دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳
۰۷:۲۶ - ۱۴ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۵۰۴
سایر حوزه های اجتماعی

قصه شهر گردو

درخت گردو,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

روایتی از شهری که نگهبان درختان پیر گردو است.

 

شاید ‌سال بعد وقتی درختان را چوب می‌زنند، کار از کار گذشته باشد. گردو‌ها یکی در میان سیاه شده باشند و شاخه‌ها یکی در میان بی‌بار.

 

تازه باغ‌ها را تکانده‎اند و هوای شهر بوی گردوی تازه می‌دهد. این‌جا هنوز کنار درِ خانه‌ها، سکوهایی می‌سازند برای عابران خسته. پیرمرد روی یکی از همین سکوها نشسته، خیره به درختی که چوب می‌خورد. درخت تکیه داده به دیوار کوچه‌باغ «عاشقان».

 

امسال مثل پارسال نیست. مثل چند ‌سال قبل هم نیست. آن درختان سنگین‌بارِ سالیان حالا شانه‌هایشان سبک‌تر است و شاخه‌هایشان لاغرتر. دست‌های شهمیرزادی‌ها اگرچه رو به آسمان بلند است و هر درختی که می‌تکانند، شُکر نعمت می‌کنند اما درخت‌های باغ‌هایشان مثل قبل، مثل سالیان گذشته جان ندارند، نه فقط درختان گردو که درخت‌های سیب و آلو هم.

 

شهمیرزاد باغ ‌شهری است ایستاده در میانه کویر و جنگل. در ٢٠کیلومتری شمال شهر سمنان. حالا دیگر شهرها، کوچه‌باغ‌ها را به خاطره‌ها سپرده‌اند، این‌جا اما کوچه‌ها، همه کوچه باغ‌اند و شهر تکیه داده به درختان گردو.

شهر پر از است از خانه‌باغ‌های قدیمی اما حالا ویلاهای ییلاقی نوساز سیمای شهر را دو تکه کرده‌اند. میان آن همه خانه‌باغ، نمای ویلاهای مدرن اگرچه در ظاهر دلفریب به نظر می‌رسد اما مثل وصله ناجور نشسته روی صورت شهر.

 

بافت قدیمی و اصیل محله‌ها آرام‌آرام به نفع ویلاهایِ نما رومی و نما انگلیسی، در واقع به نفع سلیقه مهاجران و آدم‌های غیربومی عقب‌نشینی کرده. شهر با کوچه باریک و درختان سر به آسمان کشیده‌اش، با سایه بلند درختان گردو و سمفونی گوشنواز تبریزی‌ها در باد، کلکسیونی است از درهای قدیمی. درهای چوبین کلون‌دار که هرکدام رو به باغ‌های گردو، رو به خانه‌باغ‌های دلگشا باز می‌‎شوند. بسیاری از آنها را با زنجیرهای نه‌چندان محکم و قفل‌های ساده‌ بسته‌اند.

 

چند ‌سال پیش وقتی خبر رسید کرم خراطی به جان درختان گردوی تویسرکان افتاده و نفس باغستان‌های گردو را در شهرها و روستاهای دور و نزدیک گرفته، در شهمیرزاد خیال مردم راحت بود که حال درخت‌هایشان خوب است. شاخه‌هایشان جاندار و پربار و سالم‌اند و مغز گردو‌هایشان سفید. حالا اما پیرمرد، خیالش راحت نیست. کلاه حصیری آفتابگیرش را با بی‌حوصلگی بالا می‌دهد و چشمانش را ریز می‌کند. از فاصله چندمتری شاخه‌ای را نشان می‌دهد، کرم‌زده و آفت‌گرفته: «بزرگترین خیانت را همان کسانی کردند که از شهرهای دیگر گردو به شهمیرزاد آوردند.

 

کرم خراطی با گردوهای وارداتی وارد شهر ما شده. هیچ‌وقت در شهمیرزاد این آفت را نداشتیم. همان زمان که خشکبارفروشی‌ها، گردو از شهرهای دیگر آوردند. گفتیم؛ این چه کاری است؟ زیره به کرمون می‌برین؟ این‌جا خودش مرکز گردوی ایران است، بزرگترین باغ گردوی جهان است، آن‌وقت از شهرهای دیگر گردو می‌آورید؟ کسی که گوش نگرفت این حرف‌ها‌رو. خودمان گفتیم، خودمان هم شنیدیم. آخر همان شد که ما گفتیم. گردویی که چند‌سال پیش آوردند با خودش بلا آورد. این کرم خراطی با همان گردو‌ها وارد باغ‌های ما شد.»

 

فکر این‌که کرمِ خرابکار خراط در باغ‌هایشان تکثیر می‌شود و درختان عزیزتر از جانشان را شاخه به شاخه می‌خورد، دیوانه‌شان می‌کند. برای «محمود» در آن لحظه خبری بدتر از این نیست که «خوزرون»١ از بالای درخت بگوید، این یکی هم آفت گرفته و او همین را می‌گوید.

 

  کابوس کرم چوب‌خوار

ایران سومین صادرکننده گردو در جهان است و سالانه بیش از ٢٣٠‌هزار تن گردو از ٢٠‌میلیون درخت در شهرهای مختلف کشور برداشت می‌شود. سرانه جهانی تولید گردو ٤٨٥گرم برای هر نفر و سرانه تولید آن در ایران ٢‌هزار و ٨٨٠ گرم برای هر نفر یعنی معادل ٦ برابر استانداردهای جهانی است. ایران سالانه حدود پنج‌هزار تن گردو صادر می‌کند. ارزش تقریبی کل صادرات این محصول نزدیک به ٣٥‌میلیون دلار است.

 

کشورهای همسایه در منطقه و انگلستان و آلمان از اصلی‌ترین مشتریان گردوی ایرانی هستند که از نظر روغن‌دهی، طعم و مزه یکی از بهترین گردوهای دنیاست. باغستان‌های بزرگ گردو در شهرهای مختلف ایران پراکنده‌اند و درخت گردو یکی از گونه‌های قدیمی و سازگار با اقلیم و آب و هوای ایران است و درختان چند صدساله و حتی چند‌ هزار ساله‌ایی که هنوز نفس می‌کشند، گواهی می‌دهند که عمر درخت گردو در این خطه چقدر بلند است.

 

در میان همه مناطقی که تولید گردو در ایران به نام آنهاست، شهمیرزاد یکی از مهمترین شهرهاست که حالا بزرگترین باغ گردوی جهان را هم در خود جای داده است. باغی ٧٥٠ هکتاری که مجموعه متنوعی از گونه‌های گردو و بیش از ٢٠ نوع اختصاصی گردو در آن کشت می‌شود و برخی انواع آن مانند شهمیر و شاهمیر دارای برند جهانی هستند.

 

اواخر ‌سال ٦٨ بود که شرکت کشت و صنعت شهمیرزاد در شرقی‌ترین بخش این شهر، مقدمات ایجاد بزرگترین باغ گردوی جهان را مهیا کرد. باغی که از سه سد کوچک سیراب می‌شود و حدود ٥٠٠ هکتار از آن زیر کشت گردو و یکصد هکتارش زیر کشت بادام است. سهامداران این باغ، همه مردم شهمیرزاد هستند.

آنها که عمری زیر سایه درختان گردو زیسته‌اند و درخت را به زبان آدمیان خطاب می‌کنند: «آن‌جا ایستاده. همیشه درخت پرباری بود. امسال که گردوها را پایین کردیم، یک‌چهارم ‌سال قبل محصول داده. فقط بحث این درخت نیست، محصول همه باغ‌ها کم شده.»

 

ساکنان شهر گردو که درختانشان را «میخ طلا» می‌نامند، مردمان سر به زیر ساده‌ای که وقت راه‌رفتن، هر از گاهی خم می‌شوند و از لابه‌لای برگ‌های پاییزی، از گوشه و کنار پیاده‌راه‌ها گردویی توی مشتشان می‌اندازند. اگر نه همه مردم شهر اما گه‌گاه مردمی را می‌بینید ایستاده زیر درختی و با صدای بلند به او می‌گویند: «جانم به قربانت تو چرا زرد شدی...» آنها که حواسشان هست به شاخه‌ها، به گردوها و به درخت‌ها که اینها همه برایشان عزیزند: «خاطر گردو برای ما خیلی عزیزه. نه فقط خود گردو. هر درختی که در این شهر هست. ما اصلا از کنار درختان ساده، گذر نمی‌کنیم. این گردو‌ها که زیر پا می‌افتد، بی‌صاحبند. این گوشه و آن گوشه. باد می‌آید و می‌اندازدشان اما توی این شهر حتی یک گردو نباید تلف بشه.»

 

تا آخرِ پاییز قصه کوچه‌های شهمیرزاد همین است. این شهر است و کوچه‌باغ‌هایش و چشمان جست‌وجوگر آدم‌ها که هر ازگاهی خم می‌شوند برای نجات گردو‌های غلطان، گردوهای بازمانده که روی زمین‌های شیبدار شهمیرزاد قِل‌قل‌زنان می‌روند تا به نقطه توقفی برسند.

 

از وقتی پای کرم خراط به باغ‌های شهمیرزاد باز شده، سه‌سالی گذشته. باغداران حالا از ترس این آفت که یک کرمی پروانه‌ای چوب‌خوار است، شاخه‌های خشک درختان را تند‌‌تند هرس می‌کنند و بعضی درختان آفت‌زده‌ای که بیم آن می‌رفته بقیه درختان را آلوده کنند، سوزانده‌اند: «تقریبا هر کاری از دست ما برمی‌آمده، انجام دادیم. شاخه‌های خشک را سوزاندیم، سم‌پاشی و هر کاری که می‌گفتند ممکن است نتیجه بدهد اما دفع این آفت ساده نیست، خیلی از درختان ما را از بین می‌برد.»

 

اینها را عبدالحسین غفاری می‌گوید، یکی از باغداران شهمیرزاد. امید او و بسیاری دیگر از باغداران این است که درختان گردو در شهمیرزاد به تدریج نسبت به این آفت مقاوم شوند: « امروز مشکل اصلی ما در شهمیرزاد کرم خراطی است. همه نگران هستند که آینده باغ‌های ما چه می‌شود. درختان گردو ما اینطور نبودند. تا این‌که گردوهایی از خوانسار، تویسرکان، از همدان و آب سرد آوردند و در شهمیرزاد فروختند. ما آخر نفهمیدیم کدامشان این آفت را آوردند. ممکن است آب و هوای شهری برای یک آفت مساعد نباشد و در آن شهرها فعال نشود اما این‌جا که رسید، فعال شده. باغ‌های ما را آلوده کرد. درخت گردویی که کرم خراطی در آن هست، روی این آفت کار می‌کند تا آن‌که در برابرش مقاوم شود اما خوب نمی‌دانیم چقدر زمان می‌برد.»

 

آنها نگرانند و این آفت کابوس روزها و شب‌هایشان شده. نگران این‌که کرم خراطی باغ‌هایشان را خشک کند: «هم درختان گردو در خطرند و هم سیب و آلو.»

 

خسارت کرم خراطی امسال در شهمیرزاد از دو‌سال گذشته بیشتر بوده است. تعداد بیشتری از درختان خشک شدند و کار باغداران سخت‌تر شده و هزینه‌هایشان بیشتر: «دولت که نه، چه کمکی می‌کند؟ ضرری به ما نرساند، کمک پیشکش!»

 

این روزها، اوضاع برایشان سخت‌تر است: «همیشه سالی یک‌بار وقتی خوزرون بالا می‌رفت و درخت‌ها را هرس می‌کردیم. در واقع درخت گردو بلافاصله بعد از چوب خوردن باید هرس شود که درخت احساس کند هم صاحب دارد و هم اصلاح شده. ما از ترس این کرم خراطی باید درخت‌ها را بیشتر از یک‌بار در‌ سال هرس ‌کنیم. این یعنی هزینه‌هایمان چند برابر شده و وقتی هزینه‌ها بالاتر می‌رود و محصول هم کم هست، گردو هم گران‌تر می‌شه. هر درخت را که بخواهیم هرس کنیم، از ما ٣٥هزارتومان می‌گیرند. این کرم ما را گرفتار کرده.»

 

کرم خراط نخستین‌بار در ‌سال ١٣١٣ در ایران شناسایی شد. آفتی که بومی اروپا است و از این ناحیه به سایر نقاط جهان منتشر شده. نام علمی آن zeozera pyrina و از خانواده zeozeridae آفتی پلی فاز است و از ٧٤ گونه گیاهی تغذیه می‌کند. از مناسب‌ترین میزبان‌های این آفت درخت گردو، سیب، گلابی، بِه و آلو است. اگر چه درخت گردو نسبت به بقیه میزبان‌ها در برابر این آفت کرم مقاوم‌تر است، اما خسارتی که این آفت در سال‌های اخیر به درختان گردو در دیگر شهرهای کشور زده، حالا پیامدهای آن را نگران‌کننده‌تر از همیشه به تصویر کشیده است. نابودی بخشی از باغ‌های گردو در شهرهایی مثل اسکو در آذربایجان‌شرقی و همچنین آلوده‌شدن باغ‌های گردو در کرمان، تجربه تلخ پیش روی باغداران شهمیرزادی است. در برخی روستاهای کرمان مثل بیدخوان، پیشروی این آفت به اندازه‌ای است که شماری از باغداران، باغ‌هایشان را رها کرده و به رانندگی در جاده‌ها و کارگری در شهرهای بزرگ روی آورده‎‌اند یا سرمایه‌شان را جمع کرده‌اند و زده‎اند به کاری دیگر.

 

بررسی‌ها و یافته‌های گزارش‌های کارشناسی نشان می‌دهد رشد و گسترش کرم خراط در باغ‌هایی که اصول داشت در آنها به خوبی اجرا نمی‌شود، بیشتر است و این آفت در باغ‌هایی که از نظر آبیاری و تغذیه در شرایط خوبی هستند و به ‌طور منظم هرس شده‌اند، کمتر مشاهده می‌شود. این یافته‌ها اما تنها یک سوی ماجراست. در آلودگی باغ‌های گردو و باغ‌های میوه به این آفت رد پای کم‌آبی و گسترش خشکسالی در کشور پیداست. کرم خراط علاقه‌مند به خوردن شاخه‌های خشک است و این همان کاری است که کم‌آبی با درختان می‌کند. درختانی که ریشه‌هایشان زنده‌اند اما شاخه‌هایشان خشک و برای کرم‌های خراط خرابکار کجا بهتر از این درختان؟

 

کرم خراط، سوسک شاخک بلند رزاسه و سوسک چوب‌خوار شاخک بلند همگی جزو آفت‌های ثانویه‌ای هستند که با تداوم خشکسالی به آفات درجه‌یک آب تبدیل شده‌اند. مثلا در اسکو در آذربایجان شرقی، خشک‌شدن دریاچه ارومیه یکی از دلایل اصلی حمله کرم خراط به باغات گردو بوده و در شهرهای دیگر افزایش تغییرات آب‌و‌هوایی، کاهش سطح آب‌های زیرزمینی و حتی تغییراتی در شرایط زیستی برخی گونه‌های جانوری مثل دارکوب‌ها و مورچه‌ها و سن‌های شکاری باغی. آسیب‌های زیست‌محیطی دهه‌های اخیر که حالا دست به دست هم داده و آفت‌های خطرناکی چون کرم خراط تعداد بیشتری از مناطق و باغات را درگیر کرده.

 

 اگر یخ بیاید...

امسال مثل پارسال نیست. مثل چند ‌سال قبل هم نیست. بلبل‌دره‌ شهمیرزاد هنوز سبز است اما نه به سرسبزی‌ سال پیش. چشم‌انداز سبز جاده کوهستانی شهر همچون گذشته خیره‎‌کننده نیست. راننده می‌گوید: «اینجا اصلا اینطور نبود، چقدر خرم و سبز بود. چه درختانی داشت. حالا همه خشک شدند؛ شده برّ و برهوت.»

زنجیره به هم پیوسته درختان کنار جاده تُنُک شده‌. هوا، هوای پاییز است اما درختان خزان‌زده نه از درد پاییز که از درد بی‌آبی است که اینچنین زار و نحیف شده‌اند. رودخانه بالادست جان ندارد و نشانه‌ها می‌گویند که خشکسالی از راه رسیده.

 

در روزگار تشنگی زمین، خانه‌های شهمیرزاد حالا در میانه پاییز چشم انتظار زمستانند. پشت پنجره این خانه‌ها، آدم‌ها آرزو می‌کنند در یکی از شب‌های بلند زمستان یخ بیاید. چند سالی هست که دیگر زور زمستان هم نمی‌رسد: «شهمیرزاد در زمستان شب‌هایی دارد که از شدت سرما آب در لوله‌ها می‌ترکه. هوا آن‌قدر سرده که اصلا نمی‌شه از خانه بیرون زد. مردم کمی آب را در لوله‌ها باز می‌گذارند که یخ نزنه. این شب‌ها برای ما و درخت‌هایمان خیلی مهم است. وقتی هوا اینطور می‌شه، به زبان خودمان می‌گوییم «یخ آمده» این یخ آفت‌ها را می‌کشه. چند ساله هوا آن هوا نیست. یخ نیامده و آفت‌ها بیشتر شدند. درختان میوه و گردو هم مثل گذشته بار نمی‌دهند؛ مثلا امسال بار آلو نداشتیم. خیلی کم، در حد مصرف خودمان داشتيم.»

 

سوسن دیانی سطل بزرگ آلو را می‌برد به سمت آفتاب. خانه او و خانه بسیاری دیگر از شهمیرزادی‌ها روی بام‌ها و مهتابی‌ها پر است از تورهای بزرگ دست‌سازی که پاییز هر ‌سال آلوها در آنها آفتاب می‌گیرند. حالا این توری‌ها همه نیمه خالی است و سطل‌های فلزی که از باغ‌ها برمی‌گردند، سبک‌تر از هر سال. تغییرات آب و هوایی، آفت‌ها و بی‌آبی، اثر خودش را گذاشته.

 

 گردو خودش یک فرهنگ است

در شهمیرزاد که درختان گردو سایه سر کوچه‌باغ‌هاست و زندگی آدم‌ها در داشت و برداشت خلاصه شده، گردو تنها برای کسب‌و‌کار نیست و پشت این واژه چهارحرفی ساده، دنیایی حرف و ماجرا و قصه‌، آموزه‌ها و افسانه‌‎ هست. یکی از معروف‌ترین آنها این‌که شهمیرزادی‌ها اعتقاد داشتند درختان گردو میخ طلایی هستند که شهمیرزاد با آنها به زمین وصل شده است. حالا شاید جوان‌ها یادشان نیاید اما آنها که مویی در آسیاب زندگی سفید کرده‌اند، هنوز هم وقتی می‌خواهند قصه شهر گردو را بگویند، این جمله روی زبانشان می‌گردد که «گردو، برکت زندگی‌هاست، میخ طلاست.»

 

آدم‌های این شهر، سال‌ها و سال‌ها درختان را مقدس و مایه ‌خیر و برکت می‌دانستند. از اعتقاداتشان یکی هم این است که وقتی به‌اصطلاح درخت گردو را پایین می‌کنند، دستی به درخت می‌کشند و از آن طلب بخشش می‌کنند: «این اعتقاد قدیمی‌ها بوده و بعد از جمع‌آوری گردوها، به درخت می‌گفتند مرا ببخش، که تو هم برای من محصول‌‌آوری، هم به من منفعت رسوندی و دست آخر هم من تو را چوب زدم.»

 

رسم بر این بوده پدران و مادران در شهمیرزاد، زمان تولد بچه‌هایشان به نام آنها درختان گردو می‌کاشتند و این‌گونه بود که هر کودکی به نام و هم‌‌سن خودش، درختی داشت که بعدها محصولش را برداشت می‌کرد. رسمی که هنوز هم به قوت گذشته باقی است و به نام بسیاری از کودکان شهمیرزادی درختی در گوشه‌ای از شهر ایستاده.

علاوه بر اینها درختان گردو، قرن‌ها مهریه زنان در شهمیرزاد بوده‌اند و ساکنان شهر گردو، به جای پول و طلا و خلعت، به تازه عروس و دامادها درخت گردو هدیه می‌دادند: «به او می‌گفتند این درخت گردو باقیات و صالحات است و باید حتما باشد؛ یعنی نمی‌توانند بفروشندش.»

 

مرجان نادریان زنی هشتاد ساله است که آن روزها را خوب به خاطر دارد: «آن وقت‌ها در شهمیرزاد هیچ‌چیز به اندازه درخت گردو ارزش نداشت. وقتی می‌خواستند هر چیز باارزشی را مثال بزنند، می‌گفتند: «مس و طلا و گردو». بعضی درختان گردو چند برابر یک ملک قیمت داشتند؛ مثلا درختی بود که سالی ٧٠‌هزار گردو می‌آورد و خب خیلی ارزش داشت. بار گردوی درختی که مهریه زنان می‌شد، تمام و کمال مال خود آنها بود. خیلی سختگیر بودند در این زمینه که حق گردوی زنان مال خودشان است. الان دیگر درختی نداریم که سالی ٧٠‌هزار گردو بیاورد.»

 

حالا دیگر مثل گذشته رایج نیست مهریه همه دختران شهر درخت گردو باشد و به‌ندرت دیگر درخت گردو را مهر می‌کنند، در میان همه مردم شهر، بعضی‌‎ها شاید هنوز وابسته و دلبسته این رسم کهنه مانده باشند؛ بسیاری اما دیگر آن را از یادها برده‌اند.

 

زنان در شهمیرزاد علاوه بر درختانی که به نام خودشان بوده یا هست، از کل برداشت محصول گردو سهم می‌برند. حالا بسیاری از آنها از سهامداران باغ بزرگ گردوی شهر هم هستند. به پشتوانه همین درآمد و نقش مهمی که زنان در اداره کسب و کارهای مربوط به داشت و برداشت گردو دارند، آنها در ساختار زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی و خانوادگی، افراد قدرتمند و تأثیرگذاری هستند.

 

در خانه‌های شهمیرزادی‌ها هنوز سندهای دست‌نویسی هست که مالکیت درختان گردو در آنها ثبت شده. حالا اگر چه روند ثبت و ضبط و پلاک‌کوبی درختان مثل گذشته‌ها نیست و شهمیرزادی‌های نسل جدید به جای درخت گردو، سهام گردو دارند، اما بخشی از درختان کهنسال شهر هنوز با همان سندهای دستی قدیمی جا‌به‌جا می‌شوند و به فروش می‌رسند.

 

درخت گردو قیمت ثابتی ندارد و قیمت‌گذاری آن بسته به عوامل مختلفی است؛ مثلا این‌که در کجا واقع شده، چند ساله است و سالی چند گردو می‌آورد. سومین عامل یعنی تعداد گردوهای هر درخت تعیین‌کننده‌ترین شاخص قیمت‌گذاری آن است. بخشی از بازار خرید و فروش درختان گردو در شهمیرزاد به دلیل جابه‌جایی در ملک و املاک است، این‌که درختان گردو به قول شهمیرزادی‌ها کجا ایستاده‌اند: «خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که درخت گردو یک نفر در باغ فرد دیگری ایستاده.

 

وقت برداشت گردو مالک اصلی از مالک باغ جدید اجازه می‌گیرد و می‌رود و گردوهایش را پایین کند. خیلی‌ها درخت‌هایشان را که در باغ و زمین دیگری هست، می‌فروشند و مالک باغ هم می‌خرد.» اینها حرف‌های محمد ابراهیم زمانی، از باغداران شهمیرزاد. به گفته او قرارگرفتن درخت کسی در باغ دیگری، ماجراهایی دارد.

 

درواقع از این درخت هم مالک باغ و هم مالک درخت، سهم می‌برند. توافق بر این است گردوهایی که قبل از پایین‌کردن گردو زیر درخت افتاده سهم مالک باغ و گردوهایی که روی شاخه هستند، سهم مالک درختند: «شهمیرزاد دو باد دارد یکی باد تورنه که از کوهستان می‌آید و مرطوب است و بادِ راجی که از کویر می‌آید و خشک است. رسم بر این است که هر چه باد زده و ریخته به صاحب درخت گردو مربوط نمی‌شود و مال صاحب باغ است.»

 

گردو پایین‌کردن، قصه‌ها و توافق‌های دیگری هم دارد؛ مثلا بحث شیرین «وُچکو». زمانی که جمع‌آوری گردو به پایان می‌رسد، همیشه تعداد زیادی گردو زیر درخت و اطراف آن هست و حالا وقت وُچِکو است. رسمی برای نوه‎ها و بچه‌ها و البته دیگر اعضای خانواده؛ اصلا رسمی برای همه. طبق این رسم، گردوهای زیر درخت متعلق به کسی است که آنها را جمع می‌کند. بعضی از مالکان درختان گردو، گردوهای وچکو را می‌خرند و بعضی هم آنها را هدیه می‌کنند به کسی که جمعشان کرده. خیلی وقت‌ها این راهی است برای علاقه‌مند‌کردن بچه‌های کوچکتر برای مشارکت در امور برداشت گردو.

 

مثل همه چیزهایی که تغییر کرده، فراموش شده یا شکل دیگری به خود گرفته، بخشی از آداب و رسوم مربوط به گردو هم دستخوش تغییر شده، مثلا نحوه شمارش گردو یکی از آنهاست. در گذشته نه چندان دور واحد شمارش گردو در این شهر «کیله» بود: «٥ گردو این دست و ٥ گردو آن دست را می‌گفتیم یک دست و بعد ١٠ دست را می‌گفتیم «یک کیله» که درواقع می‌شد یکصد گردو. در قدیم مردم اعتقاد داشتند این دست به معنای ٥ تن است. دیگر این‌که می‌گفتند دست آدمی روزی دارد و گردویی که به این ترتیب شمارش می‌شود، برکت دارد. ما شهمیرزادی‌ها به جوی آب می‌گوییم کیله. جوی، جریان حیات است، آب از آن عبور می‌کند و به همین خاطر واحد شمارش گردو کیله بود که روزی و برکت در زندگی و برداشت ما همیشه جاری باشد.»

 

گردو با همه قصه‌هایش، چه قصه‌های از یاد رفته و چه روایت‌های در یاد مانده، با آنچه در گذشته بوده و آنچه هنوز هست، در لحظه‌ لحظه زندگی شهمیرزادی‌ها جاری است. شهری که در آن درختان گردو را به نام می‌خوانند.

پی‌نوشت:

 

١- کسی که در فصل چیدن و جمع‌آوری گردو بالای درخت می‌رود و درختان گردو را چوب می‌زند که گردوهایشان بریزند.

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 16
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش