ساختماني بلند در شعله آتش ميسوزد، آژير ماشينهاي امداد در همهجا بلند است، عدهاي گريه سر دادهاند، برخي فرياد ميزنند و آدمهايي در شعلههاي آتش با آخرين نفسهاي زندگي خود دستبهگريبانند و آتشنشانها به دل خطر زدهاند تا شعلههاي وحشي را رام کنند.
حالا اين قاب را کنار آدمهايي بگذاريد که لنز دوربين موبايلهاي خود را آماده ميکنند تا سلفي بگيرند. آيا اين آتش وحشتناک، صحنهاي زيبا يا خاطرهاي بهيادماندني است که دوست داشته باشيم آن را تا هميشه همراه خود داشته باشيم؟ آيا ما آنقدر مهم يا خوشقيافه هستيم که به هر صحنهاي رنگي ديگر بدهيم؟ آيا اصلا غم اين حادثه را درک ميکنيم؟
از برج گرنفل در لندن تا برج خليفه دوبي و پلاسکوي خودمان آدمهايي پيدا ميشوند که با اين ماجراها سلفي ميگيرند، اين عکسها را در شبکههاي اجتماعي به اشتراک ميگذارند و لايک جمع ميکنند. انگار بايد در کنار نوارهاي خطر، درخواستهاي مکرر ترک محل و هشدارهاي معمول تابلوي «سلفيگرفتن ممنوع» هم در محل حادثه نصب شود.
مردي ۳۶ ساله که دوستانش در شعله آتش برج گرنفل گير کرده بودند با مردمي که سلفي ميگرفتند، درگير ميشود: «از چي خوشتون اومده؟ يه ذره احترام بذارين» مردم اما بيتوجه کار خود را ميکنند. آيا تقاضاي احترامگذاشتن به مردمي که درگير حادثهاي دردناک هستند، خواسته بزرگي است؟ «اين کار، اعصاب آدم را خرد ميکند. شرايط حساسي است. آدم فقط دوست دارد گاهي اين موبايلهاي لعنتي را از دستشان بگيرد و خردشان کند. اينها بچه نيستند که اين کارها برايشان طبيعي باشد. آنها بالغ هستند. اين کار، قلب آدم را به درد ميآورد که در ميان اين ترس و وحشت آنها چيزي جز خودشان را نميبينند.»
«عشق به خود ميتواند مسئله پيچيدهاي باشد»؛ اين را دکتر ويل استور ميگويد. ميزان مناسبي از عشق به خود همواره لازم است و بالا و پايين آن به ديدگاه شما نسبت به زندگي بستگي دارد. «عزتنفس سالم» مسئلهاي است که بايد به آن توجه شود. عزتنفس صفتي است که شما را «شما» نگه ميدارد. اگر خيلي کم به خودتان عشق بورزيد، خودتان را از دست ميدهيد و اگر زياد درگير عشق به خودتان باشيد دچار خودشيفتگي ميشويد اما دنيايي که در آن شما يک موبايل به سر يک ميله ميزنيد تا گوشي خود را نگه داريد و از خود سلفي بگيريد، درباره چه صحبت ميکند؟ اين پديده چطور کار ميکند و چطور آنقدر همهگير شده است؟ آيا درزمينه عشق به خود خيلي پيش رفتهايم؟
استور از «وسواس به خود» صحبت ميکند؛ رابطهاي با خود که بشر همواره در درون خود داشته و حالا اين رابطه، نماد و جنبهاي بيروني پيدا کرده است. «ما از خودمان آگاهيم اما اين آگاهي به شکلي ناخودآگاه در ما وجود دارد. اين ممکن است جملهاي عجيب باشد اما بگذاريد با يک مثال آن را مشخص کنم. شما کاملا آگاهيد که دست داريد.
دست شما براي شما همه کار ميکند اما در حالت عادي وقتي مشغول زندگي هستيد به اينکه دست داريد، توجه نميکنيد ولی اين توجه يا پرده پنهان بهصورت ناخودآگاه در شما وجود دارد و اگر بهطور مثال شمعي داغ به دست شما نزديک شود دستور پسکشيدن دست بهطور ناخودآگاه صادر ميشود. بشر سالهاست در چنين رابطهاي با خود است. انسانها سالهاي فراوان به ديدار مناظر مختلف ميرفتند و با آن عکس ميگرفتند و بعدها اين عکسها را ظاهر ميکردند و تماشا ميکردند اما سلفي برخلاف عکسگرفتن عادي، اين پرده پنهان را از بين برده است. به اين معني که انسان با سلفي ميفهمد دقيقا در آن لحظه بهويژه در آن مکان بهويژه وجود دارد. از وجود خود آگاه ميشود و اين آگاهي اعتيادآور است.»
سلفيها فقط به نگاهکردن خودمان و به شکل يک خاطره باقي نميمانند بلکه وارد شبکههاي اجتماعي ميشوند، به اشتراک گذاشته ميشوند و لايکها و نظرات دوستان و آشنايان را جمع ميکنند. استور معتقد است: «خب اينترنت همهچيز را بدتر کرده و نهتنها فاصله ما با خودمان از بين رفته بلکه فاصله ما با ديگران نيز کمتروکمتر شده است. وقتي ديگران، خودآگاهي تازهشناختهشده ما را ميپسندند، اين مسئله بسيار بيشتر از يک عکس عادي براي ما خوشايند است. اينستاگرام شبکهاي هوشمند است که کاملا براساس اين خودشيفتگي ساخته شده و بههميندلیل بسيار محبوب است.»
اما مسئله احترام چه ميشود؟ لااقل در مواقع بحراني آيا انسانها قادر نخواهند بود اين خودشيفتگي را مهار کنند؟ استور دراينباره ميگويد: «بايد به اين نسل خودشيفته عادت کنيم. آدمها محصول عصر خود هستند و تکنولوژي حال حاضر، بخشي جدانشدني از عصر معاصر است. اين تکنولوژي است که آرامآرام ما را شکل ميدهد. بسياري از چيزهايي که در گذشته نهچندان دور براي انسانها غيرقابل قبول بود، حالا کاملا عادي شده است. براي پدرها و مادرهاي ما دشوار بود که به سادگي بپذيرند عکسي از زندگي شخصي آنها دستبهدست شود اما حالا عکسهاي خانگي در شبکههاي اجتماعي هزاران بازديدکننده دارند و حتي پدر و مادرهايي متعصب را ميبينيم که به اين مسئله تن دادهاند.»
ترس بار ديگر به سراغ انسانها خواهد آمد، تراژديها بار ديگر شکل خواهند گرفت، سلفيها همچنان ادامه پيدا خواهند کرد، دوربينها به کار خود ادامه ميدهند و آدمها در شيفتگي خود باقي خواهند ماند اما همانطور که استور ميگويد: «دفعه بعد که ميخواهيد دوربين جلوي گوشي خود را باز کنيد به اين مسئله فکر کنيد که آيا اگر آنسوي موبايل بوديد هم اين عکس را ميگرفتيد يا نه. فکر کنم اين تنها محدوديتي است که ميتوانيم براي سلفيگرفتن ايجاد کنيم.»
روزبه آرش
- 14
- 1