تگرگ وقتی روی سقف خانه فرود آید ترساننده و برای کودکان و خردسالان وحشت آفرین است. حال در نظر بگیرید این تگرگ با شدت و حدت تمام؛ روی پلاستیکهایی فرود آید که قرار است اجازه نفوذ آب به داخل چادرها ندهد! همان چادرهایی که تنها سرپناه جمع کثیری از زلزله زدههاست و همان پلاستیکهایی که شدهاند سقف اشرافی برخی چادرها!
در مناطق زلزله زده، باران ، برف و تگرگ باریده؛ در ثلاث و جوانرود برف، در ازگله تگرگ و باران و در سرپل ذهاب باران. روستاهای اطراف ثلاث و ازگله تقریبا با بارش برف سنگینی مواجه بودهاند. باشنیدن این اخبار و با دیدن صحنههایی از بارش برف روی چادر زلزله زدهها ناگهان به این فکر میافتیم که تماسی برقرار کنیم با مردمان آن مناطق. مهرداد میگوید: ثلاث برف بارید، برخی زلزلهزدهها همچنان در چادر و برخی در کانکس زندگی میکنند! ده روزی میشود که از پس لرزه خبری نیست و تقریبا عدهای با احساس ایمنی اندکی که به دست آمده، به همان خانههای آسیب دیده از زلزله پناه بردهاند! میپرسیم اگر دوباره پس لرزه بیاید؟ مهرداد سکوت میکند...
سرپل بیشتر پیش چشم است چرا که تمرکز نیروهای خدمات رسان و مردم و خیرین آن جا است اما همچنان کانکس دردسر اول و آخر آنها است. باران هم که بیاید قوز بالای قوز میشود. سراغی از مردمان ازگله هم گرفتیم. حرفها بسیار بود؛ حرفهایی که از زبان ناصر و فرشته و حبیب شنیدیم: «کانکس در برخی مناطق همچنان مال از ما بهتران است!» همچنان باید برای گیر آوردن کانکس پارتی داشته باشی. انگار تبعیض روی زشت خود را به مردم این مناطق هم نشان داده است. ناصر بغض میکند:
«این جاها فقط نان برخیها توی روغن است!» داشتن و نداشتن کانکس به یک اندازه دردسر دارد، داشته باشی باید زیر نگاه سنگین دوست و آشنا و در و همسایه زجر بکشی و نداشته باشی اسیر باران و تگرگ و برف میشوی. فرشته میگوید: «یعنی این قدر سخت است مدیریت چندتا کانکس که مردم را به هم بدبین نکند؟! وسط شلوغی داشتن و نداشتن سرپناه برای هم شاخ و شانه نکشند و حرف بارهم نکنند؟!»
حبیب نگرانی ما را بیشتر میکند مثل مهرداد که گفته بود مردم کم کم دارند به فراموش شدگیعادت میکنند. مغازهها باز شده و هرکسی به هرطریقی که میتواند باید شکم خود و خانوادهاش را سیر کند. حبیب میگوید باز هم خدا پدر هلال احمریها را بیامرزد که تنهای مان نگذاشتهاند و البته یکی دو گروه امداد رسان مردمی! حبیب میگوید: وضع به همین منوال اگر باشد و اگر خواسته باشد درب روی همین پاشنه بچرخد برای غذا و بدیهیات زندگی دچار مشکل جدی خواهیم شد. مهرداد اما گفته بود فعلا، برخی خانوادهها با همان بستههای تحویلی
هلال احمر روزگار میگذرانند. دل و دماغ حرف زدن ندارند خلاصهترین توضیح همانی است که ناصر گفت: از وقتی آمدی و رفتی هیچ تفاوتی دیده نمیشود فقط بار فراموش شدگی ماها سنگینتر شده است و این فراموشی و فراموش شدگییعنی پاشیده شدن بذر ناامیدی میان زلزله زدهها. این روزها با دیدن برخی صحنهها ، عکسها ، خبرها و سر و صداها، قبل از هر چیز نگران زلزله زدهها میشویم که نکند وسط این هیاهوهای برای هیچ، نگاهها از غرب کشور، از کرمان و دیگر مناطقی که دچار زلزلههای گاه و بیگاه هستند گرفته شوند و همه مشغول حواشی سیاست و روزمرهگیهای خودشان باشند. اینگونه که از اوضاع و احوال بر میآید هنوز کار آواربرداریها در برخی مناطق حتی آغاز هم نشده، بیم آن داریم که روندها روز به روز کندتر و کندتر شود و این یعنی وقوع یک فاجعه که خیلیها هشدارش را از همان روزهای آغازین زلزله داده بودند. تا یکماه پیش و شاید یکی ـ دو هفته اخیر هنوز از آن مناطق سر و صداهایی به گوش میرسید اما عدم مدیریت منابع انسانی موجود و عدم وجود نظارت هوشمند بر این مناطق، حتی مردم را هم دچار خستگی و دلزدگی کرده است ...
یعنی حتی اگر نگران هم باشند دیگر توانی برای ادامه دادن در آنها باقی نمانده است. مهرداد به ما یادآورشده است که تقریبا دیگر خبری از کمکهای مردمی نیست و این یعنی سکوتی بر آن مناطق سایه خواهد افکند که نخستین اثراتش خالی شدن دلها از امیدی است که به مردم و برخی چهرهها بسته بودند.
تلاشهای بسیاری شده و طبیعی است که میزان تحویل کانکسها بیشتر از دو ـ سه هفته قبل شده باشد، اما آنچه در این تماسها به عنوان نگرانیهای عمیق بازگو شد؛ تبعیض و فراموش شدهگی است. تا جایی که برای مایحتاج زندگی هم دچار ترس و واهمه شدهاند. همه آن چه نوشتیم برگرفته از تماسهایی بود با آن مناطق و این فرق میکند با دیدنهایی که همچنان ذهن ما را درگیر خود نگاه داشته است؛ منظور صحنههایی است که با تلفیق آنها با برف، باران و تگرگ دچار غم و اندوهی بی حد میشویم که دو ماهِ مانده به پایان سال و در هنگامه رو در رو شدن با فصل بارشهای زمستانی و بهاری بر سر زلزله زدهها چه خواهد آورد.
بر سر آنهایی که هنور کانکس به آنها داده نشده، به آنهایی که توان از جیب خرج کردن ندارند، به آنهایی که هست و نیستشان را از دست داده و چشم امیدشان به کمکهایی است که انگار کمرنگ و کمرنگتر از قبل شدهاند.آن چه در این میانه مهم است کاستن از غم و اندوهی است که باری گزاف است و رنجی مضاعف! مثل تبعیض در تخصیص و تحویل کانکس، مثل گرفتار آمدن در این حس که برای غذا و مایحتاج اولیه نکند دچار تنگنا شوند. مثل کاسته شدن از رفت و آمدهایی که نشاط و روحیه مردمان زلزله زده را به یاس و ناامیدی تبدیل خواهد کرد. این روزها شاید موجی دوباره باید راه بیفتد از چهرهها، ورزشیها، سیاسیها، دولتیها، مقامات و خلاصه هرکسی که احساس میکند با بودنش کنار این مردم چراغی از امید و زندگی را روشن خواهد کرد. حالا وقت پرداختن به حواشی دنیای سیاست نیست، همان بهتر که سیاست را به اهل آن واگذاریم و بازگردیدم به رسیدگی به وضعیت مردمانی که همین چندهفته قبل تیتر یک روزنامهها و رسانههای دیداری و شنیداری بودند. حالا وقت آن است که یک بار دیگر کرمانشاه به تیتر نخست رسانهها مبدل شود زیرا کشیده شدن نگاهها به سمت سیاست و حاشیههای تلخ آن خسارتهایی جبران ناپذیر برجای خواهد گذاشت. خسارتهایی بیشتر از آن چه که از کوچه و خیابان ریختنها برجای میماند! خسارتهایی به نام یاس و ناامیدی!
تشریح اقدامات سپاه در مناطق زلزله زدهفرمانده کل سپاه گفت: با احداث بیش از ۸ هزار و ۱۰۰ کانکس توسط سپاه در مناطق زلزلهزده غرب کشور، پایان ماموریت خود را در این منطقه اعلام میکنیم. به گزارش ایلنا، سردار محمدعلی جعفری با اشاره به کمکرسانی سپاه در مناطق زلزلهزده غرب کشور گفت: پس از سفر مقام معظم رهبری و با گذشت حدود ۴۰روز از تعهدی که سپاه در خصوص اسکان موقت زلزلهزدگان داده بود، امروز اتمام ماموریت خود را پیش از به پایان رسیدن ۴۵ روز اعلام میکنیم. فرمانده کل سپاه تاکید کرد: تعهد ما احداث ۸ هزار کانکس بود ولی بیش از ۸ هزار و ۱۰۰ کانکس توسط سپاه در این مناطق احداث شده است. در پی وقوع زلزله در غرب کشور و استان کرمانشاه وظیفه کمکرسانی به زلزلهزدگان در روستاهای این استان به سپاه محول شده بود.
- 15
- 5