روزنامه توسعه ایرانی نوشت: بهروز مروتی، مدیر کمپین معلولان، به تازگی با انتشار ویدئویی در شبکه اجتماعی ایکس، از موارد متعدد «تعرض، تجاوز، ضرب و جرح و اخذ شهریههای نامتعارف» در مرکز نگهداری بیماران اعصاب و روان مردان مهرآفرین کرج خبر داد. هر چند سازمان بهزیستی پس از تایید این خبر اعلام کرد که «پروانه فعالیت این مرکز ابطال و مؤسسه به طور دائم تعطیل شده است، اما به اعتقاد فعالان این حوزه این پایان ماجرای اذیت و آزار معلولان در مراکز بهزیستی نیست. خانوادههای افراد دچار معلولیت و بیماران اعصاب و روان، بارها نسبت به وضعیت وخیم برخی مراکز درمانی و نگهداری اعتراض و گلایه کردهاند و معتقدند خبرهایی از این دست تنها گوشهای از اتفاقات ناخوشایند در این مراکز است. حتی در ماهها و سالهای اخیر موارد متعددی از برخوردهایی از جنس آنچه در مهرآفرین رخ داد رسانهای شده و با مراکز متخلف هم برخورد شده است، اما وضعیت فاجعه بار در شمار زیادی از حدود دو هزار مرکز دیگر همچنان بر قوت خود باقی است.
بهروز مروتی، از فعالان حقوق افراد دچار معلولیت و مدیر کمپین معلولان گفت که برخورد با موسسه متخلف مهرآفرین یا مراکز دیگری مثل نیلوفران آبی بوشهر و غیره هر چند ضروری است، اما کافی نیست و مشکل معلولان در صدها مرکز متخلف دیگر که اخبار تخلفاتشان رسانهای نمیشود را حل نمیکند. او در این گفتوگو که در ادامه به تفضیل میخوانید، اشاره میکند که شیوه برونسپاری وظایف سازمان بهزیستی در حمایت از معلولان به این مراکز اشتباه و همراه با رانت و ضعف و سوءنظارت است.
در ویدئوی اخیری که منتشر کردید، از موارد متعدد تعرض، تجاوز، ضرب و جرح و ... در مراکز گفتهاید چرا بهزیستی به این موارد رسیدگی نمیکند؟
ما همیشه فریاد زدهایم که اوضاع در مراکز نگهداری بغرنج است. چه در مراکز نگهداری معلولان، چه مراکز کمپ ترک اعتیاد، چه سالمندان و چه مراکز بیماران اعصاب و روان. این موضوعی است که برخی از خانوادهها از نزدیک مشاهده میکنند یا ملتفت میشوند، اما از آنجایی که بعضا مستنداتی ندارند یا از سوی مدیران مراکز و بعضا سازمان ترسانده میشوند، از شکایت یا رسانهای کردن آن صرفهنظر میکنند.
به ندرت اتفاق میافتد خانوادهها به ما گزارش قابل تحقیق و تفحص ارائه کنند، طوری که در خصوص موضوع مطمئن شویم و آن را رسانهای کنیم.
اما موضوع مهم در این میان آن است که با انتشار همه این جنایاتی که اتفاق میافتد، تغییری در رویه نظارت بر این مراکز از سمت سازمان بهزیستی رخ نمیدهد.
وقتی شما از بخشی از این تخلفات مطلع میشوید، انتظار این است که سازمان بهزیستی گزارشهای متعددی در خصوص تخلفات مراکز نگهداری که زیر نظر این سازمان فعال هستند داشته باشد. پس چرا معمولا وقتی فیلمی لو میرود، تازه تحرکی از سازمان در برخورد با متخلف دیده میشود؟
دو موضوع خیلی مهم وجود دارد. بهزیستی نیروی کافی برای نظارت بر این مراکز ندارد. موضوع دیگر تعارض منافع است. بسیاری از صاحبان مراکز به واسطه شغلشان در بهزیستی به عنوان کارمند، مدیر یا بازنشسته بهزیستی یا ارتباطات بسیار نزدیک با مسئولان بهزیستی، مجوزهای مراکز را میگیرند و بنابراین با سازمان بهزیستی رابطه تنگاتنگی دارند. همین دلیل عمدهای است که ملاحظه اینها را میکند و تخلفاتشان را رسانهای نمیکند. از سوی دیگر افشای تخلفات این مراکز، سوءمدیریت، خود سازمان بهزیستی را اثبات میکند. پس طبیعی است که نمیخواهد این اتفاق بیافتد.
بهزیستی علاوه بر اینکه در وظایف سازمانی خود ناکارآمد است و مددجویان زیادی از خدماتش ناراضی هستند، در لاپوشانی اخبار بسیار موفق عمل میکند و متاسفانه این مشکل کشور ماست. چرا که همواره صورتمسئله را پاک میکنند و گمان میبرند که مسئله حل میشود.
آیا راهکاری برای برونرفت از رهایی مددجویانی که در مراکز نگهدای تحت ظلم هستند، وجود دارد؟
برای اینکه این اتفاقات به حداقل برسد؛ ما دو پیشنهاد مشخص ارائه دادیم. اولاً باید انجمن اولیای مددجویان در هر مرکز تشکیل شود. یعنی در هر مرکز چهار یا پنج نفر به انتخاب سایر اولیا برگزیده شوند تا به صورت داوطلبانه بر امور این مرکز نظارت داشته باشند. نخستین لازمه این نظارت هم دسترسی آنلاین به دوربینهای مراکز است. در حالی که مراکز بدون استثنا باید دوربین داشته باشند و تمام صحنهها را ریکورد کنند تا مثلاً سازمان بهزیستی بتواند به این مستندات دسترسی داشته باشد، اما متاسفانه به بهانههای مختلف اعلام میشود که اغلب دوربینها یا خراب یا محتویاتش پاک شده است. مثلاً اردیبهشت ۱۴۰۰ یکی از بچههای دچار معلولیت ذهنی را در مرکز نگهداری راهبهشت سورک به قتل رساندند. یک کودک دو سه-ساله که بر اثر فشار بالش بر صورت و ضربه خفه شده و مرده بود. بهزیستی گفت که دوربینهای مرکز تا یک ماه پیش سالم بود، با این حال هیچ فیلمی از آنجا بیرون نیامد و وقتی ما این خبر را رسانهای کردیم، خانم صاحب مرکز مذکور به واسطه اینکه فیلمی آنجا وجود نداشت با وجود پرونده قتل سلب مسئولیت و به دلیل انتشار جزئیات این پرونده شکایت کرد.
چرا این بچه کشته شد؟ به وسیله چه کسی؟
اتفاقا نکته مهمی در این پرونده وجود دارد که بخشی از فاجعه مراکز را نشان میدهد. مرتکب این عمل، پسر جوانی بود که هنوز ۱۸ سال هم نداشت. یعنی زیر سن قانونی به کار گرفته شده بود. به نظر میرسید که به دلیل اینکه توان مدیریت این بچه را ندارد دست به چنین اقدامی زد. نکته مهم این پرونده این است که این مراکز برای اینکه سودآوری بیشتری داشته باشند به جای افراد تحصیلکرده، کارآزموده، مهارتدیده و متخصص و کسانی که در رشته تحصیلی مرتبط مثل مددکاری یا روانشناسی تحصیل کردهاند، از ارزانترین نیروها استفاده میکنند تا به قول معروف با سود بیشتری کار را پیش ببرد. یعنی با نگاهی سودجویانه و منفعتطلبانه. از سوی دیگر این مراکز عنوان میکنند که یارانه بهزیستی که بابت نگهداری از هر مددجو به آنها تعلق میگیرد، کم است و به همین واسطه به خود اجازه میدهند که نیروی کار اینچنینی انتخاب کنند. همان نیروی ارزان ممکن است چنین اعمالی را انجام دهد. این در حالی است که بعضا شنیده می شود که سود ماهانه برخی از این مراکز بیش از یک میلیارد تومان است که متاسفانه با همین کم گذاشتن از نیروی کار و حتی تغذیه ناکافی مددجویان به دست میآید!
جالب است که اغلب این مراکز خیریه هم هستند و کمکهای مردمی زیادی دریافت میکنند.
بله و البته در این زمینه هیچ حسابرسی و نظارتی وجود ندارد. همین یکی از عوامل فساد است. به نظرم اگر قرار باشد تحقیق و تفحصی از سمت نهادهای امنیتی و قضایی در این مراکز انجام شود، مثل بازرسی کل کشور یا هر نهاد دیگری غیر از سازمان بهزیستی از این مراکز بازرسی کند، خیلی از تخلفات اینها محرز میشود. اما در حال حاضر اینها متاسفانه به کسی هم پاسخگو نیستند و خود سازمان بهزیستی هم به جای اینکه این اخبار را با هدف بازدارندگی منتشر کند، لاپوشانی میکند. این مراکز بالغ بر ۵۰ تا۶۰ بودجه قانون حمایت از حقوق معلولان و بودجه توانبخشی را میبلعند و علاوه برآن مشارکتهای مردمی جذب میکنند. از سوی دیگر از برخی معافیتهای مالیاتی نیز برخوردارند. با این حال آنچه در عمل اتفاق میافتد ظلم هر چه بیشتر به این مددجوین است.
آیا بهزیستی نظارتی بر مراکز ندارد؟
نظارت به قدر کافی یا درست نیست. متاسفانه اگر بازرسی هم فرستاده شود، به دلیل همان ارتباطاتی که قبلا به آن اشاره کردم، مدیران مراکز در جریان قرار میگیرند و اوضاع را مرتب و افراد مشکلدار را از دید بازرس پنهان میکنند.
در مرکز مهرآفرین که عنوان کرده بودید شهریه غیرمتعارف هم دریافت میشود؟ معمولا شهریه که خانوادهها باید هر ماه به این مراکز پرداخت کنند چقدر است؟
شهریه در مراکز معلولان بین ۱ تا ۲ میلیون تومان در ماه است. از مراکز بیماران اعصاب و روان اطلاع دقیقی ندارم. اما در مرکز مهرآفرین شهریههای ماهانه بین ۲۰ تا ۴۰ میلیونی گرفته میشد و ۱۵ نفر تا جایی که من اطلاع دارم به سازمان تعزیرات شکایت کردند.
این مرکز و مراکز دیگری که اخبار آنها رسانهای میشود معمولا از سوی بهزیستی پلمب میشوند یا مدیریت آن تغییر میکند. آیا این تغییرات حداقل در آن مراکز پابرجا میماند؟
مرکز مهرآفرین پلمب شد و بچهها به مراکز دیگری فرستاده شدند. اما در بعضی از مراکز هم مدیریت تغییر میکند و خوشبختانه وضعیت نسبتا بهتر میشود. مثلاً در مورد مرکزنیلوفران آبی بوشهر که چندی پیش ویدئوهایی از آزار معلولان در آن رسانهای شده بود اتفاقات نسبتا مثبتی افتاد. یا همان مرکز راهبهشت سورک که درگیر پرونده قتل یک کودک شده بود. اما خبری در خصوص برخورد با مسئولان این مراکز شنیده نمیشود.
چند سالی است که بهزیستی کار نگهداری از مددجویانش را برونسپاری کرده است. خصوصیسازی در این حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه در کشور ما هیچ مورد موفقی در خصوصیسازی نداریم. خصوصیسازی این مراکز هم خارج از این ماجرا نبود. من پیش از این فرآیند مسئولیتی نداشتم، ولی از پیشکسوتان و کارشناسان این حوزه که پرسیدم گفتند آن زمان که نگهداری مددجویان در دست خود بهزیستی بود خیلی وضعیت بهتر از الان بود. چرا که در این کار یعنی خدمات اجتماعی به افراد نیازمند، نباید نگاه سودآورانه وجود داشته باشد. این در حالی است که بخشخصوصی، تعارض بنیادینی با تصدیگری در این بخش دارد. ما نباید خدمات اجتماعی را به صورتی مدیریت کنیم که افراد برای اندوختن ثروت به سمت آن بروند.
- 12
- 6