نظریه آشوب چیست؟
نظریه آشوب در حقیقت شاخه ای از ریاضیات محسوب می شود که به بررسی سامانه های پویای آشوبناک تمرکز دارد. حالت بی نظم و ترتیب این سامانه ها که ظاهری تصادفی دارند، در حقیق از الگو و قوانین قطعی اما پنهانی تبعیت می کنند که به شدت نسبت به شرایط اولیه حساس هستند.
نظریه آشوب را می توان شاخه ای بین رشته هم درنظر گرفت که بیان می کند؛ در یک سامانه پیچیده با وجود تصادفی بودن ظاهری، الگوها، درون پیوستگی ها، حلقههای بازخوردی، تکرار، خودهمانندی، فراکتالها سازماندهی وجود دارد.
اصل زیربنایی نظریه آشوب اثر پروانه ای است که این پدیده را توصیف کرده و توضیح می دهد که چگونه تغییرات کوچک در یک سامانه قطعی و غیرخطی می تواند منجر به اختلافات بزرگی در یکی از حالات بعدی شود، این عبارت در حقیقت به معنی وابستگی حساس بر روی شرایط آغازین است. استفاده این رفتار پروانه را نشان می دهد که در تگزاس بال می زند اما در چین طوفان ایجاد می کند.
با وجود تغییرات کوچک در شرایط اولیه؛ مانند تغییرات بعد از خطاهای اندازه گیری از گرد کردن اعداد در محاسبات می تواند منجر به واگرایی گسترده خروجیهای چنین سامانههایی شود، به طوری که پیش بینی طولانی مدت رفتار را در حالت کلی غیرممکن می کند.
با وجود قطعی بودن سامانه ها امکان وقوع چنین اتفاقی وجود دارد. قطعی بودن به معنای تبعیت کردن رفتار آینده اشان از سیر تکاملی منحصر بفردی می باشد و کاملا از طریق شرایط اولیه تعیین شده اند، از هیچ نوع عنصر تصادفی هم در تعیین آنها استفاده نمی شود، به عبارتی می توان گفت طبیعت قطعی که در این سامانه ها وجود دارد منجر به پیش بینی ناپذیری آنها نشده است، به اینگونه رفتارها آشوب قطعی یا صرفا آشوب گفته می شود.
این نظریه توسط ادوارد لورنتس به صورت خلاصه اینگونه خلاصه شده است:
آشوب: هنگامی که حال، آینده را تعیین میکند، اما حالِ تقریبی نتواند بهطور تقریبی آینده را تعیین کند.
در بسیاری از سامانه های طبیعی مانند؛ جریان سیال، بینظمیهای تپش قلب، آب و هوا و اقلیم می توان رفتار آشوبناک را مشاهده کرد، همچنین این پدیده به صورت طبیعی در برخی از سامانه ها با مولفه های مصنوعی مانند؛ بازار سهام و ترافیک جادهها هم دیده می شود.
رفتار آشوبناک را می توان با استفاده از تحلیل مدل ریاضیاتی، با کمک فنون تحلیلی چون نمودارهای بازگشتی و نگاشتهای پوانکاره مطالعه کرد. در شاخه های متنوعی از قبیل؛ هواشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی،علوم محیطی، علوم رایانه، مهندسی، اقتصاد، بومشناسی، مدیریت بحران همهگیری جهانی،و فلسفه می توان از نظریه آشوب استفاده کرد.
ویژگی های عمده تئوری آشوب:
به طورکلی می توان تئوری آشوب را پارادایمی جدید معرفی کرد که کاربردهای زیادی در علوم مختلف داشته است. در ادامه علاوه بر توصیف ۴ ویژگی عمده تئوری آشوب به بازتاب آنها در مدیریت بیان می کنیم:
اثر پروانه ای و تاثیر آن در مدیریت:
اثر پروانه توجه عقلایی و کامل از رفتارها و تصمیم های مدیران کارآفرین و خلّاق و موفق را توضیح می دهد که توانسته اند با انجام یک حرکت مناسب و صرف انرژی کم؛ تحولات شگرفی برای سازمان خود ایجاد کنند. وجود یک اندیشه خلاق مانند بال زدن پروانه فعالیت می کند به طوری که اگر در مسیری درست باشد می تواند آنچنان کارساز و موثر باشد که طوفان و تحول ایجاد کند.
از طرفی مدیرانی هم هستند که با در اختیار داشتن سرمایه های بیکران و اختیارات گسترده درون سازمان همچنان ناکارآمد و بیهوده عمل می کنند، به طوری که از آنها تاثیرات جزئی نصیب سازمان و جامعه خواهد شد.
بر اساس همین موارد اصلی ترین شعار نظریه آشوب شکل گرفت که می گوید: " پروانه ای در آفریقا بال می زند و گردبادی در آمریکای جنوبی شکل می گیرد.".
بر اساس این خصوصیت یک تغییر کوچک در شرایط اولیه می تواند تغییرات بنیادی و اساسی در کار ایجاد کند، برای مثال سازمانی که می تواند از یک نقطه کلیدی مانند تمایل و مشارکت مردم استفاده کند و آنها را برای مشارکت در فعالیت های خود فرابخواند می تواند با استفاده از این اهرم حرکات بزرگی را انجام دهد.
براساس ویژگی پروانه ای تئوری آشوب مدیران موفق کسانی هستند که نمادهای تولید را به خوبی می شناسند و می توانند مانند ذره ای که از آن انرژی حاصل می شود استفاده به موقع و به جا داشته باشند.
خاصیت سازگاری پویا و تاثیر آن در مدیریت:
سیستم های بی نظم در ارتباط با محیط خود مثل موجودات زنده فعالیت می کنند، در حقیقت نوعی تطابق و سازگاری پویا بین این موجودات و محیط پیرامونشان ایجاد می شود. این خصوصیت در ارتباط با مسائل سازمان و مدیریت، کارساز و روشن گر و توجه به آن مهم است.
این سامانه ها توسط والد راپ سامانه های پیچیدة سازگار نام گرفته اند و این خصوصیت در ارتباط با این سامانه ها می باشند، به طوری که در طبیعت بسیار موفق هستند و می توانند از طریق سازگاری پویا بقای خود را در طول زمان حفظ می کنند.
در سازماندهی سازمان های امروزی که محیط پرآشوبی دارند، با نگرش بی نظمی، باید ارتباط اجزا با یکدیگر به گونه باشد که هر جزء بتواند ضمن انجام وظیفه خود به طور مستقل با اجزای دیگر هم ارتباطی سازنده و پویا داشته باشد.
آرمان و رسالت های هر جزء باید یک نگرش مشابه با سایر اجزا داشته باشد درست مانند آنچه در میان نورون های مغزی اتفاق می افتد. برای رفتارهای عملیاتی هم هر کدام از اجزای این مجموعه باید به سمت هدف های متفاوتی حرکت کنند و با همدیگر تفاوت داشته باشند.
محیط امروز درحال تغییر است و سامانه های بی نظم در ارتباط با محیط خود مانند موجودات زنده عمل می کنند، زمانی که سامانه به تعادل سازگار نزدیک می شود، برای حفاظت از پویایی خود به تغییرات اساسی نیاز خواهد داشت. این تغییرات به جای اینکه با محیط سازگاری پیدا کرده و تطبیق یابند، سازگاری پویا را ایجاد می کنند که در نتیجه می تواند منجر به دگرگونی روابط پایدار بین افراد، الگوهای رفتاری، الگوهای کار، نگرشها و طرز تلقیها و فرهنگهاست.
بعضی از دانشمندان مانند مورگان عقیده دارند که آشفتگی، سازگاری و انطباق را تخریب می کند، مورگان معتقد است خاصیت خودنظمی در یک سازمان تابع چهار اصل می باشد، اول؛ سامانه باید توان احساس و درک محیط و جذب اطلاعات از محیط را داشته باشد.
دوم، سامانه باید قادر به برقراری ارتباط بین این اطلاعات و عملیات باشد.
سوم آگاهی از انحرافات وجود داشته باشد.
چهارم توانایی اجرای عملیات اصلاحی را داشته باشد.
در صورتی که سازگاری با محیط های پرآشوب ایجاد شود نیاز به سازمانهای منعطف و تخصصهای انعطاف پذیر وجود دارد، این موضوع به عنوان یک اصل اساسی در سازمانهای امروزی محسوب می شود. در خصوص سازماندهی سازمان ها ارتباط اجزاء با یکدیگر باید به گونه ای باشد که بتوانند علاوه بر انجام وظایف خود ارتباطی هم افزا و پوینده را داشته باشند. به علاوه از جهت آرمانی دارای نگرشی مشابه با سایر اجزا باشند.
خاصیت خودمانایی و تاثیر آن در مدیریت:
در تئوری آشوب و معادلات آن شباهتی میان اجزاء و کل مشاهده می شود، به این صورت که هر جزئی از یک الگو مانند کل می باشد، به این خصوصیت ویژگی خودمانایی یا هولوگرافیک گفته می شود. از این ویژگی برای سازماندهی های جدید می توان استفاده های بسیاری کرد، به طوری که سازمان هایی را طراحی کرد که هرواحد آنها به طور خودکفا می توانند وظایف سازمانی خود را انجام دهند.
از جمله تدابیری که در سازمانی با خاصیت هولوگرافیک به وجود می آید می توان به تعیین وظایف مضاعف و چند گانه برای واحدهای سازمانی، پرهیز از تخصص گرایی واحدها برای عملکرد مستقل در شرایط خاص، ایجاد انعطاف پذیری در سازمان و واحدهای آن به طوری که عملکردها از انعطاف کافی برخوردار باشند، اشاره کرد.
سازمانی که می تواند به صورت پویا با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کند، می تواند در شرایط حساس هم به حیات خود ادامه دهد. این ویژگی خواهد بود نوعی وحدت میان رفتار اعضای سازمان ایجاد کند، به طوری که همه اعضا یک سو و یک جهت و هدف واحد برای خود درنظر بگیرند.
خاصیت جاذبههای غریب و تاثیر آن در مدیریت:
جاذبه های عجیبی در همه جا وجود دارند، همه آنچه در نگاه اول بی نظم و پرآشوب به نظر می رسد در دراز مدت می تواند الگویی منظم از خود نشان دهد. پدیده های مختلف با پرآشوب نشان دادن رفتار صرفا معنی بی نظمی غایی نخواهند داشت، پر آشوب بودن به معنی تصادفی بودن نیست، بلکه نظمی درون بی نظمی و قاعده در بی قاعدگی دیده می شود.
هنر یک مدیر در این است که نظم را از داخل بی نظمی ها بیرون بکشد تا اهداف سازمان را محقق کند.
اهمیت نظریه آشوب:
دو دلیل برای جذب دانشمندان و مهندسان به سمت نظریه آشوب وجود دارد که شامل موارد زیر می باشد:
برای دستهبندی و درک رفتار پیچیده؛ ابزارهای نظری و تجربی را ارائه می دهد به طوری که سایر نظریهها در آنها کارایی ندارند.
این آشوب در نوسانسازهای مکانیکی، مدارهای الکتریکی، واکنشهای شیمیایی، سیستمهای اپتیکی، سلولهای عصبی، لیزرها قابلیت کاربرد دارد.
ویژگیهای جهانی کمی و کیفی باورنکردنی با استفاده از رفتارهای آشوبی نمایش داده می شوند، این ویژگی جهانی مستقل از جزئیات سیستم می باشند، جهانی بودن به این معنی می باشد که آنچه را از مطالعه رفتار آشوبی یک نوسانساز مکانیکی در مییابیم، میتوانیم سریعاً برای درک رفتار آشوبی سایر سیستمها به کار ببریم.
گردآوری: بخش علمی سرپوش
- 11
- 5