جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۵۲ - ۱۶ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۳۸۵۹
سایر حوزه های اجتماعی

گفتگو با خانواده پارسا قندی پسربچه ٨ ساله‌ای كه ٦٣ روز از گم شدنش می گذرد

خانواده پارسا قندی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

اميد، مرده را زنده مي‌كند؛ اميد، نيست را هست مي‌كند؛ اميد معجزه مي‌آورد... حالا خانه طوبي و محسن را بگردي همه جايش پر از اميد است. اميد به بازگشت پارسا، پسر ٨ ساله‌شان. حتي وقتي گريه مي‌كنند، وقتي بغض‌ها راه گلوي‌شان را مي‌بندد و مجال حرف زدن نمي‌دهد اين اميد است كه به ياري‌شان مي‌آيد و آرام مي‌شوند. «شد ٦٣ روز» اين عدد ٦٣ را مادر مي‌گويد و بغض امانش نمي‌دهد. طوبي از ساعت ٣ بعدازظهر روز يازدهم تيرماه كه پارسا را در جاده هراز گم كردند با خودش گفت يك ساعت ديگر پيدا مي‌شود...

 

فردا صبح شد و گفت امشب پيدا مي‌شود... شب صبح شد و گفت فردا پيدا مي‌شود... و حالا ٦٢ شب و ٦٣ روز از آن وقت سياه مي‌گذرد و پارسا هنوز نيامده...

 

دوچرخه‌اي كه پدر به تازگي برايش خريده گوشه حياط است و آنقدر كه آفتاب خورده از رنگ و رو افتاده. پدر دوچرخه را جابه‌جا نمي‌كند تا دوباره پارسا برگردد و خندان و بوق زنان طول و عرض كوچه را ركاب بزند و بچه‌ها را نوبتي سوار دوچرخه‌اش كند. دمدمه‌هاي عصر روز يازدهم تيرماه بود. دو خانواده با هم از سفر شمال به تهران برمي‌گشتند و قرار شد براي ناهار كنار يكي از رودخانه‌هاي جاده هراز توقف كنند، كه ناگهان پارسا گم شد. مادر مي‌گويد: «من و پارسا و هستي با هم روي يك صخره نشسته بوديم و سلفي مي‌گرفتيم كه پسر خواهرشوهرم پارسا را صدا زد تا با هم بروند كنار رودخانه توي آب سنگ بيندازند.

 

خانواده پارسا قندی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

 

من كنار هستي نشسته بودم و از همانجا پارسا را هم زيرنظر داشتم. شايد ٣ دقيقه هم بيشتر طول نكشيد كه از جلوي چشم‌هايم كنار رفت. از صخره پايين آمدم و سراغ پارسا را گرفتم. بچه‌ها گفتند اينجا جلوي رودخانه نيست. داد زدم محسن بيا كه پارسا نيست. يك خانم و آقايي با يك پرايد سفيد كنار ما نشسته بودند. داشتند عكس سلفي مي‌گرفتند. هراسان و گريان ازشان پرسيدم پارسا پسر ٨ ساله من را ديديد؟

 

داشتند عكس سلفي مي‌انداختند با خونسردي گفتند حالا مگه چي شده... خودم را توي رودخانه انداختم تا ببينم آنجاست يا نه. عمق رودخانه تا مچ پايم نمي‌رسيد. مسير آب را گرفتم و رفتم. عمق رودخانه زياد شد و آب داشت من را با خودش مي‌برد. هستي توي خشكي همراهم مي‌آمد و به آقايي كه آنجا بود گفت تا نجاتم داد...» طوبي از ميان تمام آدم‌هايي كه آن روز در ساعت گم شدن پارسا ديد، تنها صداي پيرزني را به خاطر دارد كه ميان آن همه شلوغي خودش را به او رساند و گفت: «پسرت توي آب افتاده و مرده. چشم انتظارش نمان. دلت را همين جا بگذار و برو.» هنوز از يادآوري حرف‌هاي پيرزن چشم‌هايش پر از اشك مي‌شود و دست‌هايش را چنان به هم فشار مي‌دهد كه قرمز مي‌شود.

 

دعا مي‌كنم تا پارسا برگردد

خانه طوبي و محسن در يكي از شهرك‌هاي نزديك اسلامشهر است. خانه‌اي نوساز با حياطي كوچك و دو اتاق خواب. هستي و پارسا با هم يك اتاق دارند. روي ديوارهاي سفيد خانه، پارسا در قاب عكس‌هاي كوچك حضور دارد. در عكس‌هاي فارغ‌التحصيلي‌اش از پيش دبستاني، در عكس سفرهاي شمال، در عكسش با همكلاسي‌هاي مدرسه‌اش... هستي خواهر يازده ساله پارسا يك بلوز و دامن زرد رنگ پوشيده و روسري سفيد بلندي به سر دارد. مدام در حال گفتن ذكر با صلوات‌شماري است كه در يكي از انگشت‌هايش گذاشته.

 

آرام صحبت مي‌كند و وقتي از پارسا مي‌گويد سعي مي‌كند شمرده شمرده حرف بزند تا بغضش نتركد. مي‌گويد: «دارم آيت‌الكرسي مي‌خونم. ١٤٠٠ تا من، ١٤٠٠ تا دخترخالم. مال من امروز تموم مي‌شه. يعني پارسا فردا پيدا مي‌شه؟» وقتي اين سوال را مي‌پرسد تمام حسرت‌هاي دنيا جمع مي‌شود و مي‌رود توي چشم‌هايش. ساكت و خيره به مادر كه روبه رويش روي صندلي چوبي قديمي نشسته زل زده. مادر چشم‌هايش را روي هم مي‌گذارد و مي‌گويد: «ايشالا مادر ايشالا»

 

گفتند پارسا را در كرج ديده‌اند

پدر پارسا  از راه مي‌رسد و توي دست‌هايش پر از كيسه‌هاي ميوه است. محسن قندي تازه يك هفته است كه سر كار مي‌رود. تا همين هفته پيش نه خانه مي‌آمد و نه سر كار مي‌رفت. براي پيدا كردن پارسا يك پايش آمل بود و يك پايش تهران. مي‌گويد: « ما پرونده مفقودي پارسا را در آمل تشكيل داديم و حالا امكان انتقال پرونده به تهران نيست. هر كار كردم نشد. حالا هر كاري كه مي‌خواهيم انجام دهيم بايد برويم آمل. يعني اصلا كلانتري‌هاي تهران جوابگوي ما نيستند چون پرونده اينجا نيست.»

 

 محسن قندي گاهي بغض مي‌كند و سرش را پايين مي‌اندازد و ساكت است. ياد پارسا، نگاه‌ها و حرف‌ها و شيرين زباني‌هايش آرام و قرارش را گرفته. دل‌دل مي‌زند تا زودتر پيدايش كند. گاهي صبح‌ها از خواب بيدار مي‌شود و از يكي از شهرهاي ايران سردر مي‌آورد. توي تمام ترمينال‌ها عكس پارسا را چسبانده. از راننده خواسته تا عكس پسرش را روي شيشه‌هاي اتوبوس‌شان بچسبانند. مردم دلداري‌اش مي‌دهند و مي‌گويند كه پيدا مي‌شود. اما اين حال يك لحظه است. امان از وقتي كه نااميدي فشار بياورد و انتهاي اين راه به سياهي رود... مي‌گويد:

 

«همان روز اول كه براي پيدا كردن پارسا به آگاهي شاپور رفته بودم بيشتر از ٥٠ گزينه معرفي كردند كه ممكن بود پارسا به خاطر آن گم شده باشد. از بردن او به خارج كه بهترين‌شان است گرفته تا فروش كليه و مجبور كردن او به فال‌فروشي و گدايي در خيابان. وقتي مامور آگاهي اينها را مي‌گفت من سرم را روي ميز گذاشته بودم و فقط اشك مي‌ريختم. پرسيدند پسرت چهره خوبي داشت: گفتم بله. پرسيدند ضريب هوشي بالا داشت، گفتم: بله... گفت اگر بچه‌ات باهوش و فرز باشد او را رها نمي‌كنند چون اگر جذب گروه‌هاي كودكان كار شده باشد يا حتي خانواده‌اي او را برده باشد به خاطر همين دوست ندارند او را برگردانند.

 

تلويزيون گفت نمايش گم شدن پارسا مردم را افسرده مي‌كند

طوبي لباس‌ها، كيف و كتاب‌ها و اسباب بازي‌هاي پارسا را از داخل خانه جمع كرده. همه را گذاشته توي كمد تا وقتي پيدا شود دوباره همه‌شان را بيرون بياورد. مي‌گويد: «ما براي دادن آگهي تلويزيوني رفتيم صدا و سيما، به ما گفتند ما فقط مي‌توانيم توي راديو اعلام كنيم كه پسر شما گم شده. اما ما گفتيم بايد عكسش را مردم ببينند كه بتوانند شناسايي كنند. خلاصه هفته پيش ما را براي ضبط تصوير دعوت كردند. از ما فيلمبرداري كردند و ما گفتيم كه چطور پارسا را گم كرديم و از مردم خواستيم تا اگر پارسا را ديده‌اند كمك‌مان كنند. گفتند فرداشب پخش مي‌شود اما ما هر چه منتظر شديم فيلم را پخش نكردند. وقتي تماس گرفتيم، گفتند امكان پخشش نيست چون باعث مي‌شود مردم افسرده شوند.»

 

هستي هنوز دارد آيت‌الكرسي مي‌خواند. مدام يكي از پاهايش را تكان مي‌دهد و صورت رنگ پريده‌اش از دل بي‌قرارش خبر مي‌دهد. وقت‌هاي دلتنگي كنار مادر مي‌نشيند و بي‌حرف گريه مي‌كند. تعريف مي‌كند: «پارسال رفته بوديم جمكران، موقع برگشت همه توي اتوبوس جمع شده بوديم. اما پارسا نبود. هر چه گشتيم پيدايش نكرديم. توي اتوبوس، توي خيابان، توي رواق‌هاي جمكران همه جا، از همه مي‌پرسيديم شما يه پسربچه ٧ ساله نديدين... هيچ كسي نديده بودش. من آمدم توي اتوبوس. ناگهان ديدم پايش از زير صندلي زده بيرون. كشيدمش و عصباني گفتم: كجا بودي؟ با همون دهني كه تازه دوتا دندون جلوش افتاده بود خنديد و گفت: به مامان نگيا... »

 

هديه كيميايي

 

 

 

 

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 49
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۴۸
در انتظار بررسی: ۵۶
غیر قابل انتشار: ۶۱
جدیدترین
قدیمی ترین
به امید خداوند بزرگ پیدا میشه
سلام من خیلی ناراحتم بارساگمشده خدایا بارسابیداشه
سلام من خیلی ناراحتم...
سلام من مادر۵فرزند هیستم گلدسته هستیم انشالا پیدا بشه یا ابوافضل عباس
انشالله پیدا میشه خداوند صبرتان دهد سوره ی عبس را زیاد بخوانید .
انشالله پیدا میشه خد...
کسی خبرازاین طفل معصوم نداره که پیداشد یانه؟ خیلی ناراحت کنندس خدا کمکشون کنخ
اقای قندی دعا نویسهایی هستند که میتونن علم غیب بگن به اونا مراجعه کنید ایشالا جواب میگیرین
تهران هم همکاری کنه....اگه امکانش هست،
اونجا معروف به دره جن هستش. به شدت وحشتناکه. تا حالا آدم های بزرگسال بسیار زیادی اونجا گم شدن و هرگز پیدا نشدن. ما یه چیزهای وحشتناکی اونجا دیدیم.
اونجا معروف به دره ج...
جن یکی از بندگان خداست و بی ازن خدا هیچ صدمه ای به هیچ کسی نمیزند
تورو خدا کمک کنین به این خانواده ها دست به دست هم بدین هرکس هرکاری می تونه بکنه ...دزدیدن بچه های بی گناه این روزا غوغا می کنه خدا لعنتشون کنه که اینجوری زندگی مردم رو جهنم می کنن باید اینجور ادمها رو تو ملع عام دار زد تا درس غبرت بشه واسه بقیه
ایشالا که پیدا بشه و سالم و تندرست باشه
سلام منم پسرم پارساست دلم لرزید انشاالله خدا تقدیر کنه پارسا پیدا بشه مادر خیلی چشم انتظاره
بنظرمن در رودخونه افتاده باشه چون رودخونه هرلز شتاب شدید داره ممکنه جسدش به جایی برده که قابل دید نباشه ولی امیدوارم حدسم غلط باشه و هرچه زودتر پارساجان پیدا بشه
خیلی ناراحت شدم. من میگم هرچه هست زیر سر اون زن و شوهریه که داشتن سلفی میگرفتن. خدا کمک اقای قندی رد پایی از اونا دستش بیاد.
منم میگه بگرده دنبال شماره پلاک اون پراید از طریق دوربین راهنمایی و رانندگی. به حق پنج تن پارسا جون پیدا شه.
به مراکز بهزیستی هم یک سری بزنید.
ان شاالله هر چه زودتر پیدا بشن یه یشنهاد دارم امیدوارم خانوادشون و یا آشناهای پارسا اینو ببینن جاده هراز در بعضی نقاط دوربین کنترل ترافیک دارن بنظرم میشه در اون تاریخ که پارسا گمشدن چند تا از این دوربین ها رو فیلم هاشو ریکاوری کرد و با دقت ببینن شاید بتوانند ردی از اون خودرهای مشکوک که گفتند مال دو خانواده ای بودن که پس از گم شدن پارسا سریع ناپدید شدند و از محل رفتن پیدا کرد و شماره پلاکشون رو بدست آورد و پیگیری کرد امیدوارم هر چه زودتر پارسا پیدا بشه
باسلام انشاالله خدا کمکتون کنه خیلی خیلی سخته آقای نقدی یه سرکتاب باز میکردی یا از این دعانویسا بپرس شاید بتونن پیدا کنن.
یاسید السادات یاامام حسین به حق مادرت فاطمه زهراکمکشان کن من همسرمو از دس دادم تو نامزدی فقط به فکر پارسا قندی ام منه سختی کشیدم مادرتوکل برخدا امام هشتم را قسم بده به سه روزاسارت کشیدن عمه اش ۱۰۰%پیدا میشه (مادرتو منو سزوندی بااین خبر)
من کرج زندگی میکنم.و یک مدت روانشناس مرکز توانبخشی دخترانه بودم .دقیقا مرداد یا شهریور بود که از بهزیستی پسری هم سن و سال پارسا که قیافش زیاد یادم نیس گمونم خیلی شبیه پارسا بوده اوردن مرکزمون که یه روز بمونه بعد از بهزیستی بیان دنبالش و ببرنش.اخه بچهای که تحویل بهزیستی میدن واس یکی دو روز مهمون این مراکز میکنن که جاشون مشخص بشه وبعد انتقال بدن .خلاصه اون بچه خیلی شبیه پارسا بود اما شک دارم .احتمال داره خود پارسا باشه که من به خانوادش اطلاع بدم؟!
من کرج زندگی میکنم.و...
حالا‌پرسا‌پیداشده‌یانه
من کرج زندگی میکنم.و...
حتما به خانواده نگران پارسا خبر بدین.هرچند بعیده که خود پارسا باشه
من کرج زندگی میکنم.و...
سلام‌.بله حتما این کارو کنین
سلام‌.بله حتما این ک...
بچه خود پارسا بود یا نه
به نظرمن بایداز پسر خواهرشوهرطوبی بپرسید شایدچیزی دیده باش،وبتونه کمک کنه،که پارسا جان هرچه زودترپیدا بشه
سلام خانواده قندی عزیز. بمیرم برا دلتون ک هر روز و هرشب و هر لحظه تمام فکر و ذکرتون بچه تونه.. ب حق باب الحوائج معجزه بشه و پارسا رو تو آغوشتون ببینیم
به نظر من اقای قندی باید سراغ همون پیرزن و زن و مرد پراید سوار کنار دریا برید.هرچی هست زیر سر اوناس
خدایا پارسا زود پیدا بشه الهی امین خدایا نا امیدمان نکن
سلام آقای قندی شما بجز رودخانه مطمئن هستی حیوان درنده ای بچتونو نگرفته چون اون مناطق فکر کنم گرگ و خرس هست
سلام آقای قندی به نظرمن پسرخواهرتون روببریدپیش روانکاوتابا هیپنوتیزم شایدبتونه لحظات آخری روبه یادبیاره
سلام آقای قندی به نظ...
اره اینم فکر خوبیه
سلام آقای قندی به نظرمن پسرخواهرتون رو ببریدپیش روانکاو تابا هیپنوتیزم بتونه لحظات آخری روکه با پسرتون بوده به خاطربیاره شایدبتونه به پیداشدنش کمک کنه
بنظرم اون پرایدی که گفتی داشتن عکس سلفی میگرفتن مشکوک بودن شاید فیلم بازی میکردن چرا داخل پراید اونهارو نگشتید انشالا پیدا میشه ای خدااا به مادرش کمک کن.
سلام اقای قندی امیدوارم خبرهای خوشی ازپیداشدن پارسا جان به دستتون برسه ما بیصبرانه منتظریم ودعا می کنیم انشاالله که هرچه زودتر پارسا جان صحیح وسالم برگرده ودلمون و شاد کنه لطفا قضیه را جدی دنبال کنید ونگذارید فراموش بشه خداخودش رحم کنه دست ادم خوبی افتاده باشه الهی امین
سلام انشاالله که هرچه زودتر پارسا جان صحیح و سالم برگرده ودلمون و شاد کنه لطفا قضیه را نگذارید کهنه بشه حتما پیگیری هاتون و ادامه بدید امیدوارم گرفتار شیطان پرستهای عوضی نیفتاده باشه حتما وقتی گروهی از این افراد دستگیر می شن برید وعکس پارسا را نشونشون بدید شاید بشناسن وحرفی بزنن خداحافظتون کنه مراقب سلامتیتون باشید پارسا بر می گرده وبیشترازقبل بهتون نیازداره☝️فقط اوست که ازرازهای پنهانی باخبراست واوست یاری کننده ی راهنما
انشاالله پارسا کوچولو پیدا بشه من خیلی تو فکرشم براش دعا میکنم الهی قربونت بشم پارسا عزیزم
با سلام آن فردی که پارسا را صدا زد یعنی پسر خواهرشوهر طوبی خانم او باید بدونه که پارسا چه شد؟؟ یعنی چی؟ مگه اون باهاش نبوده؟؟ به نظرم باید از او دقیقتر پرس و جو بشه؟؟ پاس لیز خورده؟؟ یعنی اینقدر سریع؟؟
با سلام آن فردی که ...
اقا محسن لطفا از پسرعمه ی پارسا قضیه را جدی دنبال کنید حتما می دونه !!!! ؟؟؟؟؟؟
من هردم ودقیقه برا پیدا شدن پارسا دعا میکنم..چون پارسا هم سن وسال پسرم می باشد.وقتی فکر میکنم نمیتونم یه لحظه دوری شو تحمل کنم..خدایا به خانواده کمک کن
سلام به خانواده قندی انشالا که پیدا بشه خدایا خودت دیدی پارسا کجاست تو میتونی براشون معجزه کنی زود پیدا شه ای خدا دعای ما مستجاب بگردان امین
واسه پارسا خیلی دعا میکنم
بمیرم برای مادرش آتابای خداااا
بنظرم تو رودخونه افتاده یا شتاب آب جسدش برده جایی یا جسدش گیر کرده بین سخرها یا گرداب که نتونستن پیداش کنن ولی امیدوارم حدسم غلط باشه
امیدوارم پیدا شه
سلام یک سوال امروز چهاردم آذر است آیا پارسا قندی پیدا شده؟؟؟؟؟ اگر کسی می‌دونه اعلام کنه و ما رو خوشحال کنه
ان شاءالله پیدابشه
امیدوارم پیدابشه چون واقعا چشم انتظاری سخته خیلی
سلام انشاالله که پیدا میشه.
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش