لابد شما هم ضرب المثل خرش از پل گذشت را شنیده اید. خرها از پل های باریک و لرزان قدیمی وحشت داشتند. گذراندن خر از پل کار سختی بود و کمک دیگران لازم بود. معمولا کسی که خرش را از پل می گذراند خودش را مدیون کسانی می دانست که در گذر از پل به او کمک کرده بودند. اما بعضی ها به محض اینکه خرشان از پل می گذشت، راهشان را می کشیدند و می رفتند. اینجا بود که مَثَل خرش از پل گذشت ، در وصف آدم هایی که هنگام گرفتاری و سختی به فکر کمک گرفتن از دیگران هستند و بعد از رفع گرفتاری، خودشان را به کوچه علی چپ می زنند تبدیل به ضرب المثل شد.این مثل در مورد کسی به کار میرود که گرفتاری اش به کمک دیگران رفع شده و به یاد کسانی که به او کمک کرده اند نیست. انتخابات در همه جای دنیا موقعیتی است برای ائتلاف . برخی ائتلاف های سیاسی را اتحاد متضادها می دانند. یعنی حتی افرادی با گرایش های بسیار متفاوت می توانند در انتخابات بر سر یک برنامه یا یک لیست توافق کنند.
در دو انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶، طیفی از اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی خارج از حکومت که به دلیل نظارت استصوابی، کاندیدای خود را در فهرست تایید صلاحیت شدگان شورای نگهبان نمی دیدند وارد ائتلافی نانوشته با گروهی از اصولگرایان معتدل به نمایندگی حسن روحانی شدند.
اصلاح طلبان در سال ۹۲ پایگاه اجتماعی گسترده ای داشتند که تجربه انتخابات ۸۸ و حوادث بعد از آن و بی اعتنایی به انتخابات مجلس نهم (۱۳۹۰ ) را پشت سر گذاشته بودند. آنها راغب بودند که در انتخابات ۹۲ نقش ایفا کنند. بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی ، اصلاح طلبان از ترس انتخاب سعید جلیلی پشت سر روحانی ایستادند. این یک ائتلاف نانوشته و غیر رسمی در شرایط اضطراری بود. روحانی در میتینگهای سیاسی شعارهای اصلاح طلبان را تکرار کرد و اصلاح طلبان هم پایگاه اجتماعی خود را قانع کردند که به روحانی رای بدهند. این ائتلاف در دور اول ریاست جمهوری به خوبی کار کرد. اصلاحطلبان از تفاهم برجام و برداشته شدن تحریم ها راضی بودند و انتظار داشتند که برجام ۲ و ۳ هم اجرا شود. اما با وجود توقف چرخ برجام به حمایت خود ادامه دادند.
در سال ۹۶ بار دیگر اصلاح طلبان از ترس آمدن رئیسی ، بدون سوال و جواب پشت سر روحانی صف کشیدند. روحانی هم که در جلسات اول مناظره تلویزیونی ضعیف ظاهر شده بود، کم کم به خود آمد و در شعار کولاک کرد. در ستاد فرهنگیان، محمدعلی نجفی همه اعتبار سیاسی خود را خرج آقای روحانی کرد. فرهنگیان بعد از انتخاب روحانی انتظار داشتند شخصیتی در اشل نجفی وزیر شود. اما نهایتا انتخاب رییس جمهور، آقای بطحایی یکی از افراد دایره بسته مدیران در ۳۰ سال گذشته بود که طیف اصولگرایان از پایداری تا رهروان ولایت از او حمایت می کردند. بطحایی یک آپاراتچیک فرمانبر و بالا آمده در سیستم اداری و مهم ترین مشخصه او ارائه رفتار و گفتار متفاوت در موقعیتهای متفاوت است. سهم اصلاح طلبان توئیت های زیبای وزیراست. اما وزیر در عمل و رفتار ساز خود را با اصولگرایان طیف های مختلف کوک کرده است.
بازگشت حجت الاسلام علی ذوعلم به آموزش و پرورش و قرار گرفتن او در ریاست سازمان پژوهش و تالیف کتاب های درسی آموزش و پرورش یک نقطه عطف و یک دهن کجی به پایگاه رای روحانی در میان معلمان است. آقای ذوعلم در دوره وزارت حاجی بابایی دبیر ستاد همکاری های حوزه و آموزش و پرورش بود و طرح بصیرت را برای ۱۵۰هزار فرهنگی اجرا کرد. ذوعلم طرفدار “فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی “ به روایت آیت الله مصباح در تعلیم و تربیت است.
ذوعلم خواستار حضور فعال روحانیون در آموزش و پرورش و الگو برداری از روشهای حوزه در آموزش و پرورش است. انتخاب او یک جایزه به اصولگرایان تندرو و یک سیلی برگونه اصلاح طلبان طرفدار روحانی است. آیا اگر آقای روحانی به جای نجفی و دیگر اصلاح طلبان، حجت الاسلام ذوعلم و بطحایی را داخل ویترین انتخاباتی خود میگذاشت، میتوانست آرای اکثریت فرهنگیان را جذب کند؟ در اشل بزرگتر اگر به جای سیدمحمد خاتمی و دیگر بزرگان اصلاح طلب، آقای واعظی و نوبخت مردم را با شعار «تکرار می کنم» دعوت به حمایت از روحانی می کردند آیا باز هم روحانی ۲۴ میلیون رای می آورد؟ از نظر آقای واعظی مردم با اعتماد به حزب اعتدال و توسعه و افرادی مانند نوبخت و واعظی به روحانی رای داده اند. وقتی اصلاحطلبان راهی جز شرکت در انتخابات و حمایت از کاندیداهای موجود نمی شناسند جایی برای گلایه باقی نمیماند. تاکتیک انتخاب بین بد و بدتر اکنون با چالش مواجه شده است. اصلاح طلبان باید برای حضور در انتخابات به کسی چک سفید امضا شده ندهند و اگر قرار است از یک کاندیدای غیر اصلاح طلب حمایت کنند این حمایت چهارچوب تعریف شده ای داشته باشد. لوطی گری و تعارف و رودربایستی در سیاست جایی ندارد.
شیرزاد عبداللهی
- 18
- 4