اردوگاه راست بهویژه طیف مدعی انقلابیگری را بهم ریخته است؛ این بار جدل آنها ظاهر فرهنگی دارد اما خودشان بهخوبی میدانند تاثیر آن در انتخابات مجلس یازدهم هویدا خواهد شد. چنین جدلی در میان طیف ارزشی اصولگرایان کم سابقه است و نکته قابل تامل آنکه هیچ یک از طرفین حاضر به عقبنشینی حتی از نوع مصلحتی نیستند.
آغازگر این چالش وحید جلیلی بود. او ۱۳شهریور نوشت: «شنبه ۱۹مرداد ۱۳۹۸ به دعوت بچههای انجمن فیلمسازان انقلاب اسلامی خراسان سخن گفتم. کمتر از ده درصد از وقت آن سخنرانی به شکایت از یکی از فجایع اخیر رسانه ملی؛ سریالی با نام اصلی «عروس تاریکی» و بدل شده به «بوی باران» گذشت. دوستان از داخل صداوسیما خبر دادند که آب در خوابگه مورچگان ریختهای و آشفتهاند حضرات.
در آن گفتار از مديران ارشد رسانه ملي و برخي پشتيبانان با نفوذشان در برخي جاهاي مهم نظام سخن گفته بودم و اينکه ديگر بعد از ۲۰ سال کمکم وقت نهي از منکر علنيشان رسيده است و بعضي تاريکخانههاي مديريت باندي و ناکارآمد صداوسيماي جمهوري اسلامي بايد مورد هجوم نورافکنها قرار گيرد. در آن جلسه «عروس تاريکي» فقط از آن جهت که نمونه نماياني از کارنامه آن تاريکخانه بود به کسري از آنچه سزاوار بود نواخته شد.
اما مديران هميشه طلبکار، کمترين جزء از آن تاريکخانه را پيش انداختند تا با نعل وارونه زدن و نصيحت اخلاقيِ صاحب اين قلم، مجموعه پرسشهايي را که پيش نهاده بودم نقش بر آب کنند و اين موج را نيز به سلامت از سر بگذرانند. عيبي ندارد؛ اگر آن صاحب منصبانِ باندباز، در شأن خود نميبينند که پاسخ وحيد جليلي را بدهند صاحب اين قلم اتفاقاً در شأن خود ميداند که جواب نعمتي را که سالهاست از آن برخوردارند بدهد...»
وحيد ترکوند
وحيد جليلي برادر کوچکتر سعيد جليلي در آن روز انتقادات بسيار تندي به عملکرد مديران صداوسيما صورت داد. نقد او بر پايه سريال جنجالي «بوي باران» بود. به ادعاي جليلي اين سريال ۱۵ ميليارد تومان خرج برداشت تا چهره سياهي از ايران به نمايش بگذارد. او در آن سخنراني از عباس نعمتي کارگردان بوي باران انتقاد کرد.
پس از سخنراني جنجالي، عباس نعمتي، با انتشار يادداشتي به ادعاهاي جليلي پاسخ داد و نوشت: «عذرخواهي ميکنم اما به جناب آقاي جليلي عرض ميکنم، مراقب عارضه «خودمردم پنداري» باشند و فهم و قضاوت شخصي خود را عين و معيار حق ندانند. اين تغيير رويکرد باعث ميشود با درک يک درصدي بودن جمعيتي که در آن است، از زبان مردم يا آن ۷۸ درصد که رضايتمندي زياد داشتهاند، سخن نگويد و تصور نکند واکنش طبيعي همه به سريال، مشابه واکنش ايشان است». با اين حال ماجرا اينجا متوقف نشد چرا که چند روز بعد يادداشتي با عنوان «اين گروه خشن» از سوي خبرگزاري فارس منتشر شد که در برخي وبسايتهاي اصولگرا همچون رجانيوز بازنشر گرديد.
اين يادداشت چند ساعت پس از انتشار از فارس حذف شد. اين يادداشت در واقع کامل شده سخنراني جليلي در مشهد بود. نوشتهاي که تاملي در ناکارآمدي رسانه ملي براساس سريال «بوي باران» بود. اما عنوان يادداشت «اين گروه خشن»، کاملا روشن ميکند هدف نقد «بوي باران» نيست، بلکه انتقاد شديد از مديران سازمان صداوسيما و افراد بانفوذ در اين سازمان است. گروهي که جليلي به تندي آن را مافيايي ميخواند. وحيد جليلي به طور مشخص چهار مدير و مسئول شناخته شده را هدف قرار داد و آنها را باند قدرت خواند، حسين محمدي، مرتضي ميرباقري، عزت ضرغامي، عليعسکري. با وجود اينکه همه اين افراد مورد نقد جليلي قرار گرفته بودند، اما نام يک نفر بيشتر از همه بحث برانگيز شد و آن هم حسين محمدي است.
حسين صفار هرندي وزير پيشين فرهنگ و ارشاد اسلامي، مهدي محمدي نويسنده کيهان و وطن امروز و ياسر جبرائيلي روزنامهنگار و تحليلگر در حمايت از مواضع و رويکردهاي بخش فرهنگي با محوريت حسين محمدي نوشتند. همگي اين چهرهها به درستي بر وفاداري، خدمت صادقانه و سلامت و فعاليت مجاهدانه حسين محمدي و حمايتش از حلقههاي انقلابي تأکيد کردند و با ادبيات مشفقانه تا ادبيات تند، لحنهاي متفاوتي را براي پاسخگويي به گفتههاي جبهه مقابل انتخاب کردند.
حسين محمدي کيست؟
حسين محمدي معاون بررسي بيت رهبر معظم انقلاب است. فرارو نوشت؛ محمدي در دوران رياست علي لاريجاني بر صداوسيما به عنوان معاون سياسي لاريجاني فعاليت ميکرد. پس از آن به بيت رهبري رفت. در هر دوره انتخاب رئيس سازمان يکي از نامهاي مطرح، حسين محمدي بوده است. با اين حال او هيچ وقت به رياست سازمان نرسيد. محمدي در حال حاضر عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام است.
در مورد نقش حسين محمدي در تحولات صداوسيما ادعاهاي زيادي مطرح شده که پيش از ادعاي وحيد جليلي آخرين آن متعلق به محمد سرافراز، رئيس پيشين سازمان صداوسيما بود. او در کتاب خاطراتش با عنوان «روايت يک استعفا» بارها از نقش پشت پرده حسين محمدي در تحولات سازمان سخن گفته است. سرافراز ميگويد يکي از اختلافاتش با محمدي بر سر برکناري عبدالعلي عليعسکري معاون فني وقت صداوسيما است. عليعسکري پس از استعفاي سرافراز رئيس سازمان شد. در روايت سرافراز آمده است که بجز مناقشه بر سر عزل عليعسکري، موضوع مزايده و واگذاري بخش بازرگاني صداوسيما نيز سبب تعميق اختلافات او با حسين محمدي شده است.
جوان هم وارد گود شد
روز شنبه روزنامه جوان هم وارد گود چالش اصولگرايان شد و نوشت: «مسئول دفتر يا اعضاي دفتر يک مدير، طبق قاعده مديريت با بقيه منصوبين ايشان متفاوت هستند. اعضاي دفتر منهاي مسئول مربوط فاقد هرگونه هويت حقوقي هستند و معنا و وظيفه مستقل ندارند. يک وزير معاونيني دارد که داراي هويت هستند و وظايف قانوني مشخصي دارند، اما دفتر ستاد شخصي يک مسئول/فرمانده است. وظيفه اعضاي دفتر صرفاً تسهيلکنندگي اجراي فرامين و ديدگاهها و سياستهاي مسئول است و حق هيچگونه دخل و تصرف و اجتهاد در آن ندارند. فقط آنچه به تجربه آموخته شده است اينکه اعضاي دفتر بايد سعهصدر بالايي داشته باشند تا بتوانند بهصورت «ضربهگير» عمل نمايند. ناراحتيهاي آني را از بيرون به مسئول منتقل نکنند و ناراحتي مسئول از معاونين و... را تعديل شده منتقل نمايند تا مجموعه دچار تنش، بدبيني و فرسايش مديريتي نشود.
با اين فرض که اعضاي دفتر هيچ مسئوليتي جز ابلاغ رهنمودها، نظرات و فرامين ندارند، بايد حسين محمدي و ديگر اعضاي احتمالي دفتر رهبري را چگونه نقد کرد؟ اگر اقدامي از جايگاه حقوقي انجام دادهاند (که نمونه عيني گفته نشد) چگونه فهميدهايم نظر شخصي است و مأمور اجرا و اقدام نيستند؟ اگر آن اقدام يا دخالت از ناحيه هويتي حقيقي فرد است حتماً رهبري ميداند پاي ايشان نوشته ميشود و حتماً نميپذيرد که اقدامات خودسر ديگران به نام رهبري ثبت شود. اما چطور نقادان حزباللهي (نه غيريت) فهميدهاند که فلان عضو دفتر اقداماتي را انجام ميدهد که مدنظر يا مورد تأييد رهبر نيست؟ آيا با رهبري چک کردهاند؟ آيا نميتوان گفت غيرمستقيم تصويري مخدوش از رهبري به افکار عمومي منقل ميکنند، اما آدرس انحرافي ميدهند؟
مطهره شفیعی
تهدید وحید جلیلی از سوی کیهان درباره تبدیل شدن به یک طبرزدی دیگر: میدانید طبرزدی الان کجاست؟
کیهان در مطلبی به جلیلی هشدار داده ممکن است در آینده به حشمت الله طبرزدی دیگری تبدیل شود.
کیهان در مطلبی به جلیلی هشدار داده ممکن است در آینده به حشمت الله طبرزدی دیگری تبدیل شود.
این روزنامه نوشت: «نوع رفتار منتقد محترم فارغ از نیتش که انشاءالله خیر بوده، موجب نوعی از تربیت سیاسی گلادیاتوری در میان برخی نیروهای جوان و کمتجربه میشود که بهراحتی میشود در پوشش مطالبهگری و عدالتخواهی و حقطلبی، برای اغیار سربازگیری شوند. یکی از نمونههای آن باند طبرزدی است. فرمودهاید دیگران حتی کسری از اطلاعات متنوع شما را در موضوع مورد بحث ندارند، پس حتما میدانید طبرزدی اولین کسی بود که واژه «امام خامنهای» را به کار برد. الان کجاست؟! آیا این مدل رفتارها در سبد دشمن نمیریزد؟!»
متن کامل مطلب کیهان به شرح زیر است:
۱- صدا و سیما اگر هیچ ایرادی نداشت مگر همین سریال سیاه «عروس تاریکی»، برای اعتراض جدی و مواخذه مقصران تولید و پخش آن کافی بود. سریالی که با همین نام عروس تاریکی، هفتهها تبلیغ شد اما نام آن، یکی دو شب مانده به پخش تغییر؛ نام «بوی باران» انگار لطیفتر مینمود و سیاهی و سمّ انباشته در سریالی پر هزینه را میشست و میبرد!
۲- مواردی از این دست خسارتها و جفا در حق مخاطبان، ناظران و منتقدان را نسبت به نفوذطلبی فرصتطلبان و فتنهانگیزان در دانشگاه ملی حساس میکند. بنابراین باید همین سرنخ را پی گرفت و نگذاشت متهمان و مقصران طفره بروند.
۳- صدا و سیما قطعا از مطالباتِ بارها بیان شده رهبر انقلاب فاصله دارد؛ بنابراین مدیران آن، بیش از هر کس دیگر از سوی رهبری در جلوت و خلوت، مخاطب مطالبه و تذکر و مواخذه بودهاند. برخی منتشر شده و بسیاری نه. در عین حال ضرورت دارد کارشناسان نیز رویکرد و عملکرد رسانه ملی را دائما مورد نقد قرار دهند و مسئولیتهای بر زمین مانده را مطالبه کنند.
۴- نقد اما نفی و انهدام نیست. درد را با دارو که دُز خاصی دارد، درمان میکنند و اگر ضرورت داشت، جراحی. اما جراحی با سلاخی و قصابی فرق دارد. قصاب، ذبح میکند؛ اما طبیب حکیم، مداوا. سلامت اعضای سالم را به رسمیت میشناسد و به جای مثلا جراحی کلیه، به چشم و قلب و ریه چاقو نمیزند.
۵- رهبری بارها رسانه ملی را نقد کرده و تذکرات جدی دادهاند که بعضا عملی هم نشده، اما کی و کجا خدمات خدمتگزاران در این مجموعه بزرگ را ندید انگاشته و یکسره چوب تعلیم بر سرشان کوفته و ادبیاتی بر گردانندگان آن (و کسانی فراتر از صدا وسیما) اطلاق کردهاند که تداعی یک گروه مافیایی خشن را بکند؟ (مانند برخی مدعیان نقد که این روزها مرتکب شدند).
۶- به این ادبیات عنایت بکنید: «این گروه خشن!... تیمِ سیاستباز کممایه مدعیِ انحصارطلبی...۲۶ سال است (یعنی دقیقاً بعد از مدیریت آقای محمدهاشمی -سؤال برانگیز نیست؟!) تیم شیفتگان خدمت، مناصب صدا و سیما را بین خود دست به دست کردهاند و به طور کاملا اتفاقی! همگی بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاهاند!! بچه تهرونهایی (حسین محمدی و مرتضی میرباقری و عزت ضرغامی و علی عسکری) که هم قسم شدهاند نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچههای خانیآباد و نازیآباد خارج شود!... در حالی که قرار بوده شمشیر رهبری باشند، سپر رفقا از کار در آمدهاند! مشکل کجاست؟ کاسبان سادیست یا مدیران رسانه ملی یا کمی بالاتر؟ از دست این انحصارطلبان میانمایه بیهنر به کدام دعای ندبه پناه ببریم؟» و یا «دوستان در مقام مقایسه حتی کسری از اطلاعات متنوع مرا در موضوع مورد بحث ندارند»!! ( کاش اینهمه از خودتان تعریف نمیکردید! ).
۷- ممکن است بگویند از بین متن چند هزار کلمهای، چرا چند ده کلمه را انتخاب کردهاید؟ پاسخ این است که برای آلوده کردن یک دیگ بزرگ برنج، مگر چندتا فضله لازم است؟ و مگر با بیش از چند گرم سم، همان دیگ بزرگ سمّی نمیشود؟
۸- چهار نفری که یاد کردهاید «بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران» نیستند که اگر هم بودند کجای آن عیب و ایراد دارد؟! فقط آقایان حسین محمدی و عزتالله ضرغامی در یک مدرسه بودهاند البته بازهم برخلاف نوشته شما از یک محله نبودهاند. اما دبیرستان آنها ۸۴ شهید و بیش از ۱۰۰ مجروح در جنگ تحمیلی داشته است تا آنجا که به «شهیدستان سید فاطمی» شهرت پیدا کرده است. این هم که نباید عیب تلقی شود، عیب است؟! و بازهم برخلاف نظر منتقد محترم که فقط دوران مدیریت آقای محمد هاشمی بر صدا و سیما را قابل تقدیر دانسته و ۲۶ سال بعد را با اتهام و توهم تخریب کرده است، سازمان صدا و سیما در ۲۶ سال گذشته دستاوردهای فراوانی داشته که به آسانی قابل درک است، اگرچه نقدهای جدی نیز بر آن وارد است که سریال بوی باران یا همان عروس تاریکی از جمله آن موارد است. رهبر معظم انقلاب نیز ضمن انتقادهای جدی و بعضاً تشرگونه درباره برخی از برنامهها و عملکردها، بارها نیز دستاوردهای این سازمان را ستودهاند که قاعدتاً منتقد یادشده نمیتواند از آن بیخبر باشد!
۹- نقد با دوئل دوتاست؛ همچنانکه ترسیم چهره یک باند بیمنطق و خشن و قبیله گرا (و بچه تهرانی!) از معاون دفتر رهبری، هم بیانصافی است و هم متهم کردن رهبری، ولو چنین قصدی نبوده باشد.
۱۰- یعنی ۲۶ سال است آقای حسین محمدی، باندی چنان خطرناک و خشن تشکیل داده و کسی جز منتقد محترم، متوجه آن نشده است؟ مگر چند ورق کاغذ است که بشود زیر فرش پنهان کرد و ۲۶ سال کسی متوجه نشود؟ ثم ماذا؟! آیا این مدل قضاوت، دفاع از رهبری است که دشمنان در تیزبینی و حکمت و درایت او تردید ندارند و همراه با عقدهگشایی و کینهتوزی، اذعان هم میکنند؟ یا خلافگویی و بیانصافیای که زبان فتنهجویان را برای متهم کردن عمود خیمه انقلاب دراز میکند؟ مگر جشنواره عمار که به حق پُر برکت هم بوده است با حمایت و پا به رکابی همین آقای حسین محمدی پا نگرفت و مگر شما از همین طریق بر صدر آن جای نگرفتید؟
۱۱- اعضای دفتر رهبری چون عملکرد دارند، مانند هر مدیر و مسئول دارای کارنامه دیگری قابل نقد هستند اما اولا به احترام صاحب البیت، حرمت دارند و ثانیا؛ اتهامافکنی و خلافگویی آن هم با ادبیات مذکور، کجایش نقد و خیرخواهی است؟! این باب را «حلقه انحرافی» هنگامی که رهبر حکیم انقلاب، آینده را دیدند و با معاون اولی سرحلقه این حلقه در دولت دهم مخالفت کردند، گشودند و اگر چه در ابتدا مدعی مخالفت با افراد دفتر بودند و به تبعیت از رهبری تظاهر میکردند، اما به مرور زمان معلوم شد که اتفاقا مسئله اصلیشان خود رهبری و ولایت فقیه است. (البته منتقد محترم، خود ناقد عملکرد حلقه انحرافی بوده است و غرض یکی پنداشتن آنها نیست. اما رفتار اخیر، در صورت اصلاح نشدن به همان مقصد ختم میشود و خداوند هرگز چنان روزی را نیاورد).
۱۲- اگر معلوم شد که اتفاقا آقای حسین محمدی جزو منتقدان جدی برخی عملکردها در رسانه ملی است و مثلا درباره همین سریال عروس تاریکی پس از پخش شدنش انتقاد جدی داشته و به مدیران سیما منتقل هم کرده، و حتی چند قسمت آن نیز حذف شده است، آن وقت تکلیف بنیان موهومی که منتقد محترم از «گروه خشن» پشتیبان سریال عروس تاریکی ساخته، چه میشود؟ اگر کاشف به عمل آمد که رهبر معظم انقلاب در مواردی بر اثر همین دقتهای معاون دفتر، عتاب و مواخذههای جدی نسبت به مدیریت صدا و سیما (مثلا در دوره آقای ضرغامی یا عسکری) و در دورههای مختلف صورت گرفته، آن وقت با توهم و توهین و تهمت «این گروه همدست و خشن» چه کنیم؟!
۱۳ -حضرت آقا در بخشی از بیانات خود خطاب به آقای سرافراز (بعد از انتصاب ایشان به ریاست سازمان ) فرمودند «من چندینبار تندترین برخوردها را با آقای ضرغامی کردم. بر اساس گزارشهایی که آقای حسین محمدی، همین رفیق شفیق آقای ضرغامی داده بود». خب، میبینید که آقای محمدی برخلاف توهم شما نه فقط مصلحت نظام را فدای رفاقت نکرده است بلکه به تصریح رهبر معظم انقلاب آنجا که پای مصلحت نظام در میان بوده است سابقه دوستی با رفیق شفیق خود را نادیده گرفته است. دراین خصوص چه میفرمائید؟ و یا در تاریخ ۲۶/۹/۹۷ در دیدار رئیس و مدیران سازمان با حضرت آقا، ایشان ضمن تقدیر از عملکرد آنان (برخلاف نظر جنابعالی) به ۱۰ نمونه از اشکالات آنها تحت عنوان «کج عملی» اشاره کردهاند که گزارش این کج عملی هم توسط آقای حسین محمدی تهیه و با ذکر مستندات به محضر رهبر معظم انقلاب ارائه شده بود. همانگونه که ملاحظه میفرمائید این هم سند دیگری است که با ادعای شما درباره آقای حسین محمدی ۱۸۰ درجه تفاوت دارد و از صداقت، انقلابی بودن و تقوای مثالزدنی ایشان خبر میدهد. آیا جنابعالی از این موارد خبر نداشتهاید؟ حالا یکبار دیگر به آنچه درباره آقای حسین محمدی نوشته و منتشر کردهاید نگاه کنید. درباره ایشان نوشتهاید «در حالی که قرار بود شمشیر رهبری باشند، سپر رفقا از کار درآمدهاند»!! خودتان انصاف بدهید که آیا این توهمپراکنیهای خلاف واقع، اذهان جوانانی که از ماجرا بیخبر هستند را به بیراهه نمیکشد؟!
۱۴- آیا اصلا قرار بوده، به درستی، به سازندگان و پخشکنندگان این سریال سیاه اعتراض کنیم یا سریال را بهانهای برای تسویه حساب با فلان معاون دفتر رهبری قرار دهیم -که به هر دلیل با او اختلاف و کش و قوس داشتهایم- و سپس همین رفتار غیراخلاقی را به یک پیشکسوت فرهنگی و سیاسی پای کار انقلاب (آقای صفار هرندی) توسعه دهیم؟!
۱۵- نوع رفتار منتقد محترم فارغ از نیتش که انشاءالله خیر بوده، موجب نوعی از تربیت سیاسی گلادیاتوری در میان برخی نیروهای جوان و کمتجربه میشود که بهراحتی میشود در پوشش مطالبهگری و عدالتخواهی و حقطلبی، برای اغیار سربازگیری شوند. یکی از نمونههای آن باند طبرزدی است. فرمودهاید دیگران حتی کسری از اطلاعات متنوع شما را در موضوع مورد بحث ندارند، پس حتما میدانید طبرزدی اولین کسی بود که واژه «امام خامنهای» را به کار برد. الان کجاست؟! آیا این مدل رفتارها در سبد دشمن نمیریزد؟!
۱۶- یقینا هیچ یک از ما اگر در خانواده پدری خود تندترین دعواها و جدیترین اختلافات را هم داشته باشیم، به اسم نقد و امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به هم در عرصه عمومی پردهدری و آبروریزی نمیکنیم.، مخصوصا اگر بزرگتر باشند؛ که فرمود «وقّروا کبارکم». اگر با خانواده کوچک خود هرگز چنین جفایی نمیکنیم، با خانواده نظام و انقلاب چرا؟
۱۷- خروجی موقعیتنشناسی و استخدام ادبیات از موضع بالا و توأم با بیانصافی -که موجب نقض غرض است- باعث ایجاد مسئله و درگیری در جبهه خودی و هزینه برای نظام میشود، آن هم درست در زمانی که برخی مدیران غربگرا و مقصر در سیستم اجرایی، مقابل مطالبه و رصد عمومی گیر افتاده و دنبال حواشی برایگریختن از پاسخگویی میگردند. واقعا دشمنان و منافقین، روحیه و نیرویی که از مشاهده این قبیل مجادلات در عمق نظام و نیروهای انقلاب میگیرند، بدیل و نظیر ندارد. و این در حالی است که فسرده و منفعل و نگرانند. وسط معرکه بزرگ انقلاب با دشمنان، جبهه جدید در میان نیروهای خودی باز کردن خلاف مصلحت است.
۱۸- رها کردن قلم و تصویر «افرادی بیسواد و خشن و حامی خیانت» ساختن از پیشکسوتانی که کارنامهشان حاوی خدمات بزرگ -و اغلب ناگفته- است، بیتقوایی است و حتما برکت را از ادعای نقد و امر به معروف میگیرد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا. اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ. ای کسانی که ایمان آوردهاید همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با یک گروه، شما را به این نکشاند که عدالت پیشه نکنید. عدالت بورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام میدهید، با خبر است».
۱۹- یک نگرانی مهم این است که با ماجرای اخیر، به جای اینکه عناصر بد عمل و نفوذی در صدا و سیما تضعیف بشوند، خود را در موضع مظلومیت بنشانند. و حرف و نقد و اعتراض بحق، این وسط قربانی شود.
۲۰- بیانصافی خواهد بود اگر به خدمات منتقد محترم در عرصههای جهاد فرهنگی و روشنگری از جمله جشنواره پر برکت عمار اشاره نکنیم. بیتردید او و نظایر او و همین جشنوارهها، ظرفیتهای فرهنگی با ارزشی هستند که به برکت انقلاب و حمایت نیروهای پیشکسوتتر (قبیل حسین محمدی و صفار هرندی) به بار نشستهاند.
باید در مسیر خدمتگزاری انقلاب، بیش از فاصلهگذاری با هم، بر تعاون و همافزایی و همدلی در جبهه انقلاب تاکید کرد و نه مجادله و منازعه، که خداوند فرمود«و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین». و همچنین «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلي شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ يُبَيِّنُ الله لَکُمْ آياتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
- 11
- 5