موضوع مهاجرت از کشور خصوصا مهاجرت نخبگان که به فـرار مغز ها تعبیر میشود همواره مورد بحث محافل علمی و سیاسی و دانشگاهی بوده و ابعاد آسیب های آن مورد بررسی قرار گرفته است . اما نکته ای که در کشور به آن توجه نشده است این است که فرار مغزها برابر است با فرار ژن های ممتاز از کشور، که به احتمال زیاد کشور در دهه آینده با پدیده پایین آمدن آیکیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد. در این گزارش می خواهیم به آسیب های خروج نخبگان از کشور و همچنین پشت پرده پذیرش نخبگان توسط آمریکا بپردازیم.
مفهموم شناسی فرار مغزها
در تعریف «فرار مغزها» و یا مهاجرت نخبگان اتفاق نظری وجود ندارد، برخی آن را «فرار مغزها» برخی «شکار مغزها» و برخی دیگر «ربودن استعدادها» می نامند. مغزها و به اصطلاح نخبگان، نیروهای انسانی متخصص، کارآمد، ماهر و متفکر یک کشورند؛ یا به عبارت دیگر این افراد شامل مخترعان، مبتکران، اندیشمندان و سایر افرادی که برخوردار از دانش فنی هستند می باشد. فرار مغزها نیز به مهاجرت، اعم از جذب، فرار و یا اعزام و سرانجام، عدم بازگشت افراد متخصص و کارآزموده از کشورهای در حال توسعه به سوی ملل و کشورهای صنعتی پیشرفته اشاره دارد.
به عبارت دیگر، فرار مغزها در واقع، فرار سرمایه های انسانی است؛ سرمایه هایی که با صرف هزینه گزاف به دست می آید و عبارتند از: علم، تخصص، تجربه، توان، سلامتی، قابلیت ها و در نهایت، انضباط که به وسیله آموزش و بهداشت در نیروی کار ذخیره می شود و موجب افزایش بهره وری آن در تولید می شود. بنابراین، منابع انسانی مانند دانشمندان، مهندسان، متخصصان، نیروی کارا و منابع سازمانی و نهادی به عنوان سرمایه های انسانی تلّقی می شوند و فرار این نیروها به آن معناست که جامعه از علم، تخصص و مهارت های فنی آنان محروم می ماند. ولی این نیروها به دلایل گوناگون، مهاجرت دایمی یا نیمه دایمی را به کشورهای دیگر ترجیح می دهند.
پیشینه تاریخی بحث فرار مغزها
با مراجعه به تاریخ و پیشینه این بحث، به روشنی می توان دریافت که مسأله جابه جایی و فرار و یا مهاجرت مغزها و نخبگان از یک جامعه به جامعه دیگر، کم و بیش در همه ادوار تاریخ وجود داشته است. شاید ابتدایی ترین شکل فرار مغزها را بتوان به این صورت تصور کرد که در هر عصر و در هر سرزمین، وقتی قومی یا حکومتی به اوج اقتدار و پیشرفت و آبادانی می رسید، هنرمندان، نخبگان و متخصصان سایر جوامع را به خود جذب می کرد. و این مؤیّد یک نکته روان شناختی است: انسان فطرتا راحت طلب است و هرکجا گذران زندگی او با آرامش و آسایش بیش تری میسّر گردد، آن جا را به عنوان محل زندگی خود انتخاب خواهد کرد. در طول تاریخ، همواره انسان ها و ارباب فضل، دانش و معرفت، صنایع، هنر و حِرَف هر جا را مناسب تر و امن تر برای زندگی خود می دیدند، به عنوان محل شغل و در نتیجه سکونت خود انتخاب می کردند. با این تفاوت که، این نوع نقل و انتقالات و جابه جایی ها با پدیده «فرار مغزها» به اصطلاح امروزی آن، کاملاً تفاوت ماهوی داشت، به گونه ای که آن را به عنوان «مهاجرت» قلمداد می کردند. در حالی که، پدیده «فرار مغزها» امروزه در همه جوامع، به عنوان یک معضل و مشکل بلکه بحران اجتماعی و فرهنگی مطرح است؛ چرا که مهاجرت نخبگان در گذشته، تابع عرضه و تقاضا و محدود به احتیاجات و نیازهای جامعه مقصد بوده و از این رو، همواره شکل منطقی و طبیعی به خود می گرفت و هرگز به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح نبود. اما به تدریج و با پیشرفت حیرت آور فناوری برخی کشورها از یک سو و عقب ماندگی بسیاری از کشورها از سوی دیگر و در نتیجه، پیشرفت فناوری در رشته های گوناگون علوم و فراهم بودن وسایل و ابزارهای تحقیق و پژوهش و نیز آماده بودن شرایط زندگی و دستمزد مناسب در این کشورها، موجب گردید که افراد متخصص و ماهر، فرهیخته و کارآزموده از سراسر جهان به این کشور سرازیر شوند و نوعی معضل اجتماعی و عدم تعادل ساختاری از لحاظ نیروهای انسانی در کشورها را پدید آورند.
پدیده «فرار مغزها» در عصر حاضر، برخلاف گذشته، که مهاجرت نیروهای نخبه و متخصص امری طبیعی و منطقی می نمود و تابع عرضه و تقاضا بود، امروزه در بیش تر موارد، نه کشورهای مقصد و مهاجرپذیر نیاز به این همه مهاجر دارند و نه کشورهای مبدأ از وجود همه این نیروها بی نیازند، بلکه براساس یکی از آمارهای منتشر شده با این که کشورهایی مثل هند و پاکستان از نظر پزشک در مضیقه به سر می برند، اما پزشکان آن ها، که در انگلستان متوطّن شده اند، ۴۴ الی ۴۵ درصد جامعه پزشکی این کشور را تشکیل می دهند.
فرار مغزها در ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی
در مرداد ۱۳۴۴ نتایج بررسی مهاجرت که توسط سازمان ملل انجام شده بود، ایران را از لحاظ مهاجرت اتباع به کشورهای دیگر در ردیف پنج کشور آخر جدول نشان میداد (نزدیک به صفر). این بررسی ده سال بعد در سال ۱۳۵۴ نیز مجددا انتشار یافت که تغییری در رتبه ایران نشان نمیداد و مهاجرت ایرانیان نزدیک به صفر بوده است. البته این بدان معنا نیست که نخبگان برای تحصیل و یا سرمایه گذاری به کشورهای دیگه مهاجرت نمی کردند بلکه بدین معناست که اکثر افراد مهاجرت کرده بعد از پایان تحصیل به کشور خود باز می گشتند. در آستانه انقلاب نیز بیشتر متخصصان وابسته به رژیم پهلوی شاغل در نهادهای دولتی اقدام به مهاجرت کردند. هرچند وقوع انقلاب اسلامی منجر به خروج تعداد زیادی از مهاجران شد، اما بهموازات مهاجرت آنان، بسیاری از نخبگان علمی و سیاسی که در روند انقلاب اسلامی نقش بسیار چشمگیری داشتند به کشور بازگشتند. در سال تحصیلی ۵۹-۵۸ شمار دانشجویان پذیرفتهشده در دانشگاههای آمریکا از ۴۵ هزار و ۳۴۰ نفر پذیرفته شده در سال تحصیلی ۵۸-۵۷ به ۵۱ هزار و ۳۱۰ نفر در سال افزایش یافت. در واقع ایران در مقایسه با سایر کشورها بیشترین دانشجو را در آمریکا داشت. تعطیلی دانشگاهها در سال ۱۳۵۹ بهموجب انقلاب فرهنگی نیز در مهاجرت بدون برنامهریزی قبلی برخی از نخبگان موثر بوده است.
فرار مغزها در ایران بعد از انقلاب اسلامی
با شروع جنگ تحمیلی سرعت مهاجرت نخبگان از کشور افزایش یافت تا جایی که انگیزه خروج و عدم بازگشت در بین متخصصان را دامن زد. با پایان جنگ تحمیلی، شرایط اقتصادی نامناسب، تحولات سیاسی و وجود شبکههای ارتباطی قوی در سطح بینالمللی موجب مهاجرت بخش اعظمی از نخبگان جوان شد. گرچه در اوایل دهه ۷۰ دولت وقت تلاشهایی را برای بازگرداندن استادان و متخصصان انجام داد ولی این تلاشها با موفقیت چندانی روبهرو نشد.در دهه ۱۳۷۰ شاغلان مراکز علمی- پژوهشی کشورهای آمریکا، اروپای غربی و کانادا در برخی از رشتهها دو برابر متخصصان داخلی کشور بوده است. بر پایه آمارهای سازمان ملل در سال ۱۳۷۱ حدود ۲۴۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالی در آمریکا عضو هیاتعلمی بودهاند. جالب اینکه شمار اعضای تماموقت هیاتعلمی در کل مراکز آموزش عالی ایران در سال تحصیلی ۱۳۷۶-۱۳۷۵ نزدیک به ۱۹۰۰ نفر بوده است. علاوه بر نخبگان علمی، نخبگان اقتصادی و مدیریتی نیز بخش قابلتوجهی از مهاجرت نخبگان را شامل میشوند. بر اساس آمارها در سال ۱۳۷۸ تعداد ۹۰ هزار و در سال ۱۳۷۹ تعداد ۲۲۰ هزار نفر نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه به یکی از کشورهای غربی مهاجرت کردهاند. همچنین در سال ۱۳۸۵ حدود ۱۸۲ هزار نفر از متخصصان و مدیران میانی کشور تنها برای مهاجرت به کانادا به سفارت این کشور در تهران مراجعه کردهاند. در همین سال حدود ۴ میلیون ایرانی متخصص در خارج از کشور بودهاند.
بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول تا سال ۲۰۰۹ آمار مهاجرت نخبگان از ایران سالانه بیش از ۱۰۰ هزار نفر بوده که به ترتیب اکثریت آنان به کشور آمریکا و کانادا مهاجرت کردهاند.در دوره دولت دهم یکی از استدلالهای مسوولان نظام آموزشی کشور این بود که با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشگاههای کشور، روند خروج نخبگان علمی کمتر خواهد شد بهطوریکه در برخی از گرایشها و رشتههای دانشگاهی پذیرش دانشجو به بیش از دو و حتی به ۳ برابر سالهای قبل از ۱۳۸۸ افزایش یافت؛ اما آمارهای منتشرشده از خروج نخبگان علمی در این مدت، این موضوع را کاملا نقض میکند. بر اساس یک پژوهش موسسه آموزش بینالمللی آمریکا در سال ۱۳۹۱ (۲۰۱۳) تعداد ۱۰ تا ۱۶هزار دانشجوی ایرانی در این کشور مشغول به تحصیل بودند؛ اما نکته حائز اهمیت، افزایش تعداد دانشجویان ایرانی در سال ۱۳۹۱ است بهطوریکه تعداد دانشجویان ایرانی در این کشور، در مقایسه با سال تحصیلی ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ بیش از ۲۵ درصد افزایش یافته است. در سال ۱۳۹۳ تعداد ۱۲۰ هزار نفر دانشجوی ایرانی در خارج از کشور مشغول به تحصیل بودهاند که کشورهای مالزی، آمریکا، کانادا، آلمان، ترکیه، انگلیس و تاجیکستان بیشترین تعداد دانشجویان را پذیرفتهاند. در سال تحصیلی ۲۰۱۶ - ۲۰۱۵ تعداد دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل به ویژه در آمریکا با رشد چشم گیری روبه رو بوده است به طوری که حضور این تعداد دانشجو در سالهای پس انقلاب در آمریکا یک رکورد محسوب میشود.
چرا نخبگان ایرانی مهاجرت می کنند؟
در جامعه ای که میان جمعیت، منابع و امکانات تعادل برقرار نباشد و افراد جامعه درآمد و امکانات خود را شایسته و منطبق با تحصیلات، تلاش و موقعیت خود ندانند، به فکر ترک جامعه می افتند. به عبارتی عدم تعادل میان امکانات و منابع انسانی موجب می شود شاهد سرریز نیروی متخصص انسانی به کشورهایی باشیم که حاضرند برای یک سرمایه انسانی حاضر و آماده امکانات خوبی فراهم کنند. مهاجرت نخبگان ایرانی به خارج از کشور قدمتی ۶۰ساله دارد و این مهاجرت به علت مشکلات مختلفی در ایران ازجمله نبود فرصت شغلی و بیکاری، عدم حمایت مالی و معنوی از نیروهای متخصص، سطح پایین درآمد استادان، نخبگان و اعضای هیأت علمی، نارسایی های مالی و اداری، تبعیض اجتماعی و شکاف دستمزدها، عدم تناسب تخصص و درآمد، عدم شایسته سالاری، محدودیت فضای فرهنگی به ویژه در حوزه هنری، نظام کهنه و ایستای آموزشی و عدم امنیت و رضایت شغلی به ویژه برای زنان صورت می گیرد. در کنار مشکلات و عوامل دافعه در ایران، برخی جاذبه ها ازجمله وجود فرصت شغلی مناسب، چشم انداز مطلوب اقتصادی، وجود امنیت و آزادی های اجتماعی و فردی، چشم انداز آینده امن و قابل پیش بینی و شایسته سالاری در کشورهای توسعه یافته به افزایش این روند دامن می زند. متاسفانه در هر جامعه ای، این انتقال می تواند ساختار نیروی کار ماهر را در کشورهای ارسال کننده سرمایه انسانی بشدت تحت تأثیر قرار دهد. همچنین این تغییر کمبود نیروی انسانی، بی کفایتی در سیاست های مالی و مشکلات جمعیتی را به دنبال دارد.
جایگاه ایران در جهان
طبق آمار صندوق بینالمللی پول، سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیل کرده برای خروج از ایران اقدام میکنند و هم اکنون بالغ بر ۵ میلیون نفر در خارج از ایران در حال زندگی کردند که بیشتر افراد مهاجرت کرده از ایران نیز قشر تحصیل کرده می باشند. به همین دلیل ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان مقام اول را از آن خود کردهاست.
مقصد مهارجران ایرانی
بر اساس گزارش پژوهشکده مطالعات فناوری با عنوان «بررسی تطبیقی وضعیت کشور در مهاجرت و جابهجایی بینالمللی افراد تحصیلکرده» که در اسفند ١٣٩٥ منتشر شده است، کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) بهعنوان کشورهای توسعه یافته، تاکنون میزبان بیش از ٩٠ درصد مهاجران متخصص و تحصیلکرده دنیا بودهاند؛ در همین گزارش آمده است، این کشورها اصلیترین مقصد مهاجرت ایرانیان هستند، و آمریکا با اختلاف فاحشی نسبت به سایر کشورها رتبه نخست مهاجرت نخبگان ایران را در دنیا دارا می باشد.
جدول نرخ خالص مهاجرت در ایران و تعدادی کشور منتخب به شرح جدول زیر است:
باید توجه داشت که هر چه رتبه کشور بهتر باشد به این معنی است که شاخص نرخ خالص مهاجرت بیشتر بوده است و نرخ ورودی مهاجر بیشتر از نرخ خروجی بوده است و شمار کسانی که به آن محدوده یا کشور وارد شدهاند بیشتر از کسانی است که آن کشور را ترک کردهاند.
کشورهای توسعه یافته (امریکا، آلمان، کانادا و...) مقاصد اصلی مهاجران بینالمللی محسوب میشوند؛ این روند برای ایران کاملا مشابه است.
در زمانی که فرمان لغو ویزای مهاجرتی از سوی ترامپ صادر شده بود، رسانههای امریکایی گزارشهای مختلفی از تأثیرات اقتصادی مهاجران بخصوص ایرانیها بر اقتصاد امریکا منتشر کردند. نیویورک تایمز در یکی از این گزارشها آورده بود: «بیشتر جمعیت مردم ایران، سوریه و لیبی در امریکا معلم، مدیر و مهندس هستند. میانگین درآمد آنها، نزدیک به متوسط درآمد امریکاییها و حتی از آنها نیز بالاتر است. سومالیاییها و سودانیها اما در مشاغل یقه آبی فعالیت میکنند و درآمدشان کمتر از میانگین درآمد کل جمعیت امریکاست.» بر این اساس درآمد ایرانیها در امریکا به حدود ۶۵ هزار دلار در سال میرسد در صورتی که درآمد خود امریکاییها ، ۵۴ هزار دلار است. همچنین مهاجران حاضر در امریکا بخصوص ایرانیها و گروه کوچکی از لیبیاییها، تحصیلاتی بالاتر از سایر امریکاییها دارند.همچنین طبق گزارش سال ۲۰۱۶ انستیتو بینالمللی آموزش امریکا حضور دانشجویان ایرانی در این کشور ۳۸۶ میلیون دلار به اقتصاد امریکا کمک کرده است.
پیامدهای فرار مغزها از کشور
همانگونه که در این گزارش اشاره شد مشکل فرار مغزها از اول انقلاب تاکنون در کشور ما وجود داشته است و متأسفانه طبق آمار و شواهد هر ساله بر تعداد خروج این سرمایه های گران بها، که ارزش این افراد از منابع طبیعی مانند نفت و گاز نیز بیشتر می باشد افزوده شده است. اگر بخواهیم به تعدادی از پیامدهای خروج نخبگان از کشور اشاره کنیم می توان:
خروج سرمایه از کشور؛ طبق نظر کارشناسان، تربیت هر نخبه برای کشور چیزی در حدود یک میلیون دلار هزینه دارد، در کشور ما نیز سالیانه ۱۵۰ هزار نخبه از کشور خارج می شود که با یک ضرب و جمع ساده سالیانه چیزی حدود ۱۵۰ میلیارد دلار یا به عبارت دیگر ۴۵۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان پول از کشور خارج می شود.
عقب ماندگی کشور؛ امروزه می بینیم که کشورمان در تهیه و ساخت تعدادی از تکنولوژی ها خاص دنیا با مشکل روبه رو می باشد اما همان تکنولوژی توسط یکی از هموطنانمان در گوشه ای از دنیا ساخته شده است و استکبارهای جهانی کشورمان را از دست یابی به آن تکنولوژی منع می کند.
فرار مغزها برابراست با فرار ژن های ممتاز از کشور، که به احتمال زیاد کشور در دهه آینده با پدیده پایین آمدن آیکیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد.
از حرکت ایستادن چرخه اقتصادی کشور؛ در کشور ژاپن که منابع طبیعی اش ۲درصد، منابع سخت افزاری اش ۱۸ درصد و ۸۰ درصد نیرو و سرمایه انسانی دارد، از نیروی متخصص خود در چرخه اقتصادی کمک می گیرد اما با خروج نیرو متخصص و نخبه باعث از حرکت ایستادن چرخه اقتصاد کشور می شود.( چیزی که امروز در کشورمان به وفور دیده می شود).
نارضایتی مردم؛ عدم حضور نخبگان در کشور باعث می شود در اداره کشور از مسئولینی استفاده کنیم که شاید به عنوان دامدار، کشاورز یا تاجر موفق باشند اما در زمینه برنامه ریزی کلان برای کشور درمانده اند. برای مثال از دلارهای ایران که با فروش منابع بدون جایگزین سوخت بدست می آید به جای آنکه برای ایجاد شغل و وارد نمودن تکنولوژی های جدید برای کشور استفاده کنیم برای وارد کردن سنگ پا، گیر سر، ژلت و ... استفاده می کنیم که این امر نارضایتی مردم را در پی داشته است.
کلام آخر...
کشور های استکبار جهانی به ویژه آمریکا از روزهای اول پیروزی انقلاب با جنگ، ناامن کردن مرزها، تحریم، اغتشاش و... در صدد ضربه زدن به کشورمان و براندازی حکومت بوده است امام مسئولین با رهنمودهای رهبری مانع از بروز حادثه ای در کشور شده است. اما نکته ای که رهبر بارها و بارها در مورد آن به مسئولین هشدار داده است و مورد بی توجهی یا کم توجهی مسئولین قرار گرفته است، مسئله فرار نخبگان از کشور می باشد مسئله ای که بعد از ۴۰ سال طبق آمار نه تنها مانع خروج این سرمایه های عظیم انسانی از کشور نشده است بلکه هر ساله بر این آمار نیز افزوده شده است، نکته قالب توجه که در این گزارش هم به آن اشاره شده این است که کشور آمریکا با اختلاف فاحش میزبان مهاجران نخبه برتر کشورمان می باشد، کشوری که هربار جوانان ایرانی در مسابقات علمی جهانی و عرضه های بین المللی توانسته اند عرض اندام کنند خاری بر چشم آن ها رفته است حال سئوال این است که آمریکا چگونه این نخبگان را به کشور خود راه میدهد و جدیدترین دانش روز را در اختیار آن ها قرار می دهد؟، اما پشت پرده این مطلب این است که آمریکا با وعده تحصیلات، پول، زندگی بهتر و... نخبگان کشور را با برنامه ای بلند مدت از کشور خارج می کند و مانع برگشت آنها به کشور می شود که هدف آمریکا علاوه بر استفاده از دانش ایرانیان، مرگ تدریجی کشور است که این امر یک مسئله بسیار نگران کننده است و طبق شواهد و آمار آمریکا حداقل در این مورد نقشه خود را برای خالی کردن کشور از نخبگان در سکوت با موفقیت پیش برده است و این هشداری است برای مسئولین کشورمان که فرار مغزها برابراست با فرار ژن های ممتاز از کشور، که به احتمال زیاد کشور در دهه آینده با پدیده پایین آمدن آیکیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد و کشورمان ممکن است در آینده ای نه چندان دور به وارد کننده نخبه تبدیل شود.
- 15
- 3