روزنامه توسعه ایرانی نوشت: همین چند سال پیش بود که زمستان سخت با برف و بوران همراه شد. زمستانی نه خیلی دور که رحمانی فضلی، وزیر کشورِ دولت حسن روحانی بود و اسماعیل نجار، استاندار اسبق کرمان رئیس ستاد مدیریت بحران کشور. آن روزها نیز مشکلات کمبود گاز و مسدود شدن راهها مشابه امروز بود. حتی طنزی ویدئویی میان کاربران رد و بدل میشد که در آن مصاحبه نجار با شبکه خبر صداوسیما را -که از روی فراغ بال حرف میزد- به سخره میگرفت.
در روزهایی که گذشت نیز به نوعی تاریخ تکرار شد. تاریخ یک زمستان. زمستانی سخت که به خاطر قطع صادرات گاز روسیه قرار بود بیماری خاص اروپا باشد؛ اما به دلیل سوءمدیریت داخلی و بسته شدن گاز ترکمنستان به روی ایران، دامنگیر مردم خود ما شد.
رسانهها یکی پس از دیگری از مکتوب تا مجازی از شرایط سرمای زیر صفر درجه و قطع گاز و صفهای بلند پیکنیک پرکنی و خرید نفت به شیوه دهه ۶۰ در استانهای شمالی به ویژه شهرهای خراسان اخباری منتشر کردند. رسانههای حامی دولت هم از توزیع نفت و آبگرمکن میان سرمازدگان گفتند و برخی نیز به شیوهی همیشگیشان از بیخ و بن منکر قطع گاز بجز ساعاتی محدود در برخی استانها شدند.
کنشها و واکنشها اما به این چیزها محدود نماند.
در روزهای گذشته ویدئوهایی در شبکههای اجتماعی میان کاربران منتشر میشد مبنی بر سرمای زیر صفر درجه در شهرهای خراسان با وجود قطعی گاز. غمناکترینش مرد معترض حضور یافته در فرمانداری یک شهر بود که نگرانیاش برای نوزاد چهل روزهای که در خانه دارد، قابل درک است.
در واکنش به این خبرها، احسان بداغی روزنامهنگار توئیت کرده: «میبینید یک برف ساده چه کرده؟ حالا فکرش را بکنید که خدای ناکرده یک زلزله متوسط بیاید. وحشتناک است.»
نماینده مجلس: خود «ستاد بحران»، یک بحران است
اینگونه شد که صدای نمایندگان شهرهای سرمازدهی بیگاز هم درآمد. «مردم ما را در دمای منفی ۱۰ و ۱۵ «رها» کردهاند.» این را یک برانداز در رسانههای معاند نمیگوید. صدای امدادخواهی یک نماینده در مجلس انقلابی است که ناچار شده دست کم در بروز مشکل عینی و محسوسی مثل موضوع قطع گاز در سرمای شدید، وکیل مدافع واقعی مردم حوزه انتخابی خودش باشد. حتی اگر دولت تصمیم گرفته باشد جواب اعتراضات به قطع گاز را با گاز اشکآور بدهد. چنان که برخی خبرها از اعزام نیروهای امنیتی به تربتجام برای مقابله با تجمع اعتراضی مردم در پی قطع پنج روزه گاز حکایت میکرد.
اما این موضوع باعث نشد که نماینده مردم تربت جام در مجلس شورای اسلامی از ستاد مدیریت بحران انتقاد نکند. جلیل رحیمی جهانآبادی گفت: «ما از ستاد بحران گلایه داریم. هم اکنون گاز ۱۶ هزار مشترک در تربت جام قطع است. با صحبتهایی که با مسئولان داشتیم، اما باز هم گازشان قطع است.»
جهانآبادی تاکید کرده بود: «خود ستاد بحران، یک بحران است. چگونه است که سرمای زمستان را پیشبینی نکرده است؟ هماکنون فشار گاز در تربت جام ۶۰ و ۷۰ است و تا زمانی که به ۲۰۰ نرسد، ما نمیتوانیم گاز ۱۶ هزار مشترک را تامین کنیم.»
این نماینده مجلس از افت فشار گاز در تایباد هم انتقاد کرده و خبر از گفتوگویش با وزیر خارجه درباره قطعی گاز ترکمنستان داد: «نمیشود که ترکمنستان در اوج سرما به یکباره گاز خود را قطع کند و به تعهدات خود پایبند نباشد.»
نماینده تربتجام از شرایط سخت مردم منطقه نوشت و اینکه کسی پاسخگوی مردم نیست: «من در گفتوگو با وزیر نفت شرایط را تشریح کردم. با سپاس از سفر وزیر نفت و استاندار به تربت جام و تخصیص اعتبار برای پروژه خط انتقال گاز؛ به عرض میرساند این تصمیمات برای آینده است و مردم الان نیازمند گرما و روشن شدن شعله گاز هستند. باید سریعا از استانهای مجاور گاز تزریق گردد و الا، گاز کل تربتجام و تایباد قطع خواهد شد. بزک نمیر بهار میاد!»
گرچه شاید توئیت حسین دهباشی در پاسخ به این نماینده بود: «باورتان بشود یا نه، معاون وزیر و مدیرعامل فعلی شرکت گاز، قبلاش مدیرکل نظارت و فرمانده بسیج وزارت نفت بوده و فقط همین!»
مشکل از این دولت و آن دولت نیست
اگر تفاوت سیاستهای خارجی این دولت با دولت پیشین را در بروز مشکل کمبود گاز زمستانی کنار بگذاریم، دست کم در موضوع غلبه نوعی مدیریت بد بر ستاد مدیریت بحران تفاوت چندانی میان این دولت و آن دولت نیست. کارنامه اسماعیل نجار که این را میگوید. یک جستوجوی ساده در اینترنت، فضا را در زمانهی بروز بحرانهایی مشابه این مدعا تایید میکند. هرچند رقابتهای جناحی و سیاسی توپ را در زمین این دولت و آن دولت میاندازد و نگاه را متوجه سیاستهای کلان حاکم بر کل مجموعه نمیکند.
چناچه در روزهای گذشته خبرآنلاین از اطلاعرسانی ناقص درباره تعطیلات گازی انتقاد کرد. این پایگاه خبری به نقل از استاندار دولت دوازدهم نوشت: «تصمیمات ستاد بحران وزارت کشور از وحدت مدیریت برخوردار نبود. بخش خصوصی تعطیل نمیکند چون کمبود درآمدش را دولت جبران نمیکند.»
هادی حقشناس گفت: «به نظر میرسد انسجامی در تصمیمگیریها وجود نداشته باشد و عدم انسجام در تصمیمگیریها طبیعتا مردم را دچار مشکل میکند وگرنه اینکه برف یا سیل سنگین بیاید طبیعی است و در همه کشورهای دنیا اتفاق میافتد.»
به همین شیوه انتقادها از کمیت و کیفیت اطلاعرسانی ناقص استانداریها و خصوصا استانداری تهران در مورد تعطیلیهای اضطراری به واسطه آلودگی هوا و یا بارش در روزهای گذشته شدت گرفت.
مشکل از بیبرنامگی و غلبه نگاه رفع تکلیفی است
گرچه سایت ستاد مدیریت بحران کشور روز گذشته از دسترس خارج بود، اما این سازمان یکی از سازمانهای دولتی در ایران است که زیر نظر وزارت کشور فعالیت میکند و وظیفه آمادگی و پیشگیری از بحرانها، مدیریت آنها و ارائه کمکهای اولیه به آسیبدیدگان و ساماندهی و بازسازی مناطق آسیبدیده را بر عهده دارد.
متولی ستاد بحران که با استفاده از همه امکانات و لوازم وزارتخانهها، مؤسسهها و شرکتهای دولتی و عمومی و خصوصی، بانکها و بیمهها، نیروهای نظامی و انتظامی در همه استانها، فعالیت دارد، خود وزارت کشور است و به نیابت از وزارت کشور، این استانداران هستند که معمولا مسائل بحران مانند قطع آب، برق، گاز و آلودگی هوا، سیل و زلزله و... را بررسی میکنند و به طور طبیعی چون همه دستگاهها عضو ستاد بحران هستند، تصمیمات آنها برای همه دستگاهها لازمالاجراست؛ گرچه خود غالبا دچار بیتصمیمی هستند.
در همین راستا، یک کارشناس علوم سیاسی به «توسعه ایرانی» میگوید: «ستاد مدیریت بحران کشور با اقتدا به اکثر ادارات دولتی با نگاه رفع تکلیفی گردانده میشود و از کارآمدی چندان برخوردار نیست.» به گفته سمیرا سرچمی: «حتی رسانهها نیز هرگاه رویدادی بشود، فیلشان یاد انتقاد از انفعال و بی دست و پایی ستاد مدیریت بحران کشور می افتد و در باقی روزهای معمولی سال دنبال گزارشها و گفتوگوهای تحلیلی پیرامون بررسی جامعهشناسانهی این موضوع نمیروند که مثلا آیا ستاد مدیریت بحران در وزارت کشور به مطالعه و دستهبندی انواع بحرانهای قابل وقوع پرداخته است؟ درباره تاریخ بحرانهای گذشته چقدر پژوهش شده و اساسا آیا دولت بودجهای برای این منظور در نظر گرفته است؟»
این فعال رسانهای درباره ضرورت دستهبندی بحرانها و تاثیرش در امکان مدیریت و کنترل آن نیز میگوید: «بحران فصلی قابل پیشبینی است، بحرانهایی هم غیرقابل پیشبینی، اما محتمل هستند و مثل زمین لرزه باید مدنظر قرار گرفته باشند.»
از همین رو مطالعه موردی اقدامات اورژانسی و پرشتاب، مطالعه اقدامات پیشگیرانه و انجام کارهای بلندمدت برای جلوگیری از بروز دوباره از کارهای نکرده ستاد مدیریت بحران کشور است. در ایران مشکل از نگاه غلبه یافته بر مفهوم مدیریت بحران است که ابتدا منتظر میمانند بحران بروز کند و بعد کاسه چه کنم، چه کنم به دست میگیرند و دنبال راه هول هولکی علاج میروند که در عمل چیزی جز فلج شدن و تعطیلیهای پی در پی کشور به بهانههای مختلف نیست.
- 16
- 4