آغازین روزهای اردیبهشت سال جاری، یک عکس عجیب در شبکه های پیام رسان موبایلی دست به دست شد که زیرش نوشته شده بود: «کشف جسد مومیایی شده رضاشاه در شهر ری». یک روز اول پس از انتشار این تصاویر هیچ مقام رسمی واکنشی به خبر نشان نداد. بار دیگر بهانه یک بحث داغ قدیمی شد؛ بحثی که با توجه به اتفاقات دی ماه سال گذشته و بعضی شعارهای معترضين، به شکل جدی تری پی گرفته شد.
آغازین روزهای اردیبهشت سال جاری، یک عکس عجیب در شبکه های پیام رسان موبایلی دست به دست شد که زیرش نوشته شده بود: «کشف جسد مومیایی شده رضاشاه در شهر ری» از آنجا که خبرهای جعلی در شبکه های مجازی زیاد پیدا می شوند، یک روز اول پس از انتشار این تصاویر هیچ مقام رسمی واکنشی به خبر نشان نداد. در کشور ما که هنوز شایعه قوی ترین رسانه است، به سختی می توان خبرهای عجیب را زود باور کرد اما باز هم در کشور ما از آنجا که مردم اعتقاد دارند
«تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» کشف مومیایی منتسب به رضاشاه به یکی از معماهای مورد علاقه مردم تبدیل شد و از آن روز بود که سیل تاییدها و تكذيب ها به رسانه ها جاری شد. نکته جالب توجه این بود که کشف جسد منتسب به رضاشاه، بار دیگر بهانه یک بحث داغ قدیمی شد؛ بحثی که با توجه به اتفاقات دی ماه سال گذشته و بعضی شعارهای معترضين، به شکل جدی تری پی گرفته شد.
از رضا سوادکوهی تا رضاشاه کبير
رضاشاه پهلوی زندگی پر فراز و نشیبی را گذراند تا برای خودش نامی در تاریخ دست و پا کند. او ۲۴ اسفند سال ۱۲۵۶ هجری در روستای آلاشت به دنیا آمد. آلاشت از توابع سوادکوه مازندران است. پدر او (عباسقلی خان) داداش بیک سوادکوهی بود. مادر رضاشاه یک زن قفقازی بود که نوش آفرین نام داشت و زن دوم پدر رضاشاه محسوب می شد. رضاشاه در نوجوانی به فوج سوادكوه پیوست. او کودکی سختی داشت. مادرش در هفت سالگی از دنیا رفت و بعد از مرگ مادر، دایی اش، ابوالقاسم، سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از مرگ ناصرالدین شاه، رضاخان که ۱۹ سال داشت، به نگهبانی مراکز دولتی گمارده شد.
او در همین سال ها مسئولیت های نگهبانی دیگری نیز گرفت و در دوره ای که به درجه گروهبانی رسید، به دلیل استفاده از مسلسل های موسوم به ماکسیم، لقب رضا ماکسیم را گرفت. رضاخان پیش از آن که مهم ترین پله برای ارتقائش را با سرکوب نهضت جنگل پشت سر بگذارد، با گروهی از سواران بختیاری و ارامنه برای سرکوب قیام های محلی به اردبیل و زنجان رفت. مرد کودتای سال های پایانی سده گذشته اولین بار با هماهنگی احمدشاه کودتایی علیه سرهنگ کلرژه، فرمانده بریگاد، انجام داد. محلل این کودتا، استاروسلسکی، معاون کلرژه بود. پس از کودتا اگرچه استاروسلسکی فرمانده قزاق ها شد، اما رضاخان تقريبا همه کاره بریگاد بود.
سرکوب جنبش جنگل
مهم ترین فصل زندگی رضاخان برای رسیدن به تاج و تخت پادشاهی، سرکوب جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی بود. جنبش جنگل قیامی علیه اشغال کشور توسط قوای نظامی کشورهای دیگر و به خصوص روس و انگلیس بود. عده ای از مورخان و تحلیلگران وقایع تاریخی، جنبش جنگل را در ادامه جنبش مشروطه ارزیابی می کنند. ضعف شدید دولت مرکزی در اداره کشور باعث شد میرزا کوچک خان جنگلی و یارانش در سال ۱۲۹۳ جنبشی مسلحانه را در گیلان راه بیندازند که خیلی زود آوازه اش به سراسر ایران رسید.
با وقوع جنگ جهانی اول، روسیه که سیاست های جاه طلبانه اش را در استان های شمالی ہی می گرفت، همچنان در شهرهای شمالی جولان می داد. بحران حاکمیتی، وقوع قحطی و جولان نیروهای خارجی در کشور، به خصوص قزاق ها که به عنوان نیروهای نظامی در گیلان عمل می کردند، باعث شکل گیری جنبش جنگل در گیلان شد. جنبش جنگل در پی بروز اختلافات درونی و با توافق روسیه و انگلیس به دست بریگاد قزاق ها در ایران، به فرماندهی رضاخان سرکوب شد.
دومین کودتای مرد کودتا
اگر رضاخان پیش از این با یک کودتا سرهنگ کلرژه را از فرماندهی بریگارد قزاق کنار زد، این بار گام بلندتری برداشت و در کودتایی به وسعت سرنوشت مردم ایران شرکت کرد. در سوم مرداد آخرین سال از قرن سیزدهم هجری شمسی رضاخان با هماهنگی سیدضیاء طباطبایی، سیاستمدار و نخست وزیر سابق ایران، با هماهنگی دولت انگلستان و با طراحی ژنرال ادموند آیرونساید، عليه احمدشاه، آخرین پادشاه قاجار، کودتا کرد.
در روز سوم مرداد ماه، قوای قزاق مراکز دولتی و نظامی را اشغال کردند. احمدشاه و ولیعهدش به کاخ فرح آباد فرار کردند. در این میان سپهدار رشتی، آخرین نخست وزیر قاجار، به سفارت انگلیس پناهنده شد. در نتیجه این کودتا، سیدضیاء طباطبایی به سمت ریاست وزرا رسید و رضاخان بعد از مدت کوتاهی به سمت وزیر جنگ مصوب شد. در نتیجه کودتا بیش از هفتاد شخصیت مهم سیاسی از جمله احمد قوام دستگیر و زندانی شدند. اعتراض ها به کودتا نیز با مشت آهنین مواجه شد و ده ها نفر از روزنامه نگاران و سیاستمداران معترض راهی زندان شدند. فرخی یزدی و ملک الشعرای بهار نیز بین دستگیرشدگان بودند.
از بسیاری از زندانیان سرشناس خواسته شده بود در ازای پرداخت پول آزاد شوند که بسیاری از آنها امتناع کردند. داستان کودتای سوم مرداد بسیار عجیب بود تا بدانجا که پس از کنار گذاشته شدن سیدضیاء، احمد قوام که خود از زندانیان بود به نخست وزیری رسید و دستور آزادی همه زندانیان سیاسی را صادر کرد. رضاخان در این ایام ضمن درگیری با نخست وزیرهای منصوب احمدشاه، با تشکیل ارتش ملی و سرکوب قیام های محلی توانست امنیت را که گمشده ای در زمان حکومت آخرین پادشاه قاجار بود به کشور بازگرداند.
سوم آبان ۱۳۰۲، رضاخان عملا وارد چرخه رجال سیاسی شد. در این روز احمدشاه او را به عنوان نخست وزیر منصوب کرد. دیری نگذشت که او فکر سرنگونی سلطنت قاجار افتاد و سودای جمهوری خواهی سر داد. تاسیس جمهوری در کشور با مخالفت افراد سرشناسی همچون مدرس و بهار به سرانجام نرسید تا نهم آبان ۱۳۰۴ یعنی حدود دو سال پس از نخست وزیری، مجلس شورای ملی، احمد شاه را خلع کردند. یک ماه و نیم بعد نیز مجلس موسسان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی و پادشاهی رضاخان را تصویب کرد و بدین ترتیب رضاخان میرپنج، رضاشاه پهلوی شد.
مجتبا پورمحسن
ادامه دارد...
- 23
- 8
زهرا
۱۳۹۸/۱/۱۳ - ۹:۴۹
Permalink