رقابتهای انتحاباتی ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر تهران منجر شد که اصلاحطلبان بار دیگر به ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی باز گردند و این موجب شد امیدواری نسبت به اینده این جریان سیاسی در کشور افزایش پیدا کند اما به رغم اینکه اصلاحطلبان گروهی هستند که تا به امروز بیشترین هزینه را در بازه زمانی ۲۰ ساله ظهور خود متحمل شدهاند ولی پیوسته از سوی جریانهای سیاسی دیگر متهم به مخالفت با نظام میشوند و از سوی دیگر، برخی از جریانهای اپوزیسیون هم اصلاحطبان را متهم میکنند که تنها به تداوم نظام سیاسی کشور کمک کردهاند و دستاورد دیگری نداشتهاند. در نهایت این اتفاق تقابلی میان اصلاح طلبان و اپوزیسیونها ایجاد کرده است. با این اوصاف، باید قبل از هر اقدامی بررسی کرد که جریان اصلاحات تا به امروز چه دستاوردی داشته است؟ به عبارت دیگر، میتوان پرسید؛ اطلاحطلبان چه دستاورد ملموسی داشته اند؟
جریان اصلاحات در سالهای اخیر توانست پیروزیهای پیاپی در انتخابات کشور داشته باشد و این اتفاق در ابتدای امر چنین تصوری ایجاد کرد که روزهای خوبی در انتظار این جریان سیاسی باشد اما با استدلال بر نظریه بسیاری از کارشناسان علوم انسانی برای اینکه به یک نتیجه دست پیدا کنیم، متغیرهای بسیاری باید بر روی یکدیگر اثر بگذارند تا به یک نتیجه مشخص برسیم. بنابراین، با یک متغیر نمیتوان نتیجه را بررسی و آن را پیش بینی کرد.
در حقیقت پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۹۶ به مرور صدای اعتراض مردم نسبت به عملکرد دولت دوزادهم و اصلاحطلبان که حامیان اصلی این دولت بودند به گوش افرادی که متولیان جریان اصلاحات بودند، رسید. به زعم بسیاری با تداوم این اتفاق بازنده اصلی میدان اصلاحطلبان خواهند بود چراکه حیات سیاسی خود را وامدار رای مردم هستند. در این میان لازم به یادآوری است که اعتراضهای مردم در دی ماه و محتوای شعارهایی که میدادند در حقیقت زنگ خطری برای این جریان سیاسی محسوب میشد.
از سوی دیگر، این تنها فشارهای داخلی که شامل مردم و اصولگرایان میشود، نیست که جریان اصلاحات را زیر ذره بین انتقاد قرار داده است بلکه جریانهای اپوزیسیون هم به این ماجرا اضافه شدهاند، در حقیقت جریانهای اپوزیسیون اصلاح طلبان را متهم به این میکنند که این جریان سیاسی ابزاری هستند که تداوم نظام را تضمین میکنند. سابق بر این در ادامه اعتراضهای مردم هم سوالهایی در خصوص دستاوردهای اصلاحات از سال ۷۶ که دولت اصلاحات روی کار آمد تا به امروز مطرح شد.
البته این را هم باید در نظر داشت که اختلاف جریان اپوزیسیونهای برانداز و فعالان سیاسی اصلاحطلب مسئله جدیدی نیست و از ابتدای شکلگیری انقلاب هم وجود داشته است. اما این بار تفاوت مساله در این است که نیروهای داخلی این بار از بدنه نظام جدا شدهاند و در نقش برانداز فرو رفتهاند. از سوی دیگر، در رابطه با ماهیت اصلاحات هم باید این نکته را در نظر داشته باشیم که تغییراتی که جریان اصلاحات ایجاد میکند، سریع نیست و اگر شخصی به دنبال تغییرات سریع باشد، بنابراین نمیتواند اصلاحطلب باشد بلکه آن فرد انقلابی محسوب میشود. به عبارت دیگر، ذات اصلاحات در همین آهستگی و زیربنایی بودن آن است.
اصلاحات در دهه ۷۰
اگر بخواهیم در مقام دفاع دستاوردهای جریان اصلاحات را بررسی کنیم، قبل از هر اقدامی باید به شرایط و فضای پیش از جریان اصلاحات بازگردیم. تا پیش از پیدایش جریان اصلاح طلبی در کشور اساس مفهوم جامعه مدنی در ایران ظهور و بروزی عینی نداشت و در حقیقت نیروهایی که در نظام جمهوری اسلامی قدرت داشتند از جامعه تصوری یکپارچه و تکصدا داشتند و هر صدایی غیر از صدای حاکمیت از آن بیرون میآمد، برچسبهایی همچون ضدانقلابی، برانداز و سلطنتطلب میخورد. بنابراین، چیزی به نام جامعه مدنی و چند صدایی وجود نداشت.
اگر این چند صدایی بودن را در معضلات اجتماعی جستو جو کنیم، میتوانیم به تغییر نگاه به معتادان اشاره کنیم. همانطور که میدانید در اوایل انقلاب حتی پیش از انقلاب با معتادان مانند مجرم برخورد میکردند و آنها را جرم میدانستند تا جایی که ماجرا در حد و اندازه مسائل امنیتی کشور حساس بود. اما با روی کار آمدن دولت اصلاحات و روشنفکرانی که اندیشههای متفاوتی داشتند توانستند در سازمان بهزیستی قدرت پیدا کنند و نگاه مردم و حاکمیت را نسبت به این گروه تغییر دادند و دیگر نه به عنوان یک جنایتکار بلکه به عنوان قربانی و بیمار شناخته میشوند.
از سوی دیگر، گروههای مختلف در همین دوره این امکان را پیدا کردند که افکار خود را به صورت عمومی در اختیار جامعه قرار دهند و بالاترین حجم نشریات به دوره دولت اصلاحات باز میگردد. شاید برای نخستین بار در همین دوران بود که برای فرد اصالت ذاتی را در نظر گرفتند و مردم را تنها اشخاصی که در اختیار ایدئولوژی نظام هستند، تصور نکردند و اجازه حضور مخالفان را هم دادند و حتی زمانی که رئیس دولت اصلاحات عنوان کرد: «زنده باد، مخالف من.» دقیقا به همین نکته اشاره داشت و این حق را برای تمامی مردم قائل شد.
گفتنی است که در عرصه سیاست هم تغییرات بسیاری به خصوص در نگاه مردم نسبت به مسائل ایجاد شد. پیش از اصلاحات مردم شرکت در انتخابات را فریضه دینی خود میدانستند و تصور مردم از انتخابات یک تکلیف شرعی بود و این اصلاحات بود که نگاه مردم را تغییر داد و این تکلیف شرعی را تبدیل به حق شهروندی کرد. شاید همان فعالیت همچنان انجام شود اما این بار از این موضع است که این حق شهروندی مردم است. حمیدرضا جلایی پور فعال سیاسی اصلاحطلب نیز در رابطه با سوابق جریان اصلاحات اظهار کرد: «اصلاحطلبان قبلا فلوت نمیزدند بلکه از عدالت سیاسی حرف میزدند.
کدام کشور را سراغ دارید که بخواهد عدالت را پیش ببرد و روی حقوق شهروندی تکیه نکند.» از سوی دیگر، احزاب هم در همین دوره شکل گرفتند هرچند توان زیادی ندارند اما در همین دوره ظهور پیدا کردند. در مجموع، جریان اصلاحات مردم را با حقوق خود آشنا کرد شاید در دوره هشت ساله بعدی که محمود احمدی نژاد روی کار آمد و روند تغییرات را متوقف کرد اما حتی چنین امری هم نمیتواند مردم را وادار کند که حق خود را از یاد ببرند و این آگاهی مردم از جمله دستاوردهای جریان اصلاحات است. حال که به سیاست های داخلی دولت اصلاحات اشاره شد باید به سیاست های خارجی ایران در این دوره هم اشاره کرد. در همین دوره بود که ایران توانست، روابط بین المللی خود را بهبود بخشد و حتی گفتوگوی تمدنها را به عنوان راهکاری بشری جایگزین جنگ کند.
از طرف دیگر، حوزه فرهنگی هم در زمان دولت اصلاحات در تمامی ابعاد خود با تحولات چشمگیری مواجه شد. عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات بنابر ادعای خود توانست به بسیاری از کتابهایی که امکان انتشار را تا آن روز نیافته بودند، مجوز بدهد. البته در حوزههای دیگر فرهنگی از جمله موسیقی هم تغییرات زیادی به وجود آمد و بسیاری از هنرمندان توانستند در همین دوره فعالیتهای خود را مجددا آغاز کند و کنسرتها دوباره به راه افتادند.
به دلیل همین تغییراتی که در عرصههای سیاسی و فرهنگی به وجود آمده بود، ثباتی ایجاد شد که همین امر منجر شد تا بسیاری از سرمایه گذاران به ایران باز گردند و اقتصاد کشور بار دیگر بهبود پیدا کند و فضا به سمت و سویی رسید که رشد اقتصادی خوبی داشتیم حتی منابع صندوق ذخایر ارزی هم از وضعیت مطلوبی برخورد بود.
اصلاحات پس از تخریبهای احمدی نژاد
ظهور اصلاحات در ساختار قدرت در دوم خرداد ۷۶ آغاز شد و تا به امروز بازه زمانی ۲۰ سالهای را دربر میگیرد اما این نکته را هم نباید از یاد ببریم که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در دولتهای نهم و دهم به معنای واقعی کلمه حذف شدند. این اتفاق در شرایط کنونی این موقعیت را ایجاد کرد که جریان اصلاحطلبی از تئوریسینهای خود طی این هشت سال دور افتاد. در این پنج سالی که جریان اصلاحات بار دیگر پس از ائتلاف با اصولگرایان میانه رو روی کار آمد، یک دوره پوستاندازی را پشت سر میگذارد و این مسئله روند این جریان را با اختلالاتی مواجه کرده است.
با این اوصاف، در شرایط کنونی اصلاحطلبان کمتجربه تر هستند، تحت لوای این جریان سیاسی فعالیت میکنند، حتی در میان این افراد به دلیل بیتجربگی افراد بیریشه هم وجود دارد و این قشر در سطح جامعه هم به صورت دقیق شناخته نمیشوند. بسیاری از تئوریسینهای جریان اصلاحات، اصلاحطلبی را یک گفتمان میدانند و عنوان میکنند که فارغ از اینکه چه فردی در آن فعالیت میکند باید مورد بررسی شود. به رغم تمامی مشکلاتی که بر سر راه اصلاحطلبان وجود دارد، همین اصلاحطلبان هستند که ریاست شهرداری تهران را از دست یک عنصر نظامی خارج میکنند.
در همین دوره پنج ساله است که افشاگریهای بسیاری صورت میگیرد؛ پروندههای فساد ، فیشهای نجومی که در زمان دولت نهم تصویب شده بود، در همین زمان به صورت عمومی اطلاعرسانی شد. در این میان شاید نسبت به سایر بخشها دفاع کردن از مجلس شورای اسلامی و فراکسیون امید کمی سخت باشد اما باز هم در این مجلس اگر اعتراضی صورت میگیرد و اتفاقی مانند دختران خیابان انقلاب یا دراویش گناباد ظهور پیدا میکند افرادی در این مجلس حضور دارند که موضع همدلانهای را با این گروه های معترض بگیرند.
با این تفاسیر اگر بخواهیم، تاثیر اصلاحات بر سیاست های کشور را به صورت آشکار بررسی کنیم می توان به دو اعتراض مهم که در دهه اخیر رخ داده است، اشاره کرد و اعتراض نخست که همان اعتراضات خرداد ۸۸ است و رئیس جمهور اصولگرای وقت معترضان را خس و خاشاک خطاب کرد و اعتراض دیگر، اتفاق دی ماه ۹۶ است که رئیس جمهور مستقر گفت که باید صدای مخالفان راشنید. به رغم اینکه به هیچ وجه نمیتوان روحانی را اصلاح طلب بدانیم اما به دلیل حمایت اصلاح طلبان از روحانی تاثیر این جریان در رویکرد و ادبیات رئیس دولت دوازدهم آشکار است.
زهره احدی
- 16
- 5