به نظر میرسد حزب کارگزاران سازندگی تصمیمات جدیدی برای آینده سیاسی خود گرفته است. حالا که اصلاحطلبان از مجلس شورای اسلامی فاصله گرفتهاند کمکم احزاب این جبهه سیاسی باید برای آینده خود یک راهبردی را مشخص کنند؛ راهبردی که بتواند تا انتخابات آینده ریاست جمهوری همراه آنان باشد و به نوعی آنان را هم از قدرت دور نکند. حالا بر این اساس میتوان به سخنان دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی نگاه کرد و تا حدودی راهبرد این حزب سیاسی را تشخیص داد.
نگاهی به کارنامه و تغییر زمین بازی از سوی کارگزارانیها بهتر ماهیت سخنان کرباسچی را نشان میدهد. حزب کارگزاران سازندگی در دی ماه سال ۱۳۷۴ از دل دولت آیتاللههاشمی رفسنجانی برای حضور درعرصه رقابت دوره پنجم انتخابات مجلس شورای اسلامی متولد شد. خود کارگزارانیها میگویند در آن زمان این گروه از سیاسیون، به عنوان نماینده طبقه جدیدی از شهرنشینان که به عنوان طبقه متوسط شناخته میشدند، وارد عرصه سیاست شدند. اما این حزب سیاسی زمانی به پشتوانه هاشمی رفسنجانی متولد شد که هاشمی وجهه امروز را نداشت. در آن زمان هاشمی رفسنجانی به اصطلاح آن زمان، یکی از سران جناح راست شناخته میشد و البته جایگاه ویژهای هم در همه نهادها و ارگانهای انقلابی داشت و امت حزبالله هم از او حمایت میکرد. این زمانی است که فاصله معنادار و عمیقی بین هاشمی رفسنجانی و طرفداران جناح چپ آن روز در ایران وجود داشت. در این مقطع هم شاید کارگزارانیها در همه افکار با حامیان هاشمی رفسنجانی همراه نبودند، اما به نوعی در زمین راستها بازی میکردند.
فعالیت کارگزاران با شروع دولت خاتمی رسمی و گستردهتر شد. در مردادماه ۱۳۷۸ مجوز رسمی فعالیت «حزب کارگزاران سازندگی ایران» با امضای عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور وقت صادر شد. در جمع هیئت مؤسس، غلامحسین کرباسچی، محسن نوربخش، محمد هاشمی رفسنجانی، سیدعطاءالله مهاجرانی، رضا امرالهی و سید مصطفی هاشمیطبا، محمدعلی نجفی، فائزه هاشمی رفسنجانی، سیدحسین مرعشی و علی هاشمی رفسنجانی حضور داشتند. این جمع ۱۰ نفره به اضافه ۱۲ نفر به انتخاب هیئت مؤسس، نخستین شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران را تشکیل دادند. در این فهرست افراد سرشناسی چون اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی رفسنجانی، محمد عطریانفر و دو نماینده دیگر مجلس پنجم نیز حضور داشتند. بعد از شروع به کار رسمی حزب، رقابت سنگین کارگزاران برای مجلس ششم شروع شد و آنان سعی کردند که هاشمی رفسنجانی را به عنوان سرلیست وارد مجلس کنند.
این در حالی بود که نام هاشمی در هیچ کدام از لیستهای متعدد اصلاحطلبان برای مجلس ششم حضور نداشت. همین باعث شد که شکاف اصلاحطلبان با کارگزارانیها بیشتر شود؛ شکافی که در انتخاباتهای شورای شهر دوم و ریاست جمهوری نهم نیز ادامه یافت. در انتخابات شورای شهر دوم، جبهه مشارکت پیشنهاد کارگزاران را برای ارائه فهرست ائتلافی رد کرد و در انتخابات ریاست جمهوری نهم اصلاحطلبان و کارگزاران هر کدام راه خود را رفتند. کارگزاران ترجیح داد که به حمایت از پدر معنوی خود ادامه دهد، ولی اصلاحطلبان ترجیح دادند که با یک کاندیدای اصلاحطلب در انتخابات حضور داشته باشند. که در نهایت هیچ کدام هم نتوانستند از میدان رقابت پیروز خارج شوند. در دوره دولت خاتمی هرچند که اصلاحطلبان با کارگزارانیها اختلافات استراتژیک داشتند، اما همکاری آنان در عمل و در پستهای اجرایی دولت افزایش پیدا کرده بود و کارگزارانیها توانسته بودند خود را به اصلاحات نزدیک کنند؛ تاجایی که از قدرت دور نماندند و در مناصب مختلف دولتی نیز حضور داشتند. هرچند که در راهبردهای انتخاباتی مسیر خود را پیش میگرفتند.
اما بعد از شکست در انتخابات ریاست جمهوری نهم و سربرآوردن چهره ناشناختهای چون محمود احمدینژاد، مسیرها تغییر کرد یا به تعبیری از بین رفت، چرا که یک انزوای چهارساله تا انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ پیش آمد. بعد از آن نیز انزوای سیاسی شدیدتر شد تا این که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ کارگزاران در کنار اصلاحطلبان تصمیم گرفتند استراتژی واحدی را برای انتخابات در پیش بگیرند و آن سرمایهگذاری بر روی حسن روحانی که از گذشتههای دور به عنوان همراه هاشمی رفسنجانی شناخته میشد. با پیروزی این راهبرد کارگزاران هم رسما وارد جبهه اصلاحطلبان شد و از آن به بعد در همه گردهماییهای سیاسی و انتخاباتی به عنوان همراه همدیگر شرکت کردند و همین راهبرد را در انتخاباتهای مجلس دهم و شورای شهر و مجلس خبرگان رهبری در پیش گرفتند و پیروز شدند.
اما کارگزارانیها خیلی بیشتر از اصلاحطلبان از پستهای مدیریتی دولت روحانی سهم گرفتند، موضوعی که انتقادات زیادی را طی سالهای گذشته برانگیخته است. اما این استراتژی همکاری و همراهی، خیلی برای کارگزاران و اصلاحطلبان ماندگار نبوده است. بعد از آن که سرمایه اجتماعی دولت و مجلس بر آمده از شعار «تکرار میکنم» سیدمحمد خاتمی بهشدت کاهش پیدا کرد، به نظر میرسد که خود کارگزارانیها تصمیم گرفتهاند که دوباره راه خود را از اصلاحطلبان جدا کنند. اکنون که اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم شکست خوردهاند، کارگزارانیها رسما اعلام کردهاند که دیگر قصد ندارند به سازوکاری که طی سالهای گذشته به وسیله آن به پیروزیهای متعددی رسیدهاند، ادامه دهند.
حالا کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی میگوید:«به نظر من هر مجموعه سیاسی اگر حرفهای بیمحتوا و سیاسی بزند، کمکی به اصلاح مسائل مملکت نمیکند. فرقی هم ندارد؛ چه رسایی از آن طرف و چه آقای تاجزاده و دیگران از این طرف. این رویه فقط یک جنگ «حیدری، نعمتی» را تشدید میکند. این نیز نه به نفع اصلاح امور کشور است و نه به نفع و مورد توقع مردم. این خستگی سیاسی که در روحیه جامعه احساس میشود، ناشی از همین رویکرد است.» کرباسچی به طور ضمنی گفته که باید از امثال خاتمی و عارف عبور کنیم. او تاکید کرده:«پارلمان اصلاحات و طرحهای دیگری مطرح شده است. به نظر من باید اینها را کنار بگذاریم و با شخصیتهای محترم سیاسی هم رودربایستی نداشته باشیم. مثلا اینکه آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاست جمهوری شدند و اصلاحطلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کرده و بگوییم که او حتما رئیس شورای عالی باشد.»
کرباسچی در حالی این سخنان را مطرح میکند که بسیاری معتقدند شروع به کار مجلس یازدهم برای دولت حسن روحانی چالشهای جدی را شروع میکند. تحلیلگران میگویند حالا که دو قوه مقننه و قضاییه در دست رقبای سیاسی دولت قرار گرفته است، کار برای دولت سخت میشود. حالا میتوان درک کرد که کارگزاران سازندگی که سهم زیادی هم در دولت دارد چرا تلاش میکند که خود را از اصلاحات دور کند. کرباسچی در مصاحبه اخیر خود با روزنامه جهان صنعت چندبار تاکید کرده که اصلا گرایش سیاسی اصلاحطلبی و اصولگرایی معنا ندارد. این سخنان را فردی مطرح کرده که سالها خود به عنوان فعال سیاسی و حزبی در حال فعالیت بوده است.
چیزی که در این میان خود را به خوبی نشان میدهد تاثیر غیبت هاشمی رفسنجانی به عنوان پدر معنوی کارگزاران است. در همراهیهای بیست وپنج سال اخیر کارگزاران با اصلاحطلبان بدون تردید هاشمی نقش تمام کننده را داشت. او که خود در سال ۷۶ و در ادامه در سال ۸۴ مسیر خود را از جناح راست جدا کرده بود، تا زمان مرگ بر مسیر جدید خود مانده بود و دعوتهای مکرر برای حضور در جامعه روحانیت مبارز؛ اصلیترین تشکل سیاسی مذهبی جناح راست را نپذیرفت.
اما به نظر میرسد که فرزندان سیاسی او در حزب کارگزاران غیبت او را فرصتی تازه میدانند برای سیاستورزی جدید خود. و در این مسیر ابایی ندارند که وجهه اصلاحطلبی خود را که بارها به پششتوانه آن رای از مردم گرفتهاند و در دولتهای نزدیک به این جناح، صاحب جایگاه و موقعیت سیاسی و اجرایی شدند، زمین بگذارند و با چهرهای با عناصر اصولگرایی وارد میدان شوند. این که اصولگرایان فعلی که خود پارهپاره به نظر میرسند و هر چهره سرشناس بخشی ازآن را به سویی میکشد، چقدر پذیرای این مهمانان ناخوانده باشد، سئوالی است که در ماههای آینده بخشهایی از پاسخ آن هویدا خواهد شد.
- 16
- 6