گونی بزرگی را روی دوشش انداخته و در کوچه پس کوچههای شمالی تهران میگردد به هر سطل زبالهای که میرسد لبه آن را میگیرد و خودش را بالا میکشد تا راحتتر بتواند درون سطل زبال را ببیند.
جثه کوچکش به او اجازه نمیدهد براحتی دورن سطلهای زباله را جستوجو کند به همین خاطر روی لبههای سطل زباله فشار میآورد تا آن را کج کند.
درون کیسههای زباله را یکی یکی میگردد اشیای پلاستیکی بیشتر از هرچیز دیگری نظر او را جلب میکند. بعد از آن قوطیهای آلومینیومی را خیلی زود در کیسهاش میاندازد.
می گوید اسمش احمد است و حدود ۱۳ سال دارد. چند سالی میشود همراه خانوادهاش از افغانستان به ایران مهاجرت کرده، اما چون پدرش این روزها بیکار است مجبور شده با دوستانش که بیشترشان مثل او اهل افغانستان هستند، زبالهگردی کند.
آنطور که احمد میگوید او و خانوادهاش در قیام دشت زندگی میکنند و برای این که به کارش برسد هر روز صبح زود از خواب بیدار میشود.
باورش شاید برای خیلیها مشکل باشد، اما ساعت کار برخی زبالهگردها از ۵ صبح شروع میشود و تا تاریک شدن هوا ادامه دارد. اما دراین میان زبالهگردهای دیگری هستند که شبها را برای کار ترجیح میدهند.
قلمرو زبالهگردها
پسر نوجوان میگوید چون صبحهای زود از خواب بیدار میشود، کسب و کارش خوب است. میتواند هر روز به طور میانگین حدود ۳۰ هزار تومان درآمد داشته باشد.
آنطور که او میگوید بیشتر زبالهگردها برای خودشان محلات مختلفی را انتخاب میکنند و اجازه نمیدهند به قلمرو یکدیگر وارد شوند.
احمد و دوستانش هر روز صبح زود سوار یک خودروی نیسان میشوند تا آنها را به شمال شهر تهران برساند. آنها در گروههای دو تا سه نفره تقسیم میشوند و به جست وجوی زباله میپردازند.
او میگوید: خدا را شکر مسیر ما از شمال به جنوب تهران سراشیبی است به همین خاطر هنگام سر زدن به سطلهای زباله زیاد خسته نمیشویم، فقط بعضی وقتها که گونیهایمان پر میشود خسته میشویم.
آنطور که این زباله گرد تعریف کند هروقت کیسههایشان پر از زباله شد آنها را در محلهای مختلفی دپو میکنند تا بعد به وسیله خودرو آنها را به جنوب شهر منتقل کنند و بفروشند.
زبالهگردها معمولا کیسههای پر از زباله خود را در محلهایی که رفت آمد کم است میگذارند، مثل خانههای مخروبه.
کیسههای شانسی
اگر پای صحبتهای احمد و و دوستانش بنشیند، متوجه میشوید آنها در بین کیسههای زباله به دنبال آرزوهایشان نیز میگردند. باورش دشوار است، اما آنها انتظار دارند افرادی که در بالای شهر زندگی میکنند به اشتباه اشیای گرانبهای خود را در سطل زباله بیندازند تا آنها بردارند.
یکی از آنها میگوید: مدتی پیش یکی از دوستانم مقداری طلا از درون یک کیسه زباله پیدا کرد.
او فکر میکند چون اهالی شمال شهر پولدار هستند، برای دارایی خود ارزش زیادی قائل نیستند برای همین ممکن است اشتباهی آنها را دور بیندازند.
این رویای مشترک همه زبالهگردهاست که بالاخره یک روز میان زبالهها گنج پیدا میکنند، اما آنچه بهطور حتم به همه آنها میرسد بیماری است.
در خوشبینانهترین حالت زبالهگردها دچار بیماریهای پوستی میشوند، این درحالی است که تفکیک نشدن زبالههای بیمارستانی از سوی مراکز درمانی احتمال ابتلا شدن این افراد به بیماریهای خطرناکتری را فراهم میکند.
یکی دیگر از زبالهگردها که هم سن و سال احمد است، ادعا میکند با این که مدت هاست درون زبالهها را میگردد، اما تاکنون بیمار نشده است.
شیفت شب
زبالهگردها در تمام طول شبانه روز در معابر کلانشهرهایی مانند تهران دیده میشوند، اما آنها نیز برای خود قوانینی دارند؛ برای نمونه تعدادی از آنها که معمولا بچههای کم سن و سال هستند روزها به این کار میپردازند هرچند آنها نیز برای خود مشکلاتی دارند.
زبالهگردهایی که شیفت روز هستند بیشتر از این میترسند که با ماموران شهرداری برخورد کنند یا افرادی که به شکل قانونی به کار بازیافت زبالههای مشغول هستند با آنها بر خورد کنند.
اما در این بین زبالهگردهایی نیز وجود دارند که به قول خودشان شیفت شب هستند. هرچند میان این گروه از زبالهگردها نیز افراد کم سن و سال پیدا میشود، اما بیشتر آنها را زبالههای بزرگسال تشکیل میدهند که با بخواب رفتن شهر کارشان را شروع میکنند.
- 14
- 1