به گزارش خبرآنلاین، ساعت یک بامداد دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ چهار تن از امرای ارتش رژیم پهلوی به جرم «فساد در زمین» و «خیانت به ملت» در زندان قصر تیرباران شدند. این چهار تن عبارت بودند از: سپهبد علیمحمد خواجهنوری رئیس سابق ادارهی سوم ستاد بزرگ ارتش، سپهبد امیرحسین ربیعی فرماندهی سابق نیروی هوایی، دکتر منوچهر آزمون سرپرست اسبق سازمان اوقاف، وزیر اسبق کار و امور اجتماعی و نمایندهی سابق مجلس شورای ملی، استاندار اسبق فارس و وزیر مشاور در دولت شریفامامی و پاسبان بلالی مامور کلانتری فرمانیه.
۲۱ اتهام ربیعی
بعدازظهر روز دوشنبه ۱۹ فروردین ۵۸، شعبهی دوم دادگاه انقلاب به اتهامات سپهبد امیرحسین ربیعی رسیدگی کرد. کیفرخواست صادره علیه ربیعی که در ابتدای این جلسه توسط دادستان کل انقلاب اسلامی قرائت شد ۲۱ اتهام را به شرح زیر متوجه او میکرد:
فساد در زمین،
جنگ با خدا و رسول خدا و نایب امام زمان علیهالسلام،
اقدام علیه استقلال و امنیت کشور و متزلزل کردن حاکمیت ملی
شرکت مستقیم در قتلعام مردم بیگناه و درهم کوبیدن قیام ملت به وسایل مختلفی که در اختیار داشته است،
دستگیری و کشتار همافران و اخراج آنان به منظور مقابله با حاکمیت ارادهی ملت،
توهین صریح به تمام مقدسات ملی و مذهبی مردم مسلمان ایران و تمام جهان،
توهین به کلیهی روحانیون پاکنهاد و آزادهی این مرزم و بوم و آنها را کمونیست نامیدن،
سعی در انحراف افکار و عقاید سربازان و همافران مسلمان و آرمانخواه نیروی هوایی تا از پیوستگی آنها به صف ملت جلوگیری نماید،
به زیر بار یوغ بیگانه و امپریالیسم کشاندن تمام هستی نظامی کشور و وابسته کردن سیاست اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی جامعهی مسلمان ایران،
کوشش در استقرار مجدد نظام منفور و مطرود شاهنشاهی و برگرداندن طاغوتِ از دست ملت گریخته تا باز سایهی شوم آریامهر را بر سر مردم مستضعف استحکام بخشد،
دست به توطئه و فتنه و تحریک زدن،
سد راه خدا که تحقق بخشیدن آرمان بشریت محروم است،
دلایل ذکرشدهی دادستان برای مطرح کردن این اتهامات علیه ربیعی از این قرار بود:
دستگیری پرسنل ناراضی نیروی هوایی و اخراج بعضی از آنان از خانههای سازمانی با توجه به اقاریر شخصی متهم و اقرار سپهبد هاشم برنجیان و سپهبد کامیابیپور،
جلوگیری از پرواز انقلاب به استناد اقاریر شخصی وی در صفحات مختلف پرونده و پشتیبانی از تاخیر سفر امام به ایران،
فراهم کردن تسهیلات و فرار ارتشبد اویسی با هواپیمای نیروی هوایی،
اجازهی استقرار تانکهای لشگر گارد در پادگان دوشانتپه که منجر به کشتار ۲۰ بهمنماه شد،
در جلسهای که فرماندهان ارتش و بختیار تشکیل داده بودند، حضور داشته و نقشهی حمله لشگر گارد به پادگان دوشانتپه را طرح کردهاند، این طرح مورد تصویب متهم قرار گرفت که با ارادهی قاطع خداوند فکرشان به ضرر خودشان شد.
تماس و ارتباط با عوامل «سیا» از جمله سفیرکبیر اسبق آمریکا در تهران (ریچارد هلمز) و تامین نظر مستشاران نظامی آمریکا در غارت منابع کشور طبق اقاریر نصرتالله شعاعی و اقاریر خود متهم و اقرار تیمسار مقدم.
وارد آوردن صدمهی غیرقابل جبران به بیتالمال مملکت با استخدام مجدد افرادی که بر اثر دزدی و فساد برکنار شده بودند و حتی ترفیع دادن به آنها به استناد اقاریر سپهبد مقدم رئیس سابق ادارهی دوم و اقرار سرتیپ نصرتالله شعاعیان.
فراهم کردن وسایل رفت و برگشت یکی از سیاستمداران آفریقای جنوبی به ایران،
طبق اقرار شخص متهم مسافرتهای مداوم به اسرائیل و انجام مذاکرات در مورد مسائل سیاسی با مقامات آن کشور (به نقل از اطلاعات دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۵۸):
دفاع
آنچه روزنامههای فردای آن روز در مورد دفاع سپهبد ربیعی در مقابل اتهامات وارده به او منتشر کردند، چندان مفصل نبود، چیزی که از دفاعیات او مطرح شد تنها این چند جملهی قابل تامل بود که: «افسوس که دیر متوجه شدم که آلت دست چه رژیم پوشالی شدهام. من وقتی به بیارزش بودن شاه پی بردم که دیدم یک ژنرال آمریکایی (هویزر) دمش را گرفت و او ر از ایران اخراج کرد.»
ربیعی حتی زیرِ گوش یک نفر هم نزده بود
گفته میشود در شبِ ۲۱ بهمن ماه ۵۷ سپهبد ربیعی فرماندهی نیروی هوایی وقت شمار زیادی از همافران را در پادگاه نیروی هوایی کشته است، سید محمود علیزاده طباطبایی که در آن مقطع خود یکی از همافران نیروی هوایی بوده و چند روز پس از پیروزی انقلاب در قالب نیروی انقلابی ارتش مامور بررسی این موضوع میشود، این قضیه را بهشدت رد کرده و در شمارهی اخیر مجلهی آگاهی نو (شمارهی ۱۳)، در میزگردی با موضوع کودتای نوژه، در این باره گفته است: «خاطرم هست دو تن از اساتید دانشکدهی حقوق همان روزها به من گفتند آقای طباطبایی! ربیعی آدم کشته است؟ گفتم بله خیلی کشته است. گفتند تو دانشجوی حقوق هستی، برو بررسی کن بیا نتیجه را بگو. من رفتم در نیروی هوایی از بچهها پرسیدم، گفتند بله خیلیها را کشته است. گفتم خوب کجا و چه کسانی را کشته است؟ گفتند: شب ۲۱ بهمن که به مرکز آموزش آمد کلت بسته بود. پرسیدم: از کلت استفاده کرد؟ گفتند: نه. هرچه بررسی کردم دیدم حتی زیرِ گوش یک نفر هم نزده است! بعد میبینیم که ربیعی هم اعدام میشود! امرای ارتش اعدام میشوند!»
- 9
- 4