با توجه به خروج آمریکا از برجام و درگیر شدن دولت حسن روحانی با چالشهای بزرگ در آینده رویکرد جریان اصلاحات نسبت به دولت چگونه خواهد بود؟ چرا هنوز یک سال از عمر دولت دوازدهم نگذشته دولت حسن روحانی با چالشهای غیرقابل پیشبینی مواجه شده است که بیرون آمدن از هر کدام نیاز به زمان و هزینه زیادی دارد؟ آیا این چالشها از بیرون به دولت تحمیل شده یا اینکه عملکرد دولت آقای روحانی در پدید آمدن این چالشها نقش اساسی داشته است؟ برای پاسخ به این سوالات با دکتر عبدا... ناصری، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کردیم.
دکتر ناصری با عنوان اینکه در شرایط خطیر کنونی نیازمند تدبیر «فرابرجامی» هستیم، تصریح میکند: «در شرایط کنونی جمهوری اسلامی باید برخی ملاحظات بینالمللی را نیز در سیاستگذاری خود لحاظ کند. بدون شک برخی از اقدامات صورت گرفته در دوران پسابرجام در ذهنیت جامعه جهانی نسبت به جمهوری اسلامی تأثیر گذاشته است». در ادامه گفتوگوی «آرمان» با عبدا... ناصری را میخوانید.
با پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری کمتر کسی فکر میکرد که در طول یک سال دولت آقای روحانی با چالشهای بزرگی مانند اعتراضات خیابانی، نوسان قیمت ارز و همچنین خروج آمریکا از برجام مواجه شود. به چه میزان نسبت به چشم انداز پیش روی دولت آقای روحانی احساس نگرانی میکنید؟
همه نخبگان و صاحب نظران سال۹۷ را سالی حساس و مهم برای دولت آقای روحانی ارزیابی میکردند و بنده نیز همین عقیده را داشتم. با این وجود کمتر کسی فکر میکرد که در طول یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دولت آقای روحانی با چنین چالشهای بزرگی مواجه شود. با این وجود بیتدبیری در مدیریت ارز و پیامدهای روانی که در بین اقشار مختلف مردم به وجود آورد و همچنین خروج آمریکا از برجام نه تنها برای دولت چالش جدی به وجود آورده و بلکه کلیت نظام سیاسی را نیز با نگرانی مواجه کرده است.
این در حالی است که نوسان قیمت ارز به شکلهای مختلف به برجام ارتباط پیدا میکند و خروج آمریکا از برجام و احتمال بازگشت کشور به وضعیت قبل از توافق برجام میتواند نگرانیها را نسبت به آینده تشدید کند. این در حالی است که دو نکته در این زمینه وجود دارد که میتواند نخبگان جامعه را نسبت به آینده خوشبین کند. نخست اینکه در یک رویکرد مثبت و سازنده دلایل و ریشههای اعتراضات ارزیابی شود. نکته دوم نیز این است که پس از خروج آمریکا از برجام همه جریانهای سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که عزت ما در گرو مصلحت ماست و در نتیجه جریانهای سیاسی به یک اجماع و وحدت نسبی درباره برجام دست پیدا کردهاند. این رویکرد حکیمانه باعث شده جمهوری اسلامی بهرغم عهدشکنی آمریکا همچنان در کنار کشورهای اروپایی در برجام باقی بماند و تلاش کند برجام را حفظ کند. به نظر من این نقطه آغاز خوبی بود.
آیا برخی چالشهای داخلی که برای دولت آقای روحانی ایجاد شده با برنامهریزی سیاسی مخالفان صورت گرفته یا اینکه رویکرد دولت سبب برخی ناکارآمدیها شده است؟
هنوز نمیتوان به صراحت درباره این مسأله اظهار نظر کرد. این مسأله به خصوص درباره بحران ارزی در کشور صدق میکند. به هر حال دستگاههای امنیتی وضعیت بازار ارز کشور را رصد میکنند و به جزئیات و دلایل اصلی این بحران آگاهی دارند. با این وجود بنده معتقدم در زمینه مدیریت ارز دولت آقای روحانی با بیتدبیریهایی نیز مواجه بوده است. در سالهای نخست دولت یازدهم برخی از نخبگان سیاسی و اقتصادی به دولت آقای روحانی هشدار میدادند که برخی از رویکردهای تیم اقتصادی دولت منطقی نیست و تیم اقتصادی دولت برخی از پارامترهای مهم را نادیده گرفته است. در نتیجه نمیتوان همه چالشهای دولت را به فشارهای مخالفان تقلیل داد، بلکه برخی از رویکردهای اشتباه دولت نیز در این مسأله دخالت داشته است.
خروج آمریکا از برجام چه پیامدهای داخلی برای ایران به همراه خواهد داشت؟ دیدگاه شما درباره ابراز خوشحالی گروههای تندرو در مقابل خروج آمریکا از برجام چیست؟ آیا این گروهها در آینده فشارها را نسبت به دولت آقای روحانی افزایش خواهند داد؟
موضع آقای روحانی درباره اینکه جمهوری اسلامی قصد خروج از برجام را ندارد، منطقی و عقلایی بود. در شرایط کنونی رویکرد کشورهای اروپایی در آینده برجام نقش تعیین کنندهای دارد و رویکرد مثبت این کشورها نسبت به ایران میتواند برجام را حفظ کند. به همین دلیل نیز ما در داخل کشور نیازمند یک تدبیر فرابرجامی هستیم. بدون شک در شرایطی که چنین تدبیری در داخل کشور شکل بگیرد کشورهای اروپایی علاقه و رغبت بیشتری برای حفظ برجام پیدا خواهند کرد.
منظور شما از تدبیر فرابرجامی چیست؟
آمریکا و برخی کشورهای اروپایی بنا به دلایلی احساس نگرانی کرده و تلاش میکردند با تحریمهای اقتصادی شرایط را به گونهای سخت کنند که در موضعگیریها تغییر بهوجود بیاورند. پس از برجام دغدغه کشورهای غربی و به خصوص آمریکا مرتفع شد. بدون شک برخی از اقدامات صورت گرفته در دوران پسابرجام در ذهنیت جامعه جهانی نسبت به جمهوری اسلامی تأثیر مثبت گذاشته و در نتیجه تصمیمگیران جامعه نباید برجام را تنها به عنوان یک فرایند دو ساله درعرصه سیاست خارجی نگاه کنند، بلکه باید به جنبههای مختلف کنشگری ایران در عرصه بینالمللی نیز توجه جدی داشته باشند.
استراتژی اصلاحطلبان برای سالهای باقی مانده دولت حسن روحانی چیست؟ آیا در شرایط خطیر آینده جریان اصلاحات همچنان از دولت حسن روحانی حمایت خواهد کرد؟
استراتژی اصلی جریان اصلاحات پیشبرد گفتمان اصلاحطلبی بود که به صورت نسبی موفق بوده است. اگر امروز به شکافها و افتراقهای جریان اصولگرایی توجه کنیم متوجه میشویم اصولگرایان که روزی برنامههای «هویت» و «چراغ» را برای تحت فشار قرار دادن اصلاحطلبان تولید میکردند به جایی رسیدهاند که در انتخابات مجلس ترجیح میدهند در لیست اصلاحطلبان قرار داشته باشند. در نتیجه اصلاحطلبان به دنبال تعمیق گفتمان اصلاحطلبی در کشور بودند که حمایت از آقای روحانی نیز یک تاکتیک در این راستا بود. اصلاحطلبان در سال۹۲ با یک نگاه حداقلی از آقای روحانی به عنوان یک شخصیت اعتدالگرا حمایت کردند تا مدیریت کشور از دست نیروهای رادیکال راستگرا خارج شود. ادامه این رویکرد نیز در انتخابات مجلس رخ داد و در این انتخابات نیز اصلاحطلبان تلاش کردند مجلسی تشکیل شود که رویکرد متفاوتی نسبت به مجالس هفتم، هشتم و نهم داشته باشد تا هزینههای کمتری برای کشور در پی داشته باشد.
آیا جریان اصلاحات به دنبال این است که به صورت کجدار و مریز حمایت خود را از دولت آقای روحانی ادامه بدهند تا زمینه روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب به وجود بیاید؟
بدون شک حمایت اصلاحطلبان تا پایان دولت دوازدهم از آقای روحانی ادامه خواهد داشت. با این وجود ما باید این نکته را بپذیریم که جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۶ هزینه بسیار سنگینی برای حمایت از آقای روحانی پرداخت کرده است. این در حالی است که عملکرد آقای روحانی متناسب با هزینهای که اصلاحطلبان برای ایشان پرداخت کردهاند نبوده است. البته از این نکته نباید غافل شد که بخشی از عدم تحقق مطالبات بدنه اجتماعی جریان اصلاحات به نوع ساختار قدرت در کشور باز میگردد.
با این وجود برخی از رویکردهای آقای روحانی و به خصوص نحوه چینش مدیران اجرایی کشور به شکلی بوده که در راستای تحقق مطالبات مردم قرار نداشته است. در سالهای باقی مانده از دولت آقای روحانی جریان اصلاحات همچنان به دنبال استراتژی تعمیق گفتمان خود خواهد بود و این مسأله را در دو انتخابات۹۸ و ۱۴۰۰ نیز دنبال خواهد کرد. با این وجود ممکن است نوع تاکتیکی که اصلاحطلبان در آینده اتخاذ کنند با گذشته تفاوت داشته باشد. هدف اصلی جریان اصلاحات نیز جلوگیری از مدیریت افراطیون در کشور است که در گذشته خسارتهای زیادی به کشور زدهاند.
اصلاحطلبان در آینده همچنان روی گفتمان اعتدال حرکت خواهند کرد یا اینکه ما با یک شیفت گفتمانی از اعتدالگرایی به اصلاحطلبی در مدیریت کشور مواجه خواهیم بود؟
اعتدالگرایی یک گفتمان نیست و به دلیل اینکه گرانیگاه فکری و تئوریک ندارد نمیتوان آن را به عنوان یک گفتمان تحلیل کرد. در پنج سال گذشته نیز رویکرد دولت آقای روحانی رویکرد مبتنی بر گفتمان اصلاحات بوده و به دلیل قرابت فکری و سیاسی که ایشان با جریان اصلاحات داشته در همان مسیر حرکت کرده است. در دو انتخابات آینده خط قرمز اصلاحطلبان روی کار آمدن جریان رادیکال خواهد بود. به همین دلیل نیز این احتمال وجود دارد که اصلاحطلبان دوباره از استراتژی استفاده کنند که در سال۹۲ و ۹۶ استفاده کردند.
ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری سال۱۴۰۰ جریان اصلاحات براساس مقتضیات زمان از فردی حمایت کند که رویکردهای بسیار نزدیکی به جریان اصلاحات داشته باشد. در هفتههای اخیر برخی از اصولگرایان از احتمال تشکیل یک دولت نظامی در کشور سخن گفتهاند. این در حالی است که چنین دولتی به هیچ عنوان مورد حمایت جریان اصلاحات نخواهد بود. تجربه تاریخی در جامعه مدنی ایران نشان داده که مردم ایران تمایلی به حضور نظامیان در قدرت ندارند و به نظر میرسد این رویکرد در آینده نیز ادامه داشته باشد.
آیا این مسأله که جریان اصلاحات تنها به دنبال به قدرت نرسیدن افراطیون در مدیریت کشور هستند گفتمان اصلاحات را از درون در جهت گفتمان سازی و تئوریسازی تضعیف نمیکند؟ چرا جریان اصلاحات تلاش میکند به جای رویکرد ایجابی از یک رویکرد سلبی استفاده کند؟
شرایط کشور به شکلی است که بهرغم نارضایتی بزرگان جریان اصلاحات تصمیماتی اتخاذ میشود که برای کشور ضرورت دارد. به عنوان مثال هنگامی که اصلاحطلبان در سال۹۲ با عدم تایید صلاحیت آیتا... هاشمی به عنوان یکی از موثرترین شخصیتهای نظام مواجه میشوند، به صورت طبیعی به برخی از واقعیتهای ناخوشایند سیاسی جامعه پی میبرند. به همین دلیل نیز اصلاحطلبان این آمادگی را در خود به وجود آوردهاند که از ظرفیتهای موجود برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند.
نکته دیگر اینکه اگر رویکرد جریان رادیکال در بین سال های۸۴ تا۹۲ ادامه پیدا میکرد و از سوی دیگر مجالس هفتم، هشتم و نهم نیزدر مجالس بعدی بازتولید میشد، امروز هیچ اثری از گفتمان اصلاحات در کشور باقی نمیماند. بدون شک اگر آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ و۹۶ در چارچوب گفتمان اصلاحات حرکت نمیکرد، اصلاحطلبان به هیچ عنوان از ایشان حمایت نمیکردند. با این وجود اگر فرض بگیریم که دوران ریاست جمهوری به سه دوره ارتقا پیدا کند و آقای روحانی نیز دوباره خود را کاندیدا کنند احتمال حمایت مجدد اصلاحطلبان از ایشان بسیار ضعیف خواهد بود. این در حالی است که اگر آقای روحانی در سه سال پایانی دولت خود تحولات جدی در رویکردهای خود ایجاد کند ممکن است با حمایت بیشتر اصلاحطلبان نیزمواجه شود.
جریان اصلاحات در انتخابات۱۴۰۰ در مرحله ورود به کارزار انتخاباتی قطعا با کاندیدای تشکیلاتی خود پا به رقابتهای انتخاباتی خواهد گذاشت. با این وجود اگر شرایط انتخابات آینده به شکلی جلو برود که جریان اصلاحات مجبور شود رویکرد دیگری در پیش بگیرد حتما این کار را خواهد کرد. البته این رویکرد به وضعیت جریان رقیب نیز بستگی دارد. منظور بنده از جریان رقیب نیز تنها جریان رادیکال راست است و دیگر طیفهای اصولگرایی را نسبت به گذشته تحول یافته میدانم. امروز رویکرد طیفهای جریان اصولگرایی نسبت به گذشته تغییرات مهمی پیدا کرده و به گفتمان اصلاحات نزدیک شده است. در نتیجه در شرایط کنونی تمایل زیاد در جریان معتدل اصولگرایی برای نزدیکی به جریان اصلاحات به وجود آمده است.
- 12
- 6