولیه انقلاب، سربازهایی در میدان نبودند که سعیشان را برای پاسداری از هدفهای انقلاب بهکار بگیرند. در ایران اما نسلهای متوالی انقلابی ماندهاند و مردم ایران به قدری توان انقلابی سیاسی دارند که از تخریب اجتناب میکنند و ادعا دارند که میخواهند قدرت سیاسی داخلی، قدرت سیاسی خارجی و همچنین ملیت و اقتدار کشورشان را به رسمیت بشناسند و اینطور نباشد که با تغییر دولتها، موضعشان تغییر کند.
آیا میتوان گفت رژیم محمدرضا اصلاحناپذیر و غیرقابل اصلاح بود؟
هرکسی اگر ۳۷سال کاخنشینی پسر رضاخان را مطالعه کند، معلوم است که به این نتیجه میرسد که آخرین شاه ایران با نوع عملکردش واقعا باب اصلاح را بسته بود. چندین بار به مجموعه شاهنشاهی پهلوی دوم نشان داده شد که باید اصلاحات صورت بگیرد اما آنها ابا کردند. بهعنوان مثال فرض را بر این بگیریم که پس از کودتای ۲۸مرداد که دولت مصدق ساقط شد، اگر انتخاباتی با رای مردم مجلس را تعیین میکرد، چقدر میتوانست فضا را ترمیم کند. یا بعد از اینکه جاناف کندی در آمریکا روی کار آمد و در ایران هم دولت علی امینی تشکیل شد که نظریههای اجتماعی بهتری نسبت به محمدرضا داشت اما او هم خلع شد و یک گروه سیاسی وابسته به ایالاتمتحده را روی کار آورد که باعث شد هویدا بر امور مردم مسلط شود. درواقع تا دهه ۴۰ مردم سنگهایشان را با محمدرضا وا کندند اما بعد از آن گروههای سیاسی تصمیم به تغییر در رفتار گرفتند، چون شاه واقعا نمیدانست که چطور عمل کند. یادم میآید در یکی از دادگاههای مرحوم مهدی بازرگان در دهه ۴۰ که اتفاقا من هم حضور داشتم، در دادگاه گفتند این آخرین دادگاهی است که تحت لوای مشروطه انجام میشود و بعد از این دادگاهها با شخصیتهایی روبهرو میشوند که اساسا مشروطه را قبول نخواهند داشت. من ۸۷ جلسه در دادگاههای مرحومان سیدمحمود طالقانی و بازرگان بودم. یک روز آقای قرهباغی به بازرگان گفت آیا ۲۸مرداد کودتا بود یا قیام ملی که مهندس در جوابش گفت، قیام ملی نبود. قرهباغی گفت پس معتقدی کودتا بود که بازرگان اینطور جواب داد که چنین حرفی را نزده است. قرهباغی به بازرگان گفت که نوار به شرفیابی اعلی حضرت میرود که ما آنجا فهمیدیم شاه همه حرفهای دادگاهها را گوش میکند؛ پس شنیده بود که گفته بود بعد از این دادگاه، دادگاهی با اساس مشروطه برگزار نخواهد شد و عجیب این بود که هرگز نخواست به این توصیهها توجهی نشان بدهد. شاه اگر به حرف و دردهای مردم گوش میداد، شاید کارش به فرار با آن شکل و شرایط نمیرسید. ببینید! امام(ره) با ۶میلیون مستقبل به ایران آمدند و با ۹میلیون تشییعکننده بدرقه شدند. اما هم با رفتن رضاخان و هم با رفتن پسر خلفش، عامه مردم ایران به جشن و سرور پرداختند. برای حسن ختام مصاحبه این را از من داشته باشید که هر کس به جای مردم حرف بزند و تصمیم بگیرد، بهطور حتم در ایران به فرجامی بد دچار خواهد شد.
ناگفتهای مانده است؟
یک روز در نوفل لوشاتو دانشجویی به امام گفت که انقلاب ایران رهبر ندارد، که امام اینطور فرمودند که مردم در هر برهه و هر شرایطی میگردند و رهبر خودشان را پیدا میکنند.
- 11
- 3