داعش مدتهاست که از زنها همچون مردان برای اموری مانند جذب نیرو، جمعآوری اطلاعات و تبلیغ افکارش استفاده میکند. گفته میشود سرنوشت اعضای زن گروههای افراطی فاجعهبار است؛ زیرا آنها یا کشته میشوند یا به اسارت گروههای افراطی رقیب میافتند.
طی دو، سه سال اخیر، زنها و دختران زیادی در کشورهای اروپایی یا آمریکایی از طریق «مبلغان سایبری داعش» با مردان جوانی آشنا میشوند و به بهانه ازدواج با آنها کشور خود را ترک کرده و راهی مقر فرماندهی داعش میشوند، بدون اینکه بدانند دقیقا چه سرنوشتی در انتظار آنهاست؛ هرچند برخی از آنها آگاهانه و به شوق «جهاد نکاح» به داعش میپیوندند.
حالا قرار است با هم زندگی چهار زن معمولی را مرور کنیم؛ چهار نفری که غرق در دنیای زنانهشان بودند و هیچ دغدغه سیاسی هم نداشتند؛ اما نقطه اشتراک هر چهارتایشان این است که مبلغان سایبری داعش در فضای مجازی آنها را تحت تاثیر افکار خود قرار دادند و هر چهار زن را مجاب کردند که برای زندگی بهتر به داعش بپیوندند.
سیترلینا بیتالو ـ ۱۸ ساله ـ اهل هلند
«سیترلینا بیتالو» یک دختر ۱۸ ساله و یک کاتولیک بسیار معتقد بود. او به همراه خانوادهاش در شهر ماستریخت یک زندگی معمولی را تجربه میکرد. سیترلینا یک روز به صورت پنهانی و بدون اطلاع خانوادهاش، ماستریخت را به مقصد استانبول ترک کرد تا خودش را به سوریه برساند.
نام او در بدو ورود به «رقه» به «عایشه» تغییر پیدا کرد و با شخصی به نام «عمر یلماز» ازدواج کرد. تا اینجا همه چیز برای سیترلینا خوب بود تا اینکه شوهرش مجبور شد، همسر خود را به «امیر» داعش دهد. ازدواج او با امیر هم چندان دوام نیاورد و او در مدت کوتاهی مجبور به ۷ ازدواج شد و این در حالی بود که داعش اجازه ترک خاک «رقه» را نیز به سیترلینا نمیداد. داعشیها معتقدند که مهاجران صرفا برای جهاد به آنها میپیوندند و نه برای عیاشی و این ازدواجهای مکرر را هم نوعی جهاد برای زن میدانند.
تحمل مادر سیترلینا در این یک سال تمام میشود و تصمیم میگیرد با حمایت پلیس ضدتروریسم هلند راهی ترکیه شود تا دختر جوانش را از داعش پس بگیرد. همه برنامهها به درستی پیش میرود و این مادر و دختر در استانبول با یکدیگر دیدار میکنند تا راهی هلند شوند.
ستیرلینا پس از ورود به خاک هلند به اتهام همکاری با داعش، بازداشت، اما پس از دو روز به شرط عدم ترک شهر خویش و با قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شد. با این حال از آن روز دیگر هیچ اطلاعی از او و خانوادهاش وجود ندارد و به نظر میرسد به زندگی مخفیانه روی آوردهاند.
خدیجه داره ـ ۲۲ ساله ـ اهل انگلیس
«خدیجه داره» یک دختر ۲۲ ساله بود که در جنوب شرق لندن و در خانوادهای مسیحی زندگی میکرد. درباره نام انگلیسی او اطلاعات چندانی وجود ندارد؛ اما خدیجه یک دختر خوشگذران بود که در زندگیاش جز لاکزدن و پوشیدن پیراهنهای زنانه به چیزی فکر نمیکرد.
او دانشجوی روانشناسی بود و وقت زیادی از زندگیاش را در فضای مجازی سپری میکرد و در خلال همین گشت و گذارهای اینترنتیاش با یکی از مبلغان داعش آشنا شد. گپ و گفت اینترنتی با مبلغ داعشی خدیجه را وادار کرد که یک روز به طور پنهانی و بدون اطلاع خانوادهاش لندن را ترک کند و برای پیوستن به داعش راهی «رقه» شود.
او در «رقه» با یک تروریست سوئدی به نام ابوبکر ازدواج کرده و میگوید میخواهد اولین زن انگلیسی باشد که یک «ترورریست آمریکایی یا انگلیسی» را میکشد.
سالی جونز ـ ۴۷ ساله ـ اهل انگلیس
«سالی جونز» نوازنده یک گروه موسیقی راک انگلیسی بود که در دهه ۱۹۹۰ پلههای ترقی را در زمینه موسیقی طی کرد؛ اما در برههای دچار مشکلات فراوان شد و مسیر زندگیاش تغییر کرد. یکی از مشکلات سالی جونز در آن سالها بیکاری و بیپولی شدید بود که باعث شد او بیشتر وقتش را در فضای مجازی بگذراند.
او در همین گشت و گذارهای اینترنتیاش عاشق پسری به نام «جنید حسین» شد. جنید یک دورگه انگلیسی ـ پاکستانی بود که در ارتش سایبری داعش فعالیت میکرد. جنید، سالی جونز را مجاب کرد که برای داشتن یک زندگی مرفه راهی رقه شود.
سالی جونز در بدو ورود به رقه نام خود را به «سکینه» تغییر داد و با جنید ازدواج کرد. پس از مدتی هواداران سالی جونز، هنرمند مورد علاقه خود را با ردا و پوشیه در شبکههای اجتماعی دیدند و آن هم در حالی که این هنرمند به «زن خونخوار داعش» مشهور شده بود.
او قسم خورد سر همه کسانی را که به داعش نپیوندند ببرد و یک بار هم توییت کرد: «سر همه شما مسیحیان باید با یک چاقوی زیبا و تیز بریده و روی نردههای شهر رقه نصب شود. من در هر مکانی که شما را ببینم، این کار را انجام خواهم داد.»
امیره عباسه ـ ۱۵ ساله ـ اهل انگلیس
«امیره عباسه» یک دختر انگلیسی ۱۵ ساله بود که تمام دنیایش در توجه به ظاهرش و البته ورزشکردن خلاصه میشد. امیره بخش زیادی از زمانش را در فضای مجازی سپری میکرد که همین امر موجب آشنایی او با مبلغان داعش در شبکههای اجتماعی شد.
این دختر نوجوان عاشق هیجان و تجربههای جدید بود. برای همین یک روز صبح بدون اطلاع خانوادهاش سوار اتوبوس شد و خودش را به فرودگاه لندن رساند تا بتواند از آنجا راهی استانبول شود. او میخواست خودش را به مناطق مرزی ترکیه با سوریه برساند؛ جایی که داعشیها در انتظارش بودند.
امیره که گفته میشود یک دانشآموز بسیار موفق بود و به دانشگاه رفتن فکر میکرد، فقط برای حس یک هیجان تازه به عناصر تروریستی داعش پیوست.
بسیاری از زنانی که به داعش میپیوندند نه اهداف مذهبی دارند و نه اهل مبارزه سیاسی هستند. آنها در واقع فقط عاشق میشوند. آن هم عاشق مردهای مرموز داعشی با قلبهای سیاه و دستهایی آلوده به خون.
- 10
- 2