انتهای خیابان بهشت، کمی پایینتر از ساختمان شورای شهر تهران و خانقاه دراویش، ساختمان ستادی پزشکیقانونی قرار دارد؛ ساختمانی که زمانی در آن تشریح و سردخانه اجساد هم وجود داشت. آدمهایی که بهردیف با لباس سیاه جلو در سازمان کوچک خیابان بهشت میایستادند تا جسد عزیزشان را تحویل بگیرند. این تصویر برای خود من هنگام تحویلگرفتن جسد تصادفی پدرش در ٩ سالگی، اولین تصویر از سازمان پزشکیقانونی است.
یخچالهای بزرگی که اجساد در آنها یخ زدهاند و آدمهای غمگین و دلمردهای که داخل سردخانه میروند تا تکلیف نسبتشان با جسد را معلوم کنند. امروز اما دیگر خبری از بو نیست. مرکز کالبدگشایی و آزمایشی به کهریزک تهران منتقل شده است. در زمینی بسیار وسیع با آزمایشگاه و سالن تشریحی مدرن که حرف اول را در خاورمیانه میزند. ساختمان قدیمی خیابان بهشت در حال بازسازی است. در بخشی از ساختمان هنوز عدهای برای گرفتن طول درمان مراجعه میکنند، اما بیشتر این مراجعات هم به ساختمان دیگری منتقل شده است.
داخل آسانسور قدیمی سازمان بویي نیست. موسیقی آرامی ما را تا دفتر ریاست سازمان پزشکیقانونی کشور، دکتر احمد شجاعی، مشایعت میکند. با دکتر شجاعی گفتوگویی خارج از گفتوگوهای مرسوم آماری انجام دادهایم. درباره تمام سؤالهایی که شاید درباره سازمان پزشکیقانونی در ذهنتان دارید.
آقای شجاعی، چقدر در پزشکیقانونی سروکار شما با اجساد است؟
ما خدمات زیادی را ارائه میدهیم و کالبدگشایی هم بخشی از این خدمات است. مجموع خدماتی که در رابطه با اجساد است، شاید سه درصد کل خدمات پزشکیقانونی را دربر بگیرد. از نزدیک به سهمیلیون کارشناسیای که ما در طول سال انجام میدهیم، تعداد اندکی مربوط به اجساد است، اما از آنجایی که کار با اجساد قابلتوجه است، در دید عموم هم بزرگ جلوه میکند.
چند مورد از زمینههایی که مردم با شما سروکار دارند را شرح میدهید؟
از ما نمونه سم میخواهند. ما یکسری آزمایشات تخصصی را هم به صورت کلی دنبال میکنیم. مراجعات سرپایی هم که در ردیف بعد قرار میگیرند. مردم هرروز به ما در زمینه مسائلی چون تعیین فرزند خونی، نوع خسارت، نوع صدمات و میزان صدمات مراجعه میکنند که روند عادی و مرسوم خدمات است؛ درواقع خدمات ما متنوع است و البته یکی از مهمترینها آزمایش دیانای است.
قدیمها کسی که روی فردی ادعای فرزندی داشت، به مسجد محلشان میرفتند و درباره ماجرا استشهاد محلی جمع میکردند و این ملاک قضاوت در دادگاه بود، اما امروزه با آزمایشات پیشرفتهای که وجود دارد، انجام آزمایشات ژنتیک و دیانای، بهراحتی ما میتوانیم نسبیت را ثابت یا رد کنیم. در برخی پروندهها پزشکیقانونی در حکم مرجع صادرکننده مجوز است، در اقداماتی مثل سقط جنین قانونی.
قانون موارد را مشخص کرده که تا زمانی که هنوز در جنین روح دمیده نشده، اگر بیماریای دارد که در فهرست قانونی ذکر شده، مجوز سقط داده میشود. یکی از خدمات دیگر سازمان پزشکیقانونی، درمان و صدور مجوز برای دوجنسههاست. مطابق قانون اگر در فردی تشخیص داده شود که تمایل فیزیکی او به جنس دیگری است، به او اجازه تغییر جنسیت داده میشود. در مجموع تمام مرگهایی که بهطور غیرطبیعی ناشی شده و طرف فوت کرده، همه باید در پزشکیقانونی تعیینتکلیف شوند.
از ابتدا کارمندان پزشکیقانونی وارد این مجموعه میشوند، بر اساس چه تخصصی تقسیمبندی میشوند؟ یعنی آن کسانی که در کهریزک خدمت میکنند، از طرفی اینجا، در مرکز خیابان بهشت، دیگر جسدی کالبدگشایی نمیشود؟
اینجا یک سازمان تخصصی و فوقتخصصی است و شاید ما قریب به یکسوم کارمندانمان پزشکان و متخصصان هستند. ما پزشکان عمومی را در خیلی از جاها به کار میگیریم و با آموزشهایی که به آنها میدهیم، میتوانند در جاهایی مشغول شوند.
اما یک تخصص اختصاصی در دانشگاهها بهعنوان تخصص پزشکی قانونی وجود دارد که کارشان، فقط مربوط به ما است و برای استخدام در سازمان هم اولویت با آنهاست. در مراکز معاینات و مراکز سالنهای تشریح عمدتا سعی میکنیم از متخصصان استفاده کنیم. اما ما علاوه بر متخصصان پزشکی قانونی، متخصصان دیگر هم لازم داریم. مثلا روانپزشکان؛ روانپزشکانی که گرایش روانپزشکی قانونی دیدهاند.
یا پاتولوژیستها، آسیبشناسان با گرایش قانونی. چون خیلی موارد است که در دانشگاهها بهراحتی و سادگی از آن میگذرند، اما در پزشکی قانونی اصل کار ماست. ولی غیر از متخصصین پزشکی قانونی، چند تخصص دیگر مثل ژنتیک، پاتولوژی قانونی، ، سمشناسان قانونی، متخصصین آزمایشگاههای خاص قانون نیز مورد نیاز ماست.
چقدر از دانشجویان دوره تخصص گرایش قانونی را انتخاب میکنند؟ یعنی شما با کمبود نیرو مواجه هستید؟
بله. الان یکی از مشکلات اصلی ما کمبود نیرو است. ما مشکل فضا و مکان را تا حدود زیادی توانستیم حل کنیم.حتی در مرکز استان حتما باید جاهای استاندارد، سالن تشریح، آزمایشگاههای مدرن وجود داشته باشد.
ولی در شهرستانها که ما نزدیک ٣٥٠ نقطه در سطح کشور تشکیلات داریم، با کمبود پزشک مواجه هستیم.اساس کار، پزشک است مخصوصا متخصصان پزشکی قانونی. حالا اگر پزشک عمومی دوره پزشکی قانونی بگذراند، میتواند به ما کمک کند. دانشگاها هر سال تعدادی را از پزشکان عمومی میگیرند تا دوره دستیاری پزشکی قانونی طی کنند، ولی متأسفانه این تعداد بعد از فارغالتحصیلی به جای اینکه بیایند در سازمان خدمت کنند، از آن سر باز میزنند، چون کار در سازمان سخت است.
ما تلاش میکنیم و میگوییم شما باید بیایید در سازمان خدمت کنید و شما تخصصتان را برای این کار گرفتید ، ولی چون کار سازمان سخت است و باید به مناطق محروم بروند، در تهران و شهرهای خودشان میمانند و از این کارهای متفرقه برای خودشان دستوپا میکنند. بنابراین ما الان سفت و سخت کمبود نیرو داریم.
یکی از دلایل را میتوان این قلمداد کرد که پزشکان علاقهای به کار با جسد ندارند؟
بله، قبول است. بالاخره کار، کار سختی است، ولی وقتی کسی رفته تخصص پزشکی قانونی را دیده، میداند تشریح قسمتی از کار پزشکی قانونی است. باید مدتی در سالن تشریح بگذراند. نمیشود شما رشتهای را انتخاب کنی و بگویی من نمیخواهم در آن رشته کار کنم.
تخصص شما چیست؟
من چشمپزشک هستم.
هیچگاه در اتاق تشریح پزشکی قانونی رفتید؟
بله، رفتهام و سر زدهام. ما مرتب سر میزنیم و بازدید میکنیم، ولی تخصص من نیست که بروم کار کنم. البته در دوران تحصیل ما بخش تشریح آناتومی را گذراندهایم و با کانون آشنا هستیم، ولی بهعنوان کار حرفه ای خودم نه، من بهعنوان مدیریت، یعنی از بُعد مدیریتی در این سازمان مشغول به کار هستم.
آقای دکتر در سالهای گذشته، مسئله اجساد و دانشکدههای پزشکی حلنشده باقی مانده. دانشگاهها جسد ندارند و مسائل شرعی هم گویا دست و پای این دستاندرکاران ماجرا را بسته. علم را نمیشود متوقف کرد. خود شما این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
دقیقا به نکته خوبی اشاره کردید. بالاخره این در روند و آموزش، تشریح و کالبدگشایی جزئی از کار است. بالاخره کسی که میخواهد جراح شود، قبلش باید کاملا تمام جزئیات گشودن قلب را بداند، باید روی جسد کار کند و بتواند با ماجرا آشنا شود. خود دانشجوی پزشکی تا نبیند، نمیتواند عملا آن درسهای تئوری را بیاموزد. ضرورت این کار صددرصد است و در این شکی نیست.
اما ما یکسری معذوریتهایی داریم؛ البته ما فتاوایی داریم و این اجازه را گرفتهایم در مواردی که افراد خودشان داوطلب باشند و اهدا کنند، اجساد را به دانشگاهها تحویل بدهیم از طرفی اجساد مجهولالهویه که ماههاست اینجا ماندهاند و کسی سراغشان را نگرفته به دانشگاهها تحویل میدهیم. ما اجساد را تا شش ماه نگهداری میکنیم، درباره آنها اطلاعرسانی میکنیم، بررسی میکنیم و بعد از شش ماه اگر هیچ خانوادهای به سراغش نیاید و کاملا ناشناس باشد، آن هم در صورتی که قابل استفاده باشد به دانشگاهها تحویل میدهیم؛ این بحث قابل استفاده را از جهتی عرض کردم که گاهی همه جسد قابل استفاده نیست.
بنابراین در این موارد با اجازه مقام قضائی، این اجساد را در اختیار دانشگاهها قرار میدهیم. اما در هر دو مورد اهدای جسد پس از مرگ و همچنین اجساد مجهولالهویه، تعداد اجساد برای ما بسیار اندک است. اما دانشگاه توقع دارد؛ ولی ما هم بیشتر از این نه اجازه داریم و نه میتوانیم. مثلا بعضی وقتها شایعه میکنند که آیا میشود کسی که محکوم به اعدام است، پس از اعدام جسدش را در اختیار دانشگاهها قرار دهیم؟ ما در پاسخ میگوییم ببخشید؛ محکوم به اعدام را باید به خانوادهاش تحویل داد. از طرفی مثلا جسد تیربارانشده را نمیشود تشریح کرد و در موارد دیگر هم اعدامی خانواده دارد.
فرد اعدامشده با دار چطور؟
باید او را به خانوادهاش تحویل دهیم و باید خانوادهاش اجازه دهند، ما نمیتوانیم بدون اجازه خانوادهاش کاری کنیم. آن هم صاحب دارد، چون بالاخره آن را هم تحویل خانوادهاش میدهند. بنابراین اصلا یک مورد هم نداشتیم، حتی از این کسانی که اعدامی بودند، حتی یک مورد هم نداشتیم.
پیشنهادی هم به آنها داده شده ؟
داده شده، ولی خانوادهها معمولا در شرایطی نیستند که راضی به اهدا شوند. معمولا تلاش شده، ولی خیلی رضایت نمیدهند. اما این خیلی مهم است. درحالحاضر ما افراد را ترغیب میکنیم که پس از مرگ، اجسادشان را به دانشگاهها اهدا کنند.
آماری وجود دارد که چند درصد در سال اهدایی داریم؟
خیر.
درحالحاضر چند جسد در اختیار دانشگاهها قرار میدهید؟
تعدادی که ما مثلا به دانشگاههای بزرگ میدهیم، مثلا در سال یک جسد از این اهداییها داده میشود و تعداد اندکی ناشناس؛ اما این تعداد محدود برای بر فرض مثال صد دانشجوی پزشکی کم است. اصلا عجیب است که آنها با یک جسد کار کنند و این یک جسد کاربردی هم ندارد؛ اما بالاخره بضاعت همین است دیگر.
البته ما در تلاشیم مردم را ترغیب به اهدای اجسادشان کنیم و از طرفی شرکتهایی اعلام آمادگی کردند که از کشورهای دیگر جسد وارد کنند و از ما مجوز گرفتهاند. ما پذیرفتیم و دانشگاهها هم حاضرند پول این واردات را پرداخت کنند و به شدت هم دنبالش هستند.
سالها پیش، در سالهای ٨٨-٨٩ دانشگاه آزاد ادعا کرده بود پزشکیقانونی در قبال اجسادی که به دانشگاه آزاد میدهد، پنج میلیون تومان پول میگیرد. این مسئله را تأیید میکنید؟
چنین چیزی نیست؛ یعنی جسد اهدا میشود؛ اما پولی بابتش گرفته نمیشود؛ اما یک جسد را که همینطوری نمیشود تحویل دانشگاه داد. جسد باید فراورده شود یا مومیایی شود. باید کاملا آماده شود و مومیاییکردن جسد هزینه بالایی دارد. قبلا هم خود ما این خرج را میدادیم و البته بعضی از دانشگاهها هم میتوانند این آمادهسازی را انجام دهند و بالاخره باید هزینه این آمادهسازی پرداخت شود. این همان موجی است که ادعا میکند جسد را میفروشند؛ اول اینکه کلا جسدی نیست. دوم اینکه اگر دانشگاه این کار را کرده، در قبال آمادهسازی و مومیاییسازی جسد هزینهاش را طلب کرده.
یک جسد که به دانشگاه تحویل داده میشود، چقدر قابل استفاده است؟ آیا جسدهایی که خود خانوادهها اهدا میکنند، آنها را میتوانند بعدا تحویل بگیرند و به خاک بسپارند؟
اصلا با همه آنها همین کار را میکنیم. یکی از شرطها این است که وقتی جسدی به دانشگاه داده میشود، بعد از مدتی؛ مثلا یک سال یا دو سال که استفاده میکنند، او را برگردانند و دفن شود. این کار را حتما باید بکنند.
بعد از یک تا دو سال؟
گاهی ممکن است بیشتر طول بکشد؛ یعنی جسد خیلی از بین نرود؛ ولی به صورت کلی پس از دو سال جسد به خانواده برای خاکسپاری تحویل داده میشود.
استانداردترین شیوه استفاده از جسد برای چند دانشجو است؟
استانداردی به آن صورت ندارد. ما دانشگاه شیراز بودیم و میزهای ما هشتنفره بود و برای هر هشت نفر یک جسد میدادند. حالا هر ٨٠ تا ١٠٠ نفر یک جسد دارند.
در شهرهای دیگر و شهرهای کوچکتر این مشکلات بیشتر است؟
بله. همه جا این مشکل هست. البته ما به دانشگاهها گفتیم. گفتیم دانشگاههایتان نمیخواهد بیایند با ما کار کنند، حداقل بیایند سالن تشریحات و نگاه کنند؛ نگاه که اشکال ندارد. متخصص دارد، کالبدگشایی میکند، نمونه برمیدارد. خب دانشجو هم بیاید بالا بایستد و یادشان بدهد و بگوید این کبد است، طحال است و این پاتولوژیاش اینگونه است. دانشگاهها استقبال نمیکنند.
توجیهشان چیست؟
بالاخره باید برنامهریزی کنند، بفرستند. آن شوقی که در استادان ما در قبل بود، الان دیگر نیست. استاد باید علاقهمند به آموزش باشد. از صبح که میآید، فقط کارش آموزش باشد. الان حال حرفزدن را با دانشجو ندارند. استاد میآمد برای ما سه ساعت یکسره حرف میزد و مطلب میریخت بیرون. ٢٠ دانشجو را باید بردارد و بیاید؛ یک هفته، چند روز، دانشجو هم نگاه کند، توضیحات بخواهد و...
یکی از اتفاقات جالب در پزشکیقانونی مواجهه با افرادی است که خودزنی میکنند تا بتوانند از بیمهها پول بگیرند. چقدر با این افراد طرف هستید؟
بسیار زیاد... . اصلا یکی از مشکلات بیمهها همین است. دلیل بالارفتن هزینههای بیمه هم همین است؛ چون مردم کلاه سرشان میگذارند. طرف برای اینکه پولی گیرش بیاید، میرود یک ماشین قراضهای را پیدا میکند، بعد تصادف ساختگی و دست و پایش را میشکنند، بعد میآید میگوید چپ کردهام و میرود از بیمهها پول میگیرد. مورد داشتیم که همه دندانهای خودش را داغان کرده، شکسته و کنده و ریخته که برود پول بگیرد.
چگونه تشخیص میدهند که دروغ میگوید؟
این دیگر هنر متخصصان ما است. بهراحتی تشخیص میدهند؛ یعنی کسی که یک خراش روی بدنش افتاده؛ مصنوعی باشد، خودزنی باشد یا بر اثر حادثه، کاملا قابل تشخیص ماست. فقط در یک سال یا دو سال توانستیم در چندین استان نزدیک به ١٨ میلیارد تومان برای بیمه صرفهجویی کنیم.
یعنی روزانه شما با این مسئله مواجه هستید؟
بله. میآیند؛ ولی بهراحتی متخصصان ما تشخیص میدهند. بهندرت است که بتوانند از زیر دست متخصصان ما در بروند؛ ولی عمدتا چون خیلی وقتها متأسفانه بیمهها خودشان میآیند یا از خارج از سازمان کسی را میفرستند یا خودشان همینطوری خسارت را تعیین میکنند و میدهند، سرشان کلاه میرود. ما با بیمهها صحبت کردیم، اطلاعات دادیم و گفتیم این مشکل است، حتما کار را به ما بسپارید و خارج از سازمان کارشناسی نکنید.
در هر صورت انسانهای عجیبی هستند. طرف آمده پای خودش را شكسته یا دستش را که بیاید و پولی بگیرد. اصلا یک مورد بود که گفتیم آخر این دندانی که زدی و شكستي و همه ریخت پایین، ١٠ برابر این را هم که خرج کنی، دیگر آن را به دست نمیآوری. آخر این چه کمعقلیای است؟
آقای شجاعی آماری درباره افرادی که برای تغییر جنسیت به شما مراجعه میکنند، وجود دارد؟
آمار مدونی دراینباره نداریم. اما بالاخره ساختمان بدن یک انسان، ممکن است ظاهرش مرد باشد، ولی تمایلات ذاتیاش زنانه باشد؛ یا برعکس. اینجا هم شرعا و هم قانونا این اجازه داده شده که اگر پزشک تشخیص بدهد، میتوان عمل تغییر جنسیت را انجام داد. در ابتدا این افراد به وسيله روانپزشک ما معاینه میشوند و البته در این معاینات خیلی سخت میگیریم.
آنجاها که واقعا تشخیص دادند که این دوجنسیتی باید تغییر جنسیت بدهد، این کار را انجام میدهند. چون انجامندادن عمل مفسده به دنبال دارد. کسی که فرضا ظاهرش مردانه است، اما تمایلات زنانه دارد، ممکن است در جامعه مفسده ایجاد کند و ما باید به تمایلات ذاتی او بیشتر توجه کنیم. آن را متخصصان بررسی میکنند و وقتی دیدند که تمایلات زنانگیاش غالب است، این اجازه را میدهند که تغییر جنسیت داده شود.
تمایلات زنانه یا مردانهای که در کاربرد برعکسش وجود دارد، بیشتر حالت روانی است یا ژنتیکی؟
ژنتیکی است.
آزمایش انجام میدهند؟
بله، آزمایش انجام میدهند، معاینات انجام میدهند و با آزمایشات کامل به این نقطه میرسند.
آقای دکتر! الان ساختمان پزشکی قانونی از مرکز عملی خود سالهاست که جدا شده و در کهریزک تهران است. در همه شهرهای ایران این تفکیک صورت گرفته است؟
در قدیم بله، همه آن اینجا بود، اما حدود ٢٠ تا ٢٢ سالی است که مرکز شده و مرکز آزمایشگاهی سالن تشریح به کهریزک منتقل شده و مجهزترین مرکز تشخیصی در خاورمیانه و حتی در دنیا از آن ماست؛ از نظر سالن تشریح، آزمایشگاههای بسیار مجهزی داریم. اینجا فقط اداری است. قبلا استان تهران اینجا بود که یکی، دو سالی است که استان تهران هم مجزا شده و ساختمان اداریشان رفته در خیابان طالقانی. کهریزک که زیرمجموعه اداره کل استان تهران است. اینجا فقط ستاد سازمان است.
کاربری اتاق تشریحی که اینجا بوده، چه شده است؟
پارکینگ است.
الان نگهش نداشتید؟
نه، بازسازی شده است.
عجیبترین خاطرهای که در پزشکی قانونی داشتید، چه بوده است؟
من سروکاری با جایی نداشتم که بخواهم خاطره عجیبی داشته باشم.
درباره شنیدههایتان درباره مراجعات؛ چیزی هست که در ذهنتان مانده باشد؟
خاطرات اینگونه به خود متخصصان مربوط است؛ ولی من خاطرهای از خودم بگویم. من در زمان دانشجوییام، سال سوم، یک سال آناتومی تشریحی داشتم. هر هشت نفر روی یک میز یا جسد کار میکردند. ما یک مقدار مقید بودیم و اگر دست میزدیم، باید هر روز غسل میت میکردیم. سه ماه اول را روی قدیمیها کار میکردند، از سه ماه به بعد دیگر جسد جدید میدادند. ما هم هفت، هشت نفر از بچههایی بودیم که اهل نماز و مقید بودیم؛ نمازخوان زیاد بود، ولی اینکه مقید باشی و هر روز غسل میت کنی، خب سخت بود. ما گفتیم این جسدها را قبل از اینکه بیاوریم اینجا، غسل بدهیم. از تمام آن جمع، فقط چهار نفر حاضر شدند که بیایند.
خدا رحمت کند؛ شهید گرکانی هم یکنفرشان بود. همه حاضر بودند که کمک بدهند، ولی اینکه بیایند آنجا، نه.بعد اجساد هم در حوض جسد میماند، پوستش سیاه میشد و غسل هم اگر بخواهی بدهی، بسیار سخت است و مجبور بودیم با برس تمام جرمها را بگیریم. خلاصه ١٠ تا از جسدها را غسل دادیم. یادم است که یک حوض آن وسط بود که میشستیم و بعد یکی از آنها را گذاشتیم لبه حوض و دستهایش را روی سینهاش گذاشتیم که یکدفعه دست میت افتاد و این دوست ما یکدفعه رفت هوا. گفتیم چه شد؟ گفت یک لحظه احساس کردم که زنده شده است.
بارها درباره هزینههایی که سازمان به خاطر اتفاقات جمعی متحمل میشود، صحبت کردید. ماجراهایی مثل حادثه پلاسکو که آزمایشات دیانای و تعیین هویت با شما بود و هزینه بالایی داشت، آیا بدهیها به شما پرداخت شد؟
متأسفانه در زمان حادثه همه قول میدهند و همه حرف میزنند؛ بعدش همه چیز فراموش میشود. نه، چیزی داده نشد، ولی در کل سازمان برنامه و بودجه لطف دارد نسبت به سازمان و مشکلات را حل میکند و اعتبارات خوبي میدهد. ولی در حوادث بار اضافی روی دوش ماست. ما برخلاف جاهای دیگر هیچوقت نمیآییم بگوییم که پول بدهید، ما کار انجام بدهیم.
نه؛ ما کار را به سرعت انجام میدهیم، بعد که تمام شد، آن موقع درخواست میدهیم که این کار انجام شود. بنابراين سه حادثه بزرگ در سال گذشته اتفاق افتاد که هر کدام هزینه بسیار هنگفتی بر دوش ما گذاشت. یکی حادثه تروریستی حله که شهدایش را آوردند. بحث تصادف قطار در سمنان و تعداد زیادی اجساد سوخته و یکی هم حادثه پلاسکو. در این سه حادثه، تشخیص هویت بدون انجام آزمایشات دياناي امکان نداشت. اجساد را یا سوخته، یا تکهتکه به ما دادند، بعد هم از ما خواستند که هویتشان را مشخص کنیم.
چون اطلاعات همه افراد در بانک ژنتیک نیست و بیشتر اطلاعات مجرمان وارد میشود، مجبور شدیم خانوادهها، والدین درجهیک و بعد درجهدو را صدا بزنیم، آزمایشها را انجام دهیم و چند دور تکرار کنیم که دقت لازم باشد.
چند هزار آزمایش را انجام دادیم. آزمایش دياناي هزینههایش بسیار بالاست؛ یعنی اگر شما آزمایشی را بخواهی بیرون انجام بدهی، ٧٠٠هزار تومان از شما میگیرند؛ حالا ما میگوییم ٤٠٠هزار تومان، ٥٠٠هزار تومان برای ما میشد. در هر صورت هزینه هنگفتی است. ما این هزینهها را خودمان دادیم و همه هزینهها را انجام دادیم و بعد اعلام کردیم اینقدر هزینه داشته است. فعلا قول داده شده، ولی پولی ندادهاند.
شما در نشست خبری هم درباره بانک اطلاعاتیتان صحبت کردید مبنی بر اینکه فعلا در حال ساماندهی مجرمان هستید. برای ایجاد ساماندهی ژنتیکی مجرمان چه نیازی احساس شد؟
امروزه باید شیوههای علمی در کشف جرم کمک کند. مجرم در صحنه جرم، جرم را مرتکب میشود، بعد سعی میکند هیچ آثار جرمی از خودش بهجا نگذارد. بنابراین پیداکردن مجرم کار دشواری است. من برایتان یک مثال بزنم. حدود یک سال قبل، در یکی از شهرستانهای استان فارس، در یک حادثه دختری ٩ساله که حافظ نصف قرآن هم بود، دزدیده میشود و به او تجاوز میکنند و بعد او را میکشند و بعد از اینکه جسدش را در گونی میگذارند، او را گوشه خیابان رها میکنند.
این ماجرا جو بدی را در شهر ایجاد کرده بود. هیچ سرنخی هم نداشتند. مردم هم متقاضی پیگیری بودند و مسئولان هم فشار وارد میکردند. ما به دادستان اعلام کردیم شما به هیچ سرنخی نرسیدید. ما از روی معاینه آثار جرم جسد، از طریق آزمایش دياناي، هویت قاتل را داریم.
شما افراد مظنون را به ما بدهید، ما شروع میکنیم ١٠ تا ١٠ تا دياناي آنها را استخراج میکنیم و تطبیق میدهیم. فکر کنم گروه سوم بود که فرد قاتل در آن جمع بود و دياناي او مطابقت داشت و شناسایی شد. به دادستان گفتیم این قاتل است و بعد هم طرف اعتراف کرد. یک معضل قضائی- جنایی پیچیده را بهراحتی با انجام یک آزمایش حل کردیم.
شهرزاد همتی
- 17
- 5