نوسانات اخیر قیمت ارز باعث شد که بسیاری از افراد شغل خود را از دست دهند، اما با شروع بیکاری هزینههای زندگی و خانواده متوقف نمیشود. زندگی مدرن هم به نوعی شکل گرفته است که برای گذران باید درآمد داشت و برای مثال نمیتوان در گوشهای از شهر برای خود زندگی جدای از باقی افراد ساخت و هر گونه ارتباط را قطع کرد. افراد بیکار جامعه ناچار به پذیرش فعالیتهایی میشوند که تا قبل از آن انجام نمیدادند. یکی از کارها دستفروشی است که گویی درآمد به نسبت خوبی هم دارد چون هر روز به تعداد دستفروشان شهر اضافه میشود.
گروهی از دستفروشان هم به یکی از نیازهای اساسی بشر رسیدگی میکنند، آنها به مردم خوراکی میفروشند. برخی از غذا فروشیهای خیابانی از شهرت خاصی برخوردارند، تا جایی که خریداران آشپز آن اغذیه فروشی را با عنوانهایی مانند «دایی»، «عمو» و «خاله» صدا میکنند، اما در میان آنها هم هستند افرادی که برای مدت کوتاهی در یک منطقه از شهر فعالیت میکنند و به ناگهان بدون هیچ ردی ناپدید میشوند.
یکی از اعضای شورای شهر تهران با بیان اینکه دستفروشی در معابر شهر به دلیل ایجاد مزاحمت برای عابران از نظر قانونی ممنوع است، به «آرمان» میگوید: در شرایط کنونی اجتماعی و اقتصادی مساله دستفروشی مسالهای اجتماعی است. بخش عظیمی از جامعه به علت تعطیلی کارخانهها، نداشتن رونق کاسبیهای سازماندهی شده و اجارههای بالای مغازهها نمیتوانند از پس تامین مالی داشتن مغازه برآیند.
افراد برای امرار معاش به بساط گستری مبادرت میکنند، حسین خلیلآبادی با بیان اینکه این مسالهای است که پارادوکسهای زیادی در خود دارد، ادامه میدهد: مساله دستفروشان باید به صورتی مدیریت شود که گروههای فرودست آسیب نبینند و حقوق عمومی مردم در شهر هم مورد تعرض قرار نگیرد. شهرداری میتواند در مناطقی که مراکز و زمینهایی است که افراد میتوانند بدون سدمعبر به کار خود رسیدگی کنند، بازهایی تعریف کند یا بازارهای روزی و فصلی برای دستفروشان تعیین کنند که البته در برخی مناطق چنین بازارهایی وجود دارد، مثلا شنبه بازار در جایی از شهر باشد و یکشنبه بازار در قسمت دیگر، این مساله در شهرستانها به خصوص قسمتهای شمالی کشور به خوبی جا افتاده است.
هر شهر روزی برای بازرا دارد و البته آنجا بیشتر تولید کنندگان و کشاورزان جمع میشوند. به گفته خلیلآبادی فروش دستفروشها در تهران بیشتر واسطهگری است و گاهی مشاهده شده است که این افراد دارای شبکه هستند و گاهی باندهای این افراد شناسایی شده اند که با نیروی انتظامی هم درگیر میشوند. او ادامه میدهد: برای نمونه میوه فروشیهای زیر پل بعث که تقریبا چهار لاینه میایستند و خیابان فداییان اسلام را میبندند و همچنین منطقه خاک سفید و نیروی هوایی وضعیت نابهنجاری پیدا کرده است.
به مردم اطمینان دارم
بیرون از اینکه مانند هر کار دیگری ممکن است برخی از شرایط سوءاستفاده کنند و بخواهند به سود بیشتری برسند، تعداد زیادی از مردم که سالها حقوق و کار منظمی داشتند، اکنون به سمت دستفروشی کشیده شده اند. مانند عمو خسرو که چهار سال است در یک وانت لقمه سیبزمینی کبابی و تخم مرغ میفروشد. او که نزدیکیهای پل حافظ کار میکند میگوید: نخستین سیبزمینی کبابی و تخممرغ فروش منطقه هستیم. اگر جلوی ما را نمیگرفتند جلوی مجلس هم لقمه میفروختیم.
عمو خسرو که دستمالی بر سر بسته تا موهایش در غذا نریزد و از دستکش استفاده میکند، ادامه میدهد: من هیچ گونه سس یا نوشابهای نمیفروشم لقمههایم کاملا سالم هستند و ۸۰ درصد مشتریهایم را میشناسم. واقعا میشناسد چون بعضی اصلا به او پول نمیدهند و بعد از چند دقیقه فیش خودپرداز را در ظرف مخصوص پول میاندازند، چون عمو خسرو به پول دست نمیزند. خودش میگوید که حتما هر روز چندین لقمه به افرادی که توانایی خرید ندارند، میدهد. چند نفر دیگر در وانت هستند که خمیر نان را خالی میکنند و به کارهای دیگر میرسند. عمو خسرو میگوید: از این وانت چهار خانواده نان میخورد. اگر سرمایه داشتم به کارآفرینی تبدیل میشدم که تعداد زیادی از جوانان را تحت پوشش خود قرار میدهد. یکی از ایدههای عمو خسرو این است که رستورانهای سیار به اندازه چند صندلی تاسیس کند تا یک لقمه فروشی در یک روز بتواند به چند قسمت شهر سر بزند و مردم ساعات مشخص در منطقه منتظر رسیدن لقمهها باشند.
میگوید: به مردم اطمینان دارم، آنها وقتی میبینند فردی نگران سلامتی آنها است و جنس خوب تحویلشان میدهد، دیگر او را رها نمیکنند. به گفته خلیلآبادی جامعه ما شرایطی پیدا کرده این که به دلیل نوسانات اقتصادی و نبود رونق کسب و کار افراد زیادی دست به این کار میزنند. برای مثال میتوان به مترو توجه کرد که حضور مکرر دستفروشان موجب ناراحتی برخی از مسافران قطارها میشود اما نمیتوان کاری کرد چون این افراد هم برای تامین مایحتاج خانواده دست به چنین کارهایی میزنند. در مترو هم سارا عصرها پیراشکی خانگی میفروشد، البته پیراشکی او به اندازه لقمههای عمو خسرو ارزان نیست، اما همین که در مترو بتوان غذای سالم پیدا کرد برای تعدادی از مسافران گشنه غنیمت است. او از سختی فروش در مترو میگوید: میدانم که این کار خلاف قانون است و بارها ماموران پیراشکیهایم را گرفتهاند یا مرا از فضای مترو بیرون انداخته اند اما چارهای ندارم و باید به این کار ادامه دهم. اگر مجبور نبودم به روزی هشت ساعت روی پا ایستادن تن نمیدادم، خیلی خسته میشوم اما میتوان در خرج خانه به همسرم کمک کنم.
طرح ساماندهی دستفروشان موجب درگیری میشود
خلیلآبادی راه اساسی حل پدیدههای اجتماعی را تحقیق و بررسی دقیق عنوان میکند و ادامه میدهد: راه حل این مساله بگیر و ببند نیست بلکه باید ریشههای به وجود آمدنش را بررسی و طبق آن طرحها و برنامههایی را اجرا کنند که همه اقشار مردم از حقوقشان بهرهمند شوند. از حقوق بساط گستری که برای تامین نان شب برای خانواده کار میکند تا کسبهای که بر اثر این کار دستفروش درآمد کمتری خواهد داشت و عابری که رفت و آمد در پیاده رو برایش مشکل یا مسافر مترویی که آرامشش برای حضور دستفروشان مختل شده است. این عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه همکارانم در شورا طرحی را برای ساماندهی دستفروشان پیشنهاد داده اند اما فکر میکنم ساماندهی آنها در شریط عادی امکانپذیر است در شرایطی که امروز در کشور داریم، ساماندهی برای شهرداری ممکن نیست و فقط باعث میشود که درگیری ایجاد شود.
به نظر من میتوان کارهای فرهنگی کرد مثلا مردم سعی کنند از مراکز مجوزدار خرید کنند. گاهی خود مردم هم زمینه حضور افراد سودجو را میان دستفروشان مهیا میکنند. مردم باید خود توجه داشته باشند از دستفروشانی که به صورت باندی فعالیت میکنند خرید نکنند اگر زیر پل بعث در شب نگاه کنید میبینید چهار لاین خودرو پارک شده است.
خاله مریم نزدیک یکی از برجهای تجاری غذای خانگی میفروشد. شوهرش ۱۷ سال است که او و دو فرزندش را رها کرده و رفته است. ابتدا خاله مریم در مترو لباس میفروخت اما کمر درد به او اجازه نداد بتواند به کارش ادامه دهد. ۹ سال است که در نزدیکی مرکز تجاری غذا میفروشد. با درآمد همین کارها دو فرزندش درس خواندند، دانشگاه رفتند و ازدواج کردند اما حالا دیگر نمیتواند با همان درآمد هزینههای اجارهخانه و قسط جهیزیه دخترش را بپردازد. او میگوید: اگر دولت به ما غرفه دهد، کمک بزرگی به ما کرده است. ما پولی نداریم که مغازه اجاره کنیم. به گفته خاله مریم الان دو سال است که همه اهل محل به خوبی او را شناخته اند و دیگر کسی مزاحمش نمیشود.
ماشینهای غذا فروشی را توسعه دهیم
همه غذا فروشیهای خیابانی مانند عمو خسرو نیستند که سیبزمینی و تخم مرغ بفروشند، فردی در میدان ولیعصر بود که جگر و جوجه میفروخت و مشتریهای خوبی هم داشت تا جایی که عصرها بعد از ساعت ۶ دیگر جگر نداشت و افراد فقط میتوانستند از او جوجه بخرند. البته چند روزی است که اتومبیلهای شهرداری جایگزین او و تعداد زیادی دستفروش اطراف تئاتر شهر شده اند. خلیلآبادی درباره فروش غذا کنار خیابان میگوید: به نظرم این کار باید استانداردسازی شود. الان اگر بخواهید یک مغازه میوهفروشی یا خواربار فروشی باز کنید سازمان بهداشت اعلام میکند که باید یک روشویی با صابون در گوشهای از مغازه ساخته شود. تمام مغازه باید کاشی سرامیکی که لای درزهایش از میکروب پاک باشد دیوارپوش شوند. کف مغازه باید ایزوله شده باشد و کفپوش سرامیک داشته باشد.
او با تاکید بر این مساله که بهداشت برای نبود مایع صابون ممکن است یک مغازه را تعطیل کند، ادامه میدهد: من نمیدانم مردم از برخی از این غذا فروشیها خرید میکنند چون برای مثال فروش جگر کنار خیابان بریا سلامت مردم خطرناک است. آیا بهداشت این جگر تایید شده است. آیا در کشتارگاه استاندار تهیه شده است. البته به برخی از موارد مانند غذا فروشی ۳۰ تیر، بهداشت و شهرداری نظارت میکند. غذا فروشی در ماشینها میتواند زیر نظر بهداشت باشد اما میزی که هیچ شماره و نشانی ندارد اگر غذایی بفروشد که باعث مسمومیت فردی شود چه کسی پاسخگو خواهد بود؟
او پیشنهاد میکند: اگر بتوانیم ماشینهای غذا فروشی را توسعه دهیم بهتر از سایر موارد کنار خیابان است؛ چون در هر صورت شماره پلاکی دارند و بهداشت به آنها نظارت میکند، میتوانند آنها را جانمایی کنند که در چه ساعتی و در کدام از قسمت شهر میتوانند ماشین خود را فعال کنند تا در صورت شکایت یا تخطی از قانون به آنها رسیدگی شود. بهداشت، پلیس راهور و ناجا و شهردای باید بتوانند روی این مسائل نظارت داشته باشند.
عوارض مداخله بیبرنامه با پدیده اجتماعی
یک ساندویچ فروشی روی میز ساندویچهای مختلف میفروشد، سیب زمینی و تخم مرغ، سوسیس سرخ کرده، ژامبون و انواع نوشیدنی. فروشنده پسری جوان است که به خوبی فارسی نمیداند، برای همین صاحب چرخ نزدیک میشود. میگوید: چهار چرخ در خیابان جمهوری دارد که همه ساندویچ فروش اند. بعد از اینکه بازار خراب شد، فروشمان به نصف رسیده و چیز قابل توجهی از پول باقی نمیماند که بتوانم به چرخهایم اضافه کنم. او میگوید که تنها مشکلش شهرداری است که با بالا رفتن قیمتها و تورم نرخ را بالا کشیده است، هر ماه باید ۳۰۰ تومان به ماموران بدهم. خلیلآبادی درباره امکان وجود مامورانی که از دستفروشان پول میگیرند، توضیح میدهد: هرمداخله و ورود بدون برنامه در پدیدههای اجتماعی همه عوارضی دارد.
برخی طرحهای با نام ساماندهی موجب دستگیری یکی دو روزه این افراد میشود اما به هر صورتی شده از گوشهای دوباره شروع به کار میکنند. باید این پدیدهها رامطالعه کنیم، زوایای آن را بررسی و ذینفعان آن را شناسایی کنیم. نمیتوان گفت که یک روز باید دستفروشان را جمع کرد چون چند روز بعد به آرامی دوباره شکل میگیرند ما باید این پدیدهها را مطالعه کنیم و برای آنها فکر کنیم. این عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه یک روز اعضای شورا میخواستند به خیابان انقلاب برای بازدید بروند و به دستفروشان گفته بودند تا ساعت ۱۲ بساط خود را جمع کنید و پس از آن کار خود را شروع کنید معلوم است که اینها اقداماتی نمایشی است و نباید به دام چنین اقداماتی بیافتیم، توضیح میدهد: با این کارها این زخم عمیقتر میشود.
پدیدههای اجتماعی را باید با مطالعه و نظر کارشنایی و آمار، تحقیق و بررسی کنیم. برخی از افرادی که دستفروش اند کار دیگری دارند، عیبی ندارد که افراد دست فروشی کنند اما جای مجوزدار نه اینکه مزاحم رفت و آمد پیرزنان و پیرمردان شوند. او ادامه میدهد: گاهی دیدم که کسبه بساطی کنار خیابان پهن میکنند که نشان دهنده این است که این مساله در حال تبدیل به فرهنگ است و دو نکته در این مساله مطرح است یکی مردم اند که تمایل به خرید از چنین افرادی دارند، در صورتی که باید از جاهایی که دارای مجوز و پروانه کسب هستند کارهای خود را انجام دهند، مسئولین هم باید این افراد را با برنامه ساماندهی کنند.
آیدین پورخامنه
- 14
- 2