به گزارش ایلنا، فضای آکادمیک و روشنفکری ایران در سه دهه اخیر، بیش از گذشته در معرض آشنایی و تاثیر پذیرفتن از اندیشههای گوناگون غربی است. یکی از اندیشمندانی که تاثیر بسیار زیادی بر متون جامعهشناسی و حتی فلسفه در ایران گذاشته است، یورگن هابرماس، متفکر بزرگ آلمانیست که به مکتب فکری فرانکفورت تعلق دارد. حضور وی در ایران، در ابتدای دهه گذشته، با استقبال چشمگیر سه هزار نفری در دانشگاه تهران مواجه شد که حتی تعجب و واکنش خود او را نیز برانگیخت.
هابرماس که از این استقبال به شدت بهتزده شده بود، گفت: هیچگاه در آلمان بیش از ۵۰ نفر پای سخنرانیهای من نمینشینند. با اینحال استقبال از دیدگاههای این متفکر مشهور آلمانی نه تنها رو کاستی نگذاشته بلکه سیری فزونی نیز به خود گرفته است. دکتر «کمال پولادی» استاد دانشگاه و مترجم برخی از آثار هابرماس به زبان فارسی، معتقد است که اندیشههای این متفکر در نوسازی و بازسازی شالودههای فکری ما میتواند بسیار موثر باشد.
روشنفکران و جریانات زیادی در ایران، مدعی قرائتهای اجتهادی از دیدگاههای یورگن هابرماس هستند. این درحالیست که متون هابرماس، پیچیدگیهای خاص زبان آلمانی را داراست و به تعبیر خودش، متعلق به زیستجهان آلمانیست. آیا تلاش برای کاربست اندیشههای هابرماس در ایران، عملیاتی و مطلوب است؟
یک مسئلهای در اینجا، تحت عنوان انطباق مطرح است که من از ریشه با آن مخالفم! قرار نیست که ما اندیشههای اندیشمندان بزرگ را، فارغ از اینکه به چه طیف فکری تعلق دارد بخواهیم برای کشور خودمان استفاده کنیم و بگوییم در فلان مورد اگر ما به فرض مثال، به دیدگاههای فونهایک پایبند باشیم اقتصادمان رشد میکند، یا اینکه اگر از نظریات هابرماس استفاده کنیم، سیاستهای اجتماعی ما تغییر مییابد.
چنین چیزی در واقع امکانپذیر نیست. ما به اندیشههای همه اندیشمندان بزرگ از هر طیف و دیدگاهی نیاز داریم و اینها قرار است که به بنیانهای فکری ما کمک کنند و مقرر نشده بود که به فرض خوانش و یا اجتهاد در متون این افراد، راهحلهای فوری و حاضر و آماده برای مشکلات گوناگون ما به دست بدهند. بنابراین شما همین سوال را میتوانید در مورد هر اندیشمند دیگری در علوم سیاسی و اقتصادی داشته باشید ولی برای ما کارایی نخواهد داشت. ما در درجه اول باید شالودههای فکری و تواناییهای تحلیلی خودمان را اصلاح کنیم و در درجه اول هم این روشنفکران هستند که باید این کار را انجام دهند.
میخواهیم به مباحثه و نسبت میان روشنفکران ایرانی و روشنفکران خارج از ایران از همینجا پلی بزنیم و این سوال را مطرح کنیم که آیا روشنفکران Global (جهانوطن) فکر میکنند یا Local (منطقهای) میاندیشند؟ آیا میشود اندیشههای جهانوطنی را در پوزیشنهای منطقهای نیز به طور یکسان مورد بهرهبرداری قرار داد؟
باید اینطور باشد. یعنی ما باید از ایدههای جهانی برای داخل کشور استفاده کنیم. یعنی قرار است اینها را بومیسازی کنیم. ما باید در این مسیر حرکت کنیم و ببینیم تا چه حد میتوانیم از اندیشههای اروپایی و اندیشههای پیشرو جهان در وضعیت خودمان بهره بگیریم.
نسبت مشخص حوزه عمومی ما با روشنفکران ما در خوانش هابرماسی چیست؟ هابرماس به زیستجهان در بررسی افکار و رفتارهای انسانی اصالت میدهد اما روشنفکران ایرانی در رویکردی جهانوطنی از هابرماس استقبال میکنند...
دستکم در یک صورتبندی کلی میشود گفت که این افکار به درد جامعه ما نیز میخورد. مهمترین آن گفتوگوست. اینکه هابرماس دموکراسی را اساسا دموکراسی گفتوگویی میداند و این دموکراسی با دموکراسی لیبرال که در جهان رایج است کاملا متفاوت است. دموکراسی لیبرال اقتصاد و جامعه و سیاست خودش را آفریده است و ما میبینیم که حاصل آن دستکم در حالحاضر مورد قبول ما نیست. هرچند که در دوره تاریخیای خوب بوده است یا در مجموع خوب است و یا در مقایسه با جامعه ما آن اندیشهها افکار و اندیشههای مهم و پیشرویی هستند اما در کل اگر نگاهی بیاندازیم ما حاصل پیاده شدن افکار و اندیشههای لیبرالی را در همه عرصههای زندگی میبینیم و دستکم بخش بزرگی از روشنفکران ایران شامل برخی روشنفکران چپ و میانه و حتی روشنفکران مذهبی رادیکال با آن نوع نگرش که حاصلش را هم در عمل شاهد هستیم، مخالفند. برای اینها اندیشههای جایگزین یا آلترناتیو دارای اهمیت است. در همه عرصهها از جمله عرصههای اندیشهها و عمل اقتصادی.
هابرماس در نظریاتش سه ساحت را تفکیک میکند. اول وضع موجود، دیگری نظریه انتقال و سوم نظریه وضع مطلوبست. آیا توانستهایم چنین بهرهبرداری از آرای این اندیشمند، برای تبیین وضع موجود و حرکت به سمت وضعیت مطلوبتر، داشته باشیم؟
اگر منظورتان این است که جامعه ما یا بخشی از سیاستگذاران ما این اندیشهها را در عمل به کار بردهاند، خیر. آن بحث دیگریست. اما این اندیشهها در درجه اول در بین روشنفکران ما دارای نفوذ است که آنها نیز به سهم خودشان و به شیوههای گوناگونی حرفهایشان را منتقل میکنند و از طریق کتابها و مطبوعات و ... نظراتشان را منتشر میکنند و همینها نیز تاثیرگذار هستند. ما نمیتوانیم بگویم امثال آقایان تاجزاده، حجاریان و اصغرزاده و بسیاری دیگر از این روشنفکران ما که به سهم خودشان فعال و تاثیرگذار هستند از اندیشههای اندیشمندان معاصر از جمله هابرماس استفاده نکردهاند. ما هم همینطور. من به سهم خوم نظریاتش را در دانشگاه گسترش میدهم. از دانشجویانم خواستهام که دهها رساله و پایاننامه راجع به هابرماس بنویسند. همانطور که لیبرالها که خیلی بیشتر از چپها طرفدار دارند افکارشان را منتشر میکنند و غیرمستقیم بر اوضاع اثر میگذارند اندیشههای هابرماس نیز به همین ترتیب بین گروه دیگری از اندیشمندان و فعالان سیاسی و روشنفکران حاضر در عرصه سیاسی تاثیر میگذارد.
در آلمان جریانی تحت عنوان مکتب فرانکفورت شکل گرفت که نسل اول خوانشی بسیار انتقادی بدون عرضه راهکاری خاص از مسائل داشتند اما هابرماس این بنبست را میشکند و همانطور که میبینیم که در مکتب فرانکفورت روشنفکرانی از جمله آدورنو و هورکهایمر تولید بنبست کردند آیا ممکن نیست آن اندیشهها در صورت عدم همخوانی با لاجیک ایران یا هر کشور دیگری در آن کشورها نیز تولید بنبست کند؟
بله. اگر کسانی تحت تاثیر آنها قرار بگیرند و تعدادشان آنقدر زیاد باشد که تاثیرشان قابل توجه باشد و در بخشهایی که فعالیت میکنند مثلا فعال سیاسی هستند این اثر دیده شود بله، آنزمان میتواند اثر منفی داشته باشد. کما اینکه زمانی لنینیسم بین روشنفکران نسل ما تاثیرگذار بود و این تاثیرگذاری نیز نمیتوان گفت مثبت بوده است. دستکم خود نسل ما که این افکار را داشتیم امروز از گذشته خودمان انتقاد داریم. اما مکتب فرانکفورت بیشتر در اروپا و در بین قشرهای روشنفکر تاثر داشته است و آن هم برای دورهای خاص. تاثیر هابرماس میتواند گستردهتر باشد.
یعنی بیشتر و بالاتر از مکتب فرانکفورت؟
بله. بحثهایی که هابرماس مطرح میکند بسیار بیشتر با شرایط امروز جهان همخوانی دارد. برای مثال یکی از بحثهای هابرماس تقویت اتحادیه اروپاست. هابرماس این بحث را در سطح نظری در بین گروه بزرگی از روشنفکران اروپایی تبلیغ و ترویج میکند و از این جهت میتواند اثرگذار باشد. اما نسلهای اول و دوم مکتب فرانکفورت شاید به لحاظ نظری در بجثهای فرهنگی و هنری کمک کردند اما از لحاظ سیاسی تاثیرگذاری محدودی داشتهاند و نمیتوانیم بگوییم که آن تاثیرگذاری مثبت بوده است زیرا بخشهای تندرو جنبش اروپا را در سالهای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ تحت تاثیر قرار داده است. اندیشههای هابرماس میدان فراختری را مورد بحث قرار داده و تاثیر گستردهتری گذاشته است. هم در عرصه اندیشههای دموکراسی و هم وقایع اروپا هابرماس اظهارنظر میکند و میتواند تاثیرگذار باشد.
راجع به بحث حوزه عمومی و کنش ارتباطی و سایر نظریات انتقادی هابرماس نیز اینگونه است که چنین تاثیرگذاری گسترهای میتوانند داشته باشند؟
بله. این بحثهای نظری در عین حال بحثهایی هستند که در یک سطح در جدال بین نظریهها به کار میروند و در سطح دیگر نیز تاثیرگذاریشان بر انسانها، روشنفکران و گروههای مرجع است. نظریه حوزه عمومی هابرماس بسیار گسترش پیدا کرده است. اگرچه در ایران شاید نتوانیم به دقت ارزیابی کنیم که چطور و چگونه این اتفاق افتاده است اما در غرب بسیار تاثیرگذار بوده است. در ایران هم طبیعتا میتواند تاثیرگذار باشد. روشنفکران ما تا آنجا که من مطلع هستم تحت تاثیر هابرماس هستند. افکار لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی ملایمی از اندیشههای هابرماس بین روشنفکران ما از جمله روشنفکران مذهبی وجود دارد و کمابیش بحثهایی را ایجاد کرده است یا در موضعگیریها نسبت به مسائل جاری تاثیر گذاشته است.
مجتبی اسکندری
- 15
- 1