عبدالله ناصری عضو شورای مشورتی رییس دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با «آرمان» می گوید: من علیالاطلاق به حضور مشروط پایبند هستم، اما نه با آن جزئیات یا راهکارهای دیگری مثل ادغام احزاب در یکدیگر یا اینکه جریان اصلاحطلب از کنار حوادث تند اجتماع بگذرد و سر خود را پایین بیندازد که برخورد نکند که ذیل پیشنهاد آقای حجاریان است. لذا کاملا با این پیشنهادات مخالفم و معتقدم اصلاحطلبان باید صراحتا انتخابات مشروط را اعلام کنند.
گرچه در سال جاری همچنان سیل و اخبار و حواشی آن مساله اول کشور است، اما از هم اکنون و شاید بتوان گفت پیش از سال جدید جریانهای سیاسی بهویژه اصولگرایان درصدد برنامهریزی برای حضور پرقدرت در انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه ۹۸ بودند. گرچه اصلاحطلبان نیز به همین میزان درصدد عملکرد بر محوریت مطالبات مردم بودند تا بتوانند در ایام انتخابات بازهم سرمایه اجتماعی خود را پشت سر خود داشته باشند. این در حالی است که چندی پیش سعید حجاریان تئوریسین و نظریهپرداز اصلاحطلب طی اظهارنظری عاقلانهترین راه را برای اصلاحطلبان حضور مشروط در انتخابات دانست که طی آن اگر شروط اصلاحطلبان برآورده نشد عطای انتخابات را به لقایش ببخشند.
از سوی دیگر اصلاحطلبان در سطح تحلیل کلان در جامعه با معضل کاهش شدید مقبولیت اجتماعی روبهرو شدهاند که قسمت عمدهای از آن متوجه عملکرد دولت بهخصوص در حوزه اقتصاد و معیشت مردم و روی دیگر آن نیز متوجه عملکرد فراکسیون امید مجلس است. حال پرسش اینجاست که اساسا این شروط برای چه کسی و با چه رویکردی مطرح میشود؟ از این جهت است که اصلاحطلبان باید ابتدا با شفافیت و صداقت با مردم از مشکلات و محدودیتها بگویند و تا زمان انتخابات سازوکاری فراهم کنند تا مردم نسبت به مشارکت هرچه بیشتر در انتخابات مجلس اقناع شوند، چراکه عدم مشارکت مردم مساوی با شکست اصلاحطلبان خواهد بود.
در این راستا برای بررسی نحوه کنش اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم، عملکرد شورای عالی سیاستگذاری؛ عملکرد دولت و فراکسیون امید و آنچه در سپهر سیاست ایران میگذرد، «آرمان» با عبدا... ناصری عضو شورای مشورتی رئیس دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
در حالت کلی رفتار و کنش نیروهای سیاسی در انتخابات پیش رو را چگونه ارزیابی میکنید؟
نتیجه انتخابات و روند برگزاری آن را خیلی نمیشود پیشبینی کرد؛ زیرا سرعت تحولات در جامعه بسیار بالاست که در سال گذشته هم این مساله سیر صعودی داشته است. با توجه به وضعیت فعلی جامعه مدنی متاسفانه بهدلیل آنکه از لحاظ معیشتی دچار یک نوع تنگنا شده کف جامعه هم به این برداشت رسیده است که هر دو جریان سیاسی بهدلیل عدم داشتن یک برنامهریزی صحیح و درست، کارآمدی برای رفع مشکلات اقتصادی ندارد. انتخابات سال ۹۸ به آن دلیل که خواست جامعه یعنی اصلاح ساختارها آنطور که باید و شاید صورت نگرفته است، غیرقابل پیشبینی است.
اعتقاد بسیاری از کارشناسان بر این است که انتخابات مجلس برای هر دو گروه سیاسی موجود در کشور غیرقابل پیشبینی خواهد بود. بهنظر هم میرسد نهادهای نظارتی بنا ندارند فضای جدیدی شکل دهند، مانند آنچه در سال ۷۸ شاهد بودیم و عملا یک مجلس کاملا قابل دفاع به نام مجلس ششم شکل گرفت. فضای سیاسی امروز کشور بسیار با گذشته متفاوت است و ما باید شاخصهای جدیدی را برای آن تعریف کنیم و در نظر بگیریم.
از این جهت چند نکته حائز اهمیت را باید در این مورد در نظر گرفت؛ نخست آنکه بهنظر میرسد برخی برای کماثر کردن رأی مردم بیمیل نیستند و از سوی دیگر ضعف برنامهریزی دولت و همچنین برآیند جامعه از ناکارآمدیها، انتخابات سال ۹۸ را پیچیده و مبهم میکند. لذا معتقدم جریانهای سیاسی باید نگران انتخابات پیش رو باشند. البته باتوجه به تحولاتی که از سال ۹۲ به این طرف رخ داد، بین جناح اصلاحطلب و اصولگرایان معتدل و عاقل آنچنان تفاوت نگاه وجود ندارد. البته جریان اصولگرای رادیکال و دلواپسان بحث دیگری دارند، این جریان در برهم زدن بازیهای منطقی و عادلانه ید طولایی دارند و بهنظر میرسد بهطور جدی برای انتخابات ۹۸ مجلس سخت مشغول هستند.
با توجه به مجموع عوامل دخیل در انتخابات همچون فیلترهای نظارتی، ضعف عملکردی دولت، انفعال فراکسیون امید و کاهش چشمگیر سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان؛ کنش سیاسی اصلاحطلبان در انتخابات سال جاری را چگونه میبینید؟
من علیالاطلاق به حضور مشروط پایبند هستم، اما نه با آن جزئیات یا راهکارهای دیگری مثل ادغام احزاب در یکدیگر یا اینکه جریان اصلاحطلب از کنار حوادث تند اجتماع بگذرد و سر خود را پایین بیندازد که برخورد نکند که ذیل پیشنهاد آقای حجاریان است. لذا کاملا با این پیشنهادات مخالفم و معتقدم اصلاحطلبان باید صراحتا انتخابات مشروط را اعلام کنند، همان پیشنهادی که آقای تاجزاده پیش از این به صراحت اعلام کرده بود. حضور در مجلس تحت شرایطی معنا دارد که بتوانند چهرههای کارآمد و توانمند خود را روانه مجلس کرده و از فیلترهای نظارتی رد کنند وگرنه با تجربه مجلس فعلی و لیست ناکارآمد امید معتقدم که این دوره دیگر نمیتوان راهبرد اقلیتی را بهکار برد و انتخابی کرد؛ بدین معنا که مجلسی روی کار بیاید که الزاما مجلس نهم نباشد.
با توجه به تحولات مختلفی که در لایههای مختلف جامعه صورت گرفته در شرایط سخت ملی و بینالمللی بهنظر میرسد که دیگر این نوع کنشگریهای حداقلی کارساز نیست. با توجه به اینکه مردم امروز ۲سال پس از دیماه ۹۶ با گفتمان اجتماعی جدید وارد صحنه شدهاند و بخش اعظمی از مردم رویکرد جدیدی را اتخاذ کردند که الزاما با نگاه جریانات سیاسی مطابقت کامل ندارد و محوریت مطالباتشان بحث تغییر مدیریتی و سالمسازی سیستم مدیریتی کشور و تمهیداتی برای معیشت و رفاه جامعه است. به این نکته نیز باید توجه کرد که حادثه سیل کاملا فارغ از مساله مدیریت مطلوب یا عدم مطلوب آن خود فی نفسه در عرصه ملی کشور تاثیرات مهمی در عرصه ملی کشور در حوزههای اجتماعی، سیاسی، امنیتی و حتی اقتصادی خواهد گذاشت.
بسیاری معتقدند که دیگر شاهد مجلسی مثل مجلس ششم نخواهیم بود و اساسا این اجازه صادر نخواهد شد با این رویه بازهم مطلوب اصلاحطلبان حضور حداکثری است یا بنا به شرایط به ائتلاف یا حضور حداقلی میاندیشند؟
من الزاما نگاه حداکثری مجلس ششم را به کار نمیبرم، یعنی من حتما انتظار ندارم که امثال آقای بهزاد نبوی، محمدرضا خاتمی و محسن آرمین برای انتخابات مجلس یازدهم فارغ از مسائل حقوقی نامزد شوند و حتما تایید شوند، اما به جرأت میتوان گفت که اصلاحطلبان چهرههای کارآمدی دارند که بسیاری از آنها مدیران اجرایی دولت اصلاحات بودند و سابقه طولانی در حوزه فعالیتهای اجرایی دارند و بهتر میتوانند در مسیر قانونگذاری فهم و درک داشته باشند و قوانین قابل اجرا را تصویب کنند. بسیاری از مدیران ارشد دولتهای جنگ، سازندگی و اصلاحات را افرادی میبینم که معتقدم آن دوز سیاسی اکثریت نمایندگان مجلس ششم را ندارند، اما اصلاحطلبان، شجاع و توانمندند و میتوانند از حقوق مردم دفاع کنند.
در همین فراکسیون امید بالاخره چند نماینده به تعداد انگشت شمار داریم که میتوان به اصلاحطلببودن آنها افتخار کرد. امثال آقای صادقی، حیدری، رحیمی، محبینیا، پارسایی، موسوی و خانم سیاوشی و سلحشوری بالاخره چهرههای قابل دفاعی هستند که در مجموع اعضای فراکسیون امید از اعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکنند. بنابر این به صراحت تاکید میکنم که حتما رویکرد حداقلی مطلوب نیست، چون کارکردی ندارد. امروز نوع نگاه جامعه مدنی اصلاحطلبان مشابه نگاه ۹۲، ۹۴و ۹۶ نیست، اما منظورم از مجلس حداکثری مجلس ششم هم نیست.
حتما این انتظار نیست که بسیاری از آنها تایید شوند، چرا که بسیاری از آنها به علت پروندههای شکل گرفته ۸۸ عملا محکومیت دارند، نمیتوانند و علاقهای هم ندارند. اما ما مدیران و چهرههای بسیار جوان و متخصصی داریم که اصلاحطلبلان باید به این نکته نیز توجه کنند که فارغ از سهمیه خواهی احزاب؛ نهاد یا هیاتی ژوری باید توسط رئیس دولت اصلاحات که در جریان اصلاحات مرجعیت تام دارد شکل بگیرد و فارغ از هر نوع حزبگرایی، باید جوانانی را شناسایی و وادار به ثبت نام و طبیعتا اسم آنها را وارد لیستها کند. به هر صورت معتقدم رویکرد اصلاحطلبان به معنای حداقلی در سال ۹۴ هیچ کارکردی نخواهد داشت و جز اینکه سرمایههای اندوخته شده اجتماعی اصلاحطلبان را از بین میبرد کار دیگری شکل نخواهد داد.
پیش از این خیلی از اصلاحطلبان مطرح کردهاند که گسترش و توسعه تفکر اصلاحطلبی و روح حاکم بر نهادها مهمتر از حضور اصلاحطلبان در نهادهای انتخاباتی است؛ حال نباید حتی با حضور حداقلی این رویه پیش گرفته شود؟
من به صراحت عرض کنم که مجلس یکی از کانونهای بسط و توسعه گفتمانهای اجتماعی است درست است که امروز شرایط ارتباطی و اطلاعاتی و شبکههای اجتماعی فضای جدیدی را ایجاد کردند، اما به هر صورت پارلمان رسمی کشور یکی از تریبونهای بسیار خوب و مناسب برای وصل گفتمان اصلاحطلبی است. من همیشه مجلس پنجم را مثال زدم یعنی اگر اصلاحطلبان بتوانند کمتر از لیست امید ۹۴ افرادی را وارد مجلس کنند، اما آدمهایی را که شجاعت و توانمندی و قدرت تحلیل و کار تشکیلاتی داشته باشند در راستای بسط گفتمان اصلاحطلبی به مجلس بفرستند، بسیار موفقتر خواهند بود.
من خیلی صریح عرض میکنم؛ در مجلس فعلی که پس از ۳ مجلس قبلی که در اختیار دلواپسان بود افرادی را داریم که بخش قابل توجه آنها سابقه کار تشکیلاتی و تحلیل سیاسی ندارند، بیشتر از مناطق کوچک وارد مجلس شدند و در محاسبات بومی و منطقهای خود رها شدهاند. یکی از نقاط ضعف فراکسیون امید این بود که به هیچکدام از چهرههای خنثی یا مستقل در این مجلس توجه نمیکرد که کار تشکیلاتی و سازماندهی شده با عقبهای در مجلس روی اینها انجام دهد. اینها اتفاقاتی است که اگر نمایندگان اصلاحطلب قدرتمندی حتی به مقدار محدود در مجلس وجود داشته باشند بهدلیل مناسببودن تریبون مجلس میتوانند در بسط گفتمان اصلاحطلبی کار خود را پیش ببرند. اما من بر این باورم که گفتمان اصلاحطلبی و اصلاحطلبان شاخص و مرجع باید اصلاحطلبی جامعه محور را به اصلاحطلبی سیاستمحور و قدرتمحور ترجیح دهند.
در فرایندهای انتخابی گذشته مشارکت حداکثری مردم مساوی با پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات بود، اما اکنون مردم نوعی انفعال و بیتفاوتی نسبت به انتخابات دارند؛ از دید شما چه رویکردهایی باید برای ترغیب مردم در جهت مشارکت در انتخابات اتخاذ شود؟
من مثالی میزنم؛ اگر فرض کنیم که مجلس دوازدهم کاملا مشابه مجلس هفتم، هشتم یا نهم باشد، باید باور کنیم که آن افراد در سال ۱۳۹۹ دیگر نه میتوانند مثل آن دوران سخن بگویند و نه قانونگذاری کنند، چراکه به لحاظ سیاسی، اجتماعی و بینالمللی آن دوران سپری شده و شرایط بهگونهای شده که در برخی رخدادها، چه نمایندگان مجلس و چه دولتمردان و چه شخصیتهای بزرگتر، شرایط جدیدی را تجربه میکنند. اگر شرایطی که امروز در بحث توسعه فضاهای مجازی و ارتباطات نوین وجود دارد در مجلس هفتم هم وجود داشت علیالاطلاق با قانونگذاریهای پیدرپی به سمت بسترسازی فضای اجتماعی و رسانهای میرفتند، اما همان نمایندگان نوپا، ناآزموده و کمتجربه مجلس هفتم اگر وارد مجلس دوازدهم شوند دیگر جرأت چنین تحرکاتی ندارند.
همچنان که دیدیم در برابر خیلی از توصیههای فیلترینگ بالاخره وزیر اصولگرای ارتباطات مقاومت و ایستادگی کرد. من معتقدم فارغ از اینکه ماهیت مجلس چگونه باشد حتما شرایط دوران جدید شرایطی است که حتی افراد قدیمی نمیتوانند مثل آن دوران به کنشگری پرداخته یا قانونگذاری کنند. امروز گفتمان امثال آقای قالیباف، چهرههای شاخص اصولگرا یا رادیکال مثل خود آقای احمدینژاد و اطرافیانش تغییر کرده است. من معتقدم درست که این قاعده همواره برقرار بوده که در مشارکت حداکثری اصلاحطلبان پیروز انتخابات میشوند یا به عبارت دیگر طیف دلواپس اصولگرایان مغلوب و بازنده، اما فکر میکنم جامعه ایران از این معادله عبور کرده و مطالبات جدیتری دارد. بهنظر میرسد اگر شاهد اتفاقات بزرگ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سال جاری نباشد؛ همانگونه که رئیس دولت اصلاحات گفت هیچ گفتمان یا کاریزمایی نمیتواند این جامعه را وادار به حضور پای صندوق رأی کند.
حتما نیز در مشارکت حداقلی جریان اصولگرا و مخصوصا دلواپسان پیروزند، اما حتما مسئولان عالی حکومتی باید به این نکته توجه داشته باشند که شرایط بینالمللی و منطقهای فضایی را برای ایران ایجاد کرده که اگر ایران در آینده بخواهد حرف قوی و صاحب خریدار داشته باشد، اما فاقد مشارکتهای حداکثری باشد و از آن برخوردار نباشد، نخواهد توانست حرف خود را پیش ببرد. بنابراین اگرچه تفکر اصولگرایی در انتخابات تصمیمگیر نهایی است اما برای حفظ موقعیت کشور در سطح منطقه و بینالملل باید یک فضای انتخاباتی حداکثری ایجاد کرد. اصلاحطلبان هم باید مواظب باشند که بازی انتخابات ۹۴ یا پیش از آن را شکل ندهند. حتما باید با هوشمندی وارد انتخابات شد چون امروز مطالبه از جبهه اصلاحات و بزرگان اصلاحات در سطح جامعه مطالبه جدی است. گرچه اصلاحطلبان در برابر برخی از این مطالبات چندان پاسخی ندارند.
برخی معتقدند یکی از دلایل عدم کارآمدی اصلاحطلبان در مجلس تشکیل فراکسیون امید است، نه اصلاحطلبان و عدم اتخاذ تصمیمات اصلاحطلبانه. آیا در انتخابات پیش رو نباید به سمتوسوی فراکسیون اصلاحات رفت؟
مساله اصلاحطلبان در شرایط حاضر این نیست که در مجلس چه فراکسیونی تشکیل دهند و این مشکلی را حل نمیکند. اکنون برای همه مردم، کنشگران و جریانات سیاسی مشخص شده که اصلاحطلبان محدود مجلس بهطور غیررسمی فعالیتهای خود را دنبال میکنند، اما کارآمدی جدی ندارند. امروز همه بر این باور هستیم که لیست دوسوم مجلس که با نام لیست امید وارد مجلس شدند امروز این ظرفیت اسمی اصلاحطلبانه در حدود ۴۰، ۵۰ نفر بیشتر نیست که در درون و برون مجلس نیز شناخته شده است. گرچه واقعیت این است که همین فراکسیون محدود غیررسمی اصلاحطلبان در این دوسال کار جدی شکل نداد جز اینکه برخی از این افراد توانستند بلندگو یا سخنگوی مطالبات مردم باشند.
بنابراین صرفا شکلگیری فراکسیونی اصلاحطلب محدود یا گسترده، مشکلی را حل نمیکند و مهم افرادی هستند که به نام اصلاحطلب درون این فراکسیون قرار میگیرند و دغدغههای دور بعد، اقتصادی و رانتی ندارند و فقط برای ادای تکلیف نسبت به مردم وارد فراکسیون اصلاحطلبان میشوند. همانطور که گفتم در مجلس دهم جز تعدادی از دوستان اصلاحطلب شاهد دغدغههای جدی از سوی دیگر اصلاحطلبان مجلس نیستیم.
انتقادی به شورای عالی سیاستگذاری وارد است که با عدم رصد درست و بهنگام عملکرد فراکسیون امید موجب شده شرایط فعلی بهوجود آید؛ با این اوصاف این عدم تحرک در شورای عالی و فراکسیون امید بازخوردی منفی از اصلاحطلبان به جامعه نمیدهد؟
بهنظر من امروز هم شورای سیاستگذاری به علت ضعف عملکرد رئیس و هیات رئیسه منفعل است و کارکرد جدی نمیتواند داشته باشد و نه فراکسیون امید؛ بنابر این اگر اصلاحطلبان بخواهند در قالب یک ائتلاف جدی و اثرگذار وارد انتخابات مجلس شوند باید سازوکار جدیدی را تعیین کنند. من بهعنوان کسی که عضو دوره اول شورای عالی سیاستگذاری بودم و بعد هم با کنارهگیری لحظه به لحظه عملکرد و کارکرد شورای سیاستگذاری را رصد میکردم، معتقدم که دیگر این شورا از حیز انتفاع افتاده و شورای مشورتی اصلاحطلبان باید سازوکار جدیدی را با ظرفیتهای مطلوبتری شکل دهد تا اگر قرار شد در انتخابات مجلس یازدهم لیست بدهند؛ لیستی بدهند که در طول ۴ سال بتواند با صراحت و قاطعیت از اصلاحات دفاع کند. امروز حتما تعداد قابل توجهی از کسانی که با پرچم امید، اصلاحطلبی و ائتلاف وارد مجلس دهم شدند نمیتوانند از اصلاحطلبان و مطالباتشان دفاع کنند. لذا من معتقد به عدم کارایی شورای عالی سیاستگذاری و ایجاد سازوکار جدیدی برای انتخابات مجلس یازدهم هستم.
پس اگر قرار است سازوکار جدیدی جایگزین شورای عالی سیاستگذاری شود؛ میتوان از شورای مشورتی بهعنوان بازوی اجرایی جریان اصلاحات نام برد؟
خیر؛ چنین مسالهای در شورای مشورتی مطرح نشده، اما یک وجه از گیر کار و مشکل شورای سیاستگذاری این دوگانگی رویکردی است که بین احزاب اصلاحطلب وجود دارد. برخی احزاب اصلاحطلبی که احزاب توانمند و موثر اصلاحطلب هستند کمتر روحیه منافع حزبی دارند، اما متاسفانه برخی از احزاب اصلاحطلب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با اینکه ظرفیت بسیار محدودی دارند و از کمیت بسیار ناچیزی نیز برخوردار هستند، اما سهمخواهیها یا مطالبات حزبیشان در شورای سیاستگذاری همیشه دچار مشکل بوده است.
پیشنهاد مشخص من این است که شاید بهترین وجه بر این باشد که احزاب اصلاحطلب خودشان فعالیتهای کنونی انتخاباتی را انجام دهند، اما لیست و فهرستی که قرار است در هر حوزه انتخاباتی مخصوصا در شهرهای بزرگ بسته شود باید توسط لویی جرگه یا هیات ژوری باشد که توسط رهبری جبهه اصلاحات معرفی شده و این افراد کمتر سابقه تشکیلاتی داشته باشند و به یک معنا افراد حقیقی باشند تا عمومی، اما تمام احزاب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات خروجی این لویی جرگه حقیقی غیرعمومی را به رسمیت بشناسند.
آقای حجاریان به مشارکت مشروط در انتخابات اشاره داشتهاند، اما این پرسش پیش میآید که اساسا مشروط به چه؟ شروط برای چه کسی و با چه سازوکاری گذاشته میشود؟ این نوع رویکرد را معقولانه میدانید؟
من معتقدم شرایط کشور در عرصه ملی، منطقهای و بینالمللی بهنحوی است که حتما امروز کانونهای قدرت نیازمند حضور اصلاحطلبان، کمکگیری از آنها و چهرهای کاریزماتیک این جریان هستند. بنابراین معتقدم که شرطگذاری باید جدی گرفته شود و اصلاحطلبان نیز برای حفظ هویت تاریخی و حفظ مقبولیت گفتمانشان باید بپذیرند که تحت هر شرایطی وارد عرصه انتخابات نشوند.
- 17
- 3