کاهش اعتماد اجتماعي مردم به جريان اصلاحات به چه معناست؟ آيا جريان اصلاحات با بحران هويت مواجه شده يا در اجراي آرمانهاي خود ناتوان است؟
کاهش اعتماد اجتماعي تنها مختص به جريان اصلاحات نيست و به يک مساله ملي تبديل شده است. به همين دليل نميتوان کاهش اعتماد اجتماعي را بهصورت ويژه به اصلاحطلبان مرتبط دانست. در وضعيت فعلي اگر وضعيت اصلاحطلبان بهتر از بقيه جريانها نباشد قطعا بدتر هم نيست. مساله و مشكل اصلاحطلبان اين است كه چون در انتخاباتهاي اخير کشور نقش تعيين کنندهاي داشتهاند مردم از آنان انتظار داشتند شعارهايي که در دوران انتخابات مطرح شده محقق شود. اين در حالي است که دولت و مجلس در اين زمينه داراي ضعفهايي بودهاند. اصلاحطلبان از ابتدا نيز عنوان کرده بودند که ما نقش چنداني در آينده دولت نداريم و دولت نيز چنين تعهدي به ما نداده است. تنها بهدليل اينکه کشور دوباره به شرايط گذشته باز نگردد جريان اصلاحات از آقاي روحاني حمايت کرده است. با اين وجود در عمل مشکلاتي به وجود آمد که اصلاحطلبان نيز توسط افکار عمومي مورد سوال قرار گرفتهاند.
شما عنوان ميکنيد اصلاحطلبان تعهدي نسبت به آينده دولت نداشتند. اين در حالي است که اگر اصلاحطلبان از آقاي روحاني حمايت نميکردند ايشان در انتخابات به پيروزي نميرسيدند. آيا اين حمايت به معناي مسئوليت اصلاحطلبان نسبت به دولت نيست؟
اصلاحطلبان در اين زمينه رفتار غيرمسئولانه نداشتهاند. اصلاحطلبان با توجه به آرايش و معادلات سياسي کشور تشخيص دادند اگر در انتخابات از آقاي روحاني حمايت کنند در راستاي منافع ملي است. مردم با درک شرايط کشور و احساس خطر نسبت به بازگشت به دوران سخت گذشته به نداي اصلاحطلبان گوش دادند و از آقاي روحاني حمايت کردند. با اين وجود آقاي روحاني هيچ تعهدي به اصلاحطلبان نداده بودند که دولت را با مشورت اصلاحطلبان به جلو خواهد برد. در طول دوران رياست جمهوري آقاي روحاني نيز اصلاحطلبان همواره ديدگاهها و انتقادها و پيشنهادهاي خود را درباره عملکرد و جهتگيري دولت مطرح ميکردند. متاسفانه در دور دوم رياست جمهوري، از يكسو تغيير رفتار و گفتار آقاي روحاني در ماههاي اول كه باعث نگراني و سرخوردگي جامعه شد و از سوي ديگ رتلاشهاي مخرب و كارشكنيهاي برنامهريزي شده تندروها و مخالفان دولت، و از سوي سوم بازگشت تحريمها توسط ترامپ و اعمال فشارهاي حداكثري سبب نارضايتي گسترده در مردم شد.
برآورد افکار عمومي اين است که پس از اينکه دولت از شعارهاي انتخاباتي خود فاصله گرفت، اصلاحطلبان نسبت به عملکرد دولت بيتفاوت شدند و رويکرد ايجابي و مسئولانه در پيش نگرفتند. آيا در واقع چنين است؟
اينطور نيست. البته ميتوان تاحدي اين انتقاد را وارد دانست كه كم عملي صورت گرفته و انتظار تحرك وتلاش بيشتري از آنان ميرفت اما درعين حال در طول اين مدت اصلاحطلبان بارها نسبت به برخي خطاها و کاستيها تذکر و هشدار دادند و نقدهاي جدي به رويکرد دولت وارد کردند. ميزان انتقاداتي که اصلاحطلبان نسبت به برخي از خطاهاي دولت داشتهاند قابل توجه بوده است. البته اصلاحطلبان در نقد خود نيز مسئولانه برخورد ميکنند. نقدهاي آنان به دولت و ساير قوا و دستگاهها از منظر و با لحاظ خير و مصلحت عمومي جامعه است. همواره اين دغدغه مطرح است که آيا تضعيف دولت در بين افکار عمومي وضعيت كشور ومردم را بهتر خواهد کرد و يا اينکه چالشهاي بيشتري براي آنان به وجود خواهد آورد. تفاوت اصلاحطلبان با جريان تندرو دقيقا در اين است که تندروها همواره بهدنبال تحقق منافع فردي و باندي خود هستند در حالي که اصلاحطلبان با نگاهي ملي با مسائل برخورد ميکنند. نکته ديگركه بسيار مهم و اساسي است اينکه بايد به اين واقعيت توجه داشت که بخش اندکي از مشکلات کشور به برخي خطاها يا كاستيها يا ناکارآمديهاي دولت باز ميگردد. سهم ساير قوا و دستگاهها بهويژه برخي سياستها و رويكردهاي نادرستي كه در طول ساليان گذشته دركشور دنبال شده است سهم بيشتر و مهمتر را در بروز وضعيت فعلي داشته است. البته همين طور كه اشاره شد فشارهاي آمريکا و تحريمها نيز نقش تعيين كنندهاي داشته و مشکلات کشور را افزايش داده است.
چرا جريان اصلاحات بهعنوان يک جريان تفکرساز هيچ آلترناتيوي براي حل مشکلات امروز کشور ارائه نميکند؟
راهحلها مشخص است و بارها نيز توسط اصلاحطلبان مطرح شده است. مهم آن است كه اجراي اين راهحلها بايد توسط دستگاههاي مختلف انجام پذيرد. نقش و وظيفه اصلاحطلبان آن است كه بايد با مطرح كردن مشكلات و ريشههاي آن و پيگيريهاي مستمر، تلاش كنند تا مسئولان و مقامات كشور متوجه مشكلات و خطاها و راهحلها شده وتن به تغيير وتحول سازنده بدهند و در رويكردها و سياستهاي نادرست تجديدنظر كنند. شرايط امروز کشور مانند دولت اصلاحات نيست که بخشي از قدرت در اختيار اصلاحطلبان باشد و بتوان از آنان مسئوليت مستقيم خواست. اصلاحطلباني نيز که امروز در قدرت و دولت حضور دارند محدودند. درخصوص مشكلات و راهحلها بهعنوان مثال ميتوان يادآوري كرد كه بارها اين مساله اساسي مطرح شده که در سياست و اقتصاد و فرهنگ دخالت ميکنند و يا برخي سختگيريها در بررسي صلاحيت چهرههاي سياسي که در گذشته اعمال شده، يکي از مهمترين دلايل ناکارآمدي بخشهاي مختلف مديريتي کشور است. اين رويکرد سبب شده که از يک طرف مديران توانمند از صحنه مديريتي کشور حذف ميشوند و از سوي ديگر مديران باقي مانده در يک حالت ترس و هراس دائمي باقي ميمانند. اين اتفاق در رويکرد مديريتي کشور انفعال ايجاد ميکند و شجاعت را در مديران کاهش ميدهد. نکته ديگر فضاي امنيتي و حراستي است که در بخشهاي مختلف مديريت کشور حاكم است. اغلب نيز با نگاههاي انقباضي و متصلبانه فضاي کرختي و بيانگيزگي ايجاد و بوروكراسي ناكارآمد و كاهندهاي را باعث شده است. همچنين امروز از برخي رسانههاي عمومي که از بيتالمال ارتزاق ميکنند اظهارنظرهايي صورت ميگيرد و برنامههايي ساخته مي شود که به شدت هزينهساز است و خسارتهاي داخلي و فرامرزي براي کشور ايجاد ميکند. و يا دستگاههاي موازي غيررسمي كه به تدريج تشكيل شده و در كار دستگاههاي رسمي و قانوني كشور مداخله مي كنند. ملاحظه ميكنيد كه مشكلات و راهحلها همواره گفته شده و روشن است و نميتوان جريان اصلاحات را نسبت به مشکلات کشور بيتفاوت قلمداد کرد، البته برخي عنوان کنند جريان اصلاحات در سازماندهي دروني خود و ارتباط با بدنه اجتماعي عملکرد فعالي و قابل قبولي نداشته است که بنده در عين تاكيد بر زحمات زياد و اقدامهاي موثري كه انجام گرفته است اين انتقاد را قبول دارم. در شرايط خطير کشور اصلاحطلبان بايد با جديت بيشتري در مناسبات سياسي و اجتماعي ورود کنند و با بدنه اجتماعي ارتباط عميقتر و دوسويهاي برقرار نمايند و سازوكارهاي دموكراتيكتري را در مناسبات و سازماندهي دروني خود به كار گيرند و تعامل و پيگيريهاي خود با دستگاههاي حاکميتي را افزايش بدهند.
آيا جريان اصلاحات دچار بحران هويت شده است؟ چرا آرمانهاي اصلاحطلبي تحت تاثير مشکلات معيشتي جامعه قرار گرفته است؟
اگر منظور از بحران هويت اين است که اصلاحطلبان آرمانها و آموزههاي مشخصي ندارند اين سخن صحيحي نيست و جريان اصلاحات با چنين چالشي مواجه نبوده و در شرايط کنوني نيز نيست. البته برخي بحران هويت در اصلاحطلبان را به مواضع و راهبردهاي انتخاباتي گذشته اصلاحطلبان مرتبط مي دانند كه بايد توجه داشت آن مواضع و راهبردها جنبه مقطعي داشته و لازمه شرايط و نياز زمان خود بوده است و در شرايط فعلي تكرار نخواهد شد. برخي هم رفتارها وگفتارهاي نادرست و بعضا فرصتطلبانه كساني كه به اسم اصلاحطلبي عمل ميكنند را مطرح ميكنند و معتقدند اينها به هويت اصلاحطلبان آسيب زده است كه حرف درستي است و اصلاحطلبان بايد مواضع خود را درقبال اين رفتارها و گفتارها روشن و شفاف كنند، اگرچه ساحت اصلاحطلبان واقعي و شناخته شده و هزينه داده از اين امور مبراست و مردم هم آنان را مي شناسند، اما اينكه جريان اصلاحات تحت تاثير مشكلات معيشتي جامعه قرار گرفته بهخاطر آن است كه مشکلات اقتصادي درجامعه آنقدر جدي است كه تبديل به مساله اول جامه شده و الزاما همه چيز را تحت تاثير قرار داده است.
در شرايط کنوني حضور اصلاحطلبان در قدرت به مراتب از دوران احمدينژاد بيشتر بوده است. اين در حالي است که فراکسيون اميد نيز در مجلس مطالبات اصلاحطلبان را نمايندگي ميکرده است.آيا با اين پتانسيل نيز نميشد در تصميمگيريهاي جامعه نقش تعيين کنندهتري داشت؟
حتما ميشد عملكرد بهتري داشت و يكي از انتقادهايي كه ميتوان به اصلاحطلبان وارد دانست استفاده حداقلي از پتانسيلهاي موجود است. اما درباره فراکسيون اميد بايد دو مساله را ازهم تفکيک کرد. نخست عملکرد واقعي اين فراکسيون در مجلس و دوم ارتباط اين فراکسيون با مردم است. بنده معتقدم فراکسيون اميد در بخش دوم با ضعفهاي جدي مواجه بوده و انتقاد عميقي به آن وارد است. فراکسيون اميد تاکنون نتوانسته درباره اقداماتي که انجام داده گزارش دقيق و جامعي به مردم ارائه کند. واقعيت اين است که فراکسيون اميد در كنار نقاط ضعف خود اقدامات مثبت و سازنده زيادي انجام داده است. اين در حالي است که افکار عمومي جامعه از اين اقدامات بياطلاع هستند، البته از بين اعضاي فراکسيون اميد تنها چند نفر از تريبون مجلس در راستاي بيان مطالبات مردم استفاده ميکنند و بقيه يا استفاده نميکنند و يا کمتر استفاده ميکنند. درباره عملکرد فراکسيون اميد تبليغات منفي زيادي در جامعه صورت گرفته که تا حدود زيادي با واقعيت منافات دارد. اگر فراکسيون اميد ارتباط عميقتري با افکار عمومي برقرار ميکرد و اقدامات سازنده خود را براي مردم تشريح ميکرد حداقل قضاوتها درباره آن واقعبينانه و منصفانهتر بود.
آيا جريان اصلاحات بهدنبال اين است که به هر قيمتي و با در نظر نگرفتن رويکرد شوراي نگهبان در انتخابات آينده ليست انتخاباتي ارائه کند؟
جريان اصلاحات همواره با توجه به منافع ملي و مصلحت عمومي تصميم گيري كرده و خواهد کرد. در انتخابات سال۹۴ ما با مجلسي مواجه بوديم که تندروها در آن جولان ميدادند و اجازه نميدادند رويکردهاي منطقي و عقلايي در تصميمگيريهاي کشور نقش تعيينکننده داشته باشد. به همين دليل نيز جريان اصلاحات بهدنبال تشکيل يک مجلس معتدل و منطقي بود. در آن مقطع زماني اصلاحطلبان به خوبي به اين مساله آگاهي داشتند که شرايط کشور به شکلي نيست که بتوان يک مجلس اصلاحطلب تشکيل داد. به همين دليل راهبردي را در پيش گرفتند که تندروها در مجلس به حاشيه رفته و به جاي آن نيروهاي معتدل در مجلس حضور پيدا کنند. به همين دليل نيز هنگامي که مشاهده کردند نيروهاي اصلي آنها تاييد صلاحيت نشدند، از نيروهاي معتدل جريانهاي ديگر حمايت کردند تا تندروها در مجلس حضور نداشته باشند. اين در حالي است که امروز وضعيت تغيير کرده است. امروز ديگر دغدغه وجود اكثريت تندروها در مجلس نيست. مشكل بزرگ امروز مجلس آن است كه مجلس به شدت تضعيف شده و کارآمدي و شأن و جايگاه خود را از دست داده است. حضرت امام مجلس را عصاره فضايل ملت ناميدند. اين در حالي است که مجلس امروز با چنين مجلسي فاصله گرفته و از شجاعت کافي براي حل مشکلات کشور برخوردار نيست. در نتيجه صورت مساله با گذشته متفاوت شده و نياز امروز اين است که مجلس بازيابي و تقويت شود و جايگاه واقعي خود را پيدا كند. اصلاحطلبان نيز راهبردهايي در نظر گرفتهاند که معطوف به چنين هدفي است. قرار نيست اصلاحطلبان مانند انتخابات گذشته با هر کانديدايي در انتخابات حضور پيدا کنند. آنان با نامزدهاي اصلاحطلب كارآمد، توانمند، پاكدست و شجاع به صحنه خواهند آمد و با شرايط و ضرورتها ، راهبردهاي خود را نيز بهطور شفاف با مردم مطرح خواهند كرد و با وجود واقعيت تلخ و خسارتبار عدم تاييد صلاحيتها، در عين حال تلاش خواهند کرد با دستگاههاي حاکميتي نيز تعامل و گفتوگو داشته باشند تا شرايط براي حضور چهرههاي اصلاحطلب در انتخابات فراهم شود. اگرتلاشها نتيجه داد با تمام توان براي تشكيل يك مجلس شايسته و در تراز قانون اساسي فعاليت ميكنند اما در صورت تداوم روند گذشته در بررسي صلاحيتها و حذف نامزدهايشان طبعا ليست انتخاباتي ارائه نخواهد کرد. در چنان شرايطي با مردم سخن خواهند گفت و اعلام خواهند کرد قصد داشتهاند با نيروهاي اصلي خود در انتخابات حضور پيدا کنند اما بهدليل عدم تاييد صلاحيت نامزدهاي خود ديگر ليست ارائه نخواهند کرد و از کسي حمايت نميکنند.
آيا به پيامدهاي اين اتفاق انديشيده شده است؟ آيا در چنين صورتي جريان اصلاحات وجهه اپوزيسيوني به خود نميگيرد و اصطکاک بيشتري با برخي نهادهاي حاکميتي پيدا نميکند؟
اگر نامزدهاي يك جناح تاييد نشوند، ديگر موضوعيتي براي ليست دادن باقي ميماند؟ در واقع در اين خصوص ديگران بايد پاسخگو باشند. فعاليت اصلاحطلبان همواره در درون نظام و براي اصلاح انحرافها و كاستيهاي آن است. در شرايط کنوني کشور در شرايط پيچيدهاي قرار گرفته و به همين دليل جريان اصلاحات بايد براساس مقتضيات زمان بهترين تصميم را بگيرد. انتظار مردم از جريان اصلاحات کنش موثر در انتخابات مجلس است. اين کنش بايد به تقويت و بازيابي مجلس منجر شود تا رويکرد مجلس از وضعيت کنوني فاصله بگيرد و به پويايي و تاثيرگذاري بيشتري برسد. نکته ديگر اينکه بايد وضعيت کلي جريان سياست را در نظر گرفت. در کشور جريانهايي وجود دارند که به شدت با اهداف اصلاحطلبي مقابله ميکنند و با افکار متصلبانهاي که دارند در اين مسير مانع ايجاد ميکنند. به همين دليل بايد واقعيت اين جريانها را نيز در نظر گرفت. رويکرد جريان اصلاحات براي عبور از مشکلات جامعه در چارچوب راهحلهاي مدني است. رويکردهاي ديگر در کشورهاي مختلف مورد امتحان قرار گرفته و با نتايج مطلوبي همراه نبوده است. به همين دليل ما بايد از تجربه خود و ديگران استفاده کنيم و تنها بهدنبال راهحل مدني و مسالمت آميز براي حل بحرانهاي کنوني جامعه باشيم.
يکي از راهبردهايي که ميتواند در انتخابات مجلس آينده براي جريان اصلاحات راهگشا باشد تعامل با دستگاههاي حاکميتي است. آيا در اين زمينه تدابيري از سوي اصلاحطلبان انديشيده شده است؟
تعامل با حاکميت يکي از راهبردهايي است که در سالهاي گذشته همواره اصلاحطلبان روي آن تاکيد و بهدنبال آن بودهاند. اصلاحطلبان حتي به فراتر از اين مساله فکر ميکنند و معتقدند اين اتفاق بايد پيش از هرچيز در درون حاکميت و در راستاي ايجاد اجماع برسر مسائل اساسي كشور و همچنين بين جريانهاي سياسي نيز رخ بدهد. البته در اين زمينه کمکاريهايي صورت گرفته و اصلاحطلبان بايد با جديت بيشتري با اين مساله برخورد ميکردند. نکته حايز اهميت اين است که در طول ساليان گذشت دو ديدگاه در حاکميت وجود داشته که با هم متعارض هستند و عمل يکديگر را خنثي ميکنند. اتفاقي که به هيچوجه به سود منافع ملي نيست. به همين دليل تعارضها بايد در دستگاه حاکميتي حل شود و يک رويکرد واحد و منسجم به وجود بيايد. در شرايط کنوني تعامل و گفتوگو درون حاکميت يکي از ضروريات اساسي کشور است. اصلاحطلبان نيز همواره منادي وحدت و انسجام بين جريانهاي سياسي و حاکميت بودهاند. جامعهاي که ميخواهد تراز مردمسالاري و دموکراسي باشد بايد بين اجزاي مختلف خود و جريانهاي سياسي گفتوگو و تعامل سازنده به معني واقعي كلمه ايجاد کند.
برخي از اصلاحطلبان معتقدند جريان اصلاحات نياز به ريکاوري تاريخي دارد و به همين دليل بايد براي مدتي با عبور از ساحت قدرت به بازنگري در استراتژي و راهبردهايهاي خود بپردازد. ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟
خطايي که در اين نظريه وجود دارد اين است که برخي، طيفهاي اصلاحطلبي را با هم مخلوط ميکنند و به يکديگر تسري ميدهند. ما بايد بين روشنفکر اصلاحطلب، کنشگر مدني و کنشگر سياسي اصلاحطلب تفکيک قائل شويم. روشنفکر اصلاحطلب تلاش ميکند آموزههاي اصلاحطلبي را تئوريزه کند و به همين دليل از قدرت فاصله دارد. کنشگر مدني اصلاحطلب نيز بهدليل اينکه در حوزه مدني فعاليت ميکند بيرون از قدرت قرار دارد. اما کنشگري سياسي رابطه وثيق و جدايي ناپذيري با روندهاي قدرت دارد. کنشگر سياسي تلاش ميکند در معادلات قدرت نقش آفريني کند. کنشگر سياسي نيازمند دو بال براي پرواز است. يک بال براي ارتباط با جامعه و افکار عمومي و بال ديگر براي اثرگذاري در حاکميت و قدرت سياسي. کساني که توصيه ميکنند کنشگران سياسي از قدرت فاصله بگيرند دچار خطاي راهبردي هستند و طيفهاي مختلف اصلاحطلبي را بهم مخلوط ميکنند. مگر ميشود جريان اصلاحطلبي به قدرت توجه نداشته باشد؟ البته منظور من از قدرت، فرصت طلبي و عطش قدرت نيست كه متاسفانه برخي به آن آلوده هستند. اين معنا از قدرت مذموم و بيرون از گفتمان اصلاحطلبي است. منظور از قدرت تاثيرگذاري در مديريت و تصميمگيري جامعه براي تعيين سرنوشت يک ملت است. به همين دليل نيز جريان اصلاحات نسبت به اين تعريف از قدرت نمي تواند و نبايد بيتفاوت باشد و تلاش ميکند در اصلاح مناسبات قدرت اقدام كند و عناصر كارامد و توانمند در ساحت قدرت قرارگيرند. چه بسا اگر اصلاحطلبان قدرت را رها کنند و دوباره فضا براي ميدان داري ويكه تازي تندروها مهيا شود و همه آرمانهاي انقلاب و کشور آسيب ببيند، همين افرادي که امروز براين باورند که جريان اصلاحات بايد از قدرت کنارهگيري کند به اصلاحطلبان انتقاد كوبنده خواهند کرد که چرا قدرت را رها کرديد.
احسان انصاری
- 9
- 3