آتنا اصلاني، دختر هفتساله پارسآبادي، پس از آزار جنسي به دست کسي که او را ميشناخت، کشته شد و باز يکي از غمبارترين پروندههاي جنايي در سالهاي گذشته، دل مردم را لرزاند و پدر و مادري را داغدار کرد. آتنا هميشه براي آبخوردن به دکان قاتل ميرفت و احتمالا با مهرباني روبهرو ميشد.
احتمالا پدر دستفروش آتنا بارها از قاتل، مهرباني ديده بود و ازاينرو، به او اعتماد داشت زيرا حتي پس از گمشدنِ آتنا قاتل پدرِ نگران را دلداري ميداد! سرنوشت تلخ آتنا يادآور سرنوشت ستايش، کودک افغانستاني بود که به دست پسر همسايه چندين سالهشان پس از آزار، کشته شد و شايد يادآور سرنوشت کوکان بسياري است که داستانشان را فقط خودشان ميدانند و شايد خانوادههايشان و چه دردي است يک عمر زندگي با چنين راز آزاردهنده و ناگفتهاي!
هرازگاهي چنين رخدادهاي تلخي، افکار عمومي جامعه را برميآشوبد و سروصدايي به پا ميخيزد و... . اما دريغ از کاري بنيادين براي ريشهکني چنين بيماريهاي اجتماعي آشکار و پنهاني ولی کار بنيادين چه ميتواند باشد؟
تجربههاي جهاني نشان ميدهند يکي از بهترين روشها دراينزمينه بالابردن سطح آگاهي شهروندان و از همه مهمتر، آسيبپذيرترين آنها يعني کودکان است. آموزش کودکان در خانواده و مدرسه، انجامشدني است و ماندگارترين آموزشها را درپي دارد.
آمارهاي جهاني نشان ميدهند از هر چهار دختربچه، يکي از آنها در دوران کودکي مورد آزار قرار ميگيرند که البته اين آمار براي پسربچهها يکي از هر ۶ تاست. متوسط سن کودکان مورد آزار نزديک ۹ سال است و در ۹۳ درصد موارد، سوءاستفادهکنندگان، آشناي قربانيان هستند. اين آمار جهاني نشان ميدهد ۴۷ درصد سوءاستفادهکنندگان، فاميلِ دور يا حتي نزديک قربانيها هستند و... .
خانه بهعنوان نخستين آموزشگاه کودک، نقش بهسزايي در آموزش کودکان دارد و در نبود آموزشهاي مؤثر در رسانههاي سراسري و تابوشدگي چنين آموزشهاي مهمي، بيگمان گسترش رسانههاي مجازي بيش از گذشته ميتوانند ياريدهنده باشد.
تاکنون نيز نماهنگهاي ارزشمند و متنهاي چکيده پرمايهاي دراينزمينه در دسترس کاربران قرار گرفته و چرخش آنها تا اندازهاي، سطح حساسيت لايههايي از جامعه را بالا برده و توانسته اثرهاي آشکار و پنهاني بگذارد اما آنچه ضروري به نظر ميرسد، گسترش هر چه بيشتر اين آموزشهاي مجازي و حساسيتزايي بيشتر در ميان لايههاي گستردهتري از جامعه است.
امروزه با ابزارهاي رسانهای فرديشده، کمتر خبري ناشنيده و ناديده ميماند؛ ازاينرو، بر کنشگران اجتماعي است که از اين فرصت طلايي بهره گرفته و آگاهيهاي عمومي و از آن ميان دانستههاي خانوادهها درباره سوءاستفاده جنسي از کودکان را افزايش دهند و از آمار تکاندهنده آن بکاهند. اما دراينميان نقش آموزشهاي رسمي بهويژه در دبستان را نميتوان ناديده گرفت. پس از پخش خبرهايي مانند داستان غمناک آتنا و... گنجاندن درونمايههاي آموزشي در برنامه درسي دبستان که بتواند کودکان را در برابر چنين رخدادهايي حفظ کند، بيش از هميشه ضروري است.
شگفتيزا و نگرانکننده است هنگامي که هر سال به جاي کاهش درونمايههاي آموزشي و روشهاي استرسزا براي نوآموزان، باز حجم کتابهاي درسي و شمارِ عنوانها افزايش مييابد. شوربختانه ساختار آموزشي، دست در دستِ جامعه، بر انحرافِ آموزش از پرورشِ شهروندان شايسته به سوي انباشت دانستههاي بيفايده و بيپيوند با زندگي کنوني و آينده دانشآموزان پيش ميرود و حتي بر آن ميبالد!
بر پايه تجربههاي جهاني و انساني نوين، آموزشي که نتواند نوآموزان را براي زيستي متکي بر دانايي و توانايي و بالندگي جان و تن رهنمون شود به هيچ نميارزند. امروزه و در زمانهاي که خطرهاي گوناگون به شکلهاي پيچيدهتر و متفاوتتر از گذشته رخ مينمايد، آموزشوپرورش در آموزشهاي شهروندي و از آن ميان حفظ سلامت نوآموزان از هر زمان ديگري ناکارآمدتر است.
بيگمان ساختار آموزشي، نيازمند دگرگوني گفتمان از «انباشت دانستههاي بيفايده» به سوي «پرورش شهروند شايسته» است؛ گفتماني که در آن حفظ سلامت تکتک شهروندان و جامعه شکليافته از آنان، بيش از هر چيز ديگري ارزشمند خواهد بود.
- 18
- 5