یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۰:۱۹ - ۱۸ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۴۶۲۱
سایر حوزه های اجتماعی

چگونه بلایای طبیعی بر شمار منتقدان سیاست‌های اجتماعی یک جامعه می‌افزاید؟

زلزله کرمانشاه,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

در هفته نخست زلزله کرمانشاه اگر سری به روستای سرآواره نجفی زده بودید، قصه دو مرد اهل حق با سبیل‌های پرپشت را می‌شنیدید که برایتان می‌گفتند شب زلزله رفته بودند شکار و وقتی برگشته بودند آوارها را دیده بودند خراب‌شده بر سر زنان و فرزندانشان؛ عمه‌های کودکان از دست‌ رفته شما را که می‌دیدند به رسم شیون و زاری اهالی آن منطقه، به درون چادر سفیدی می‌رفتند که عکس رفتگان را در آنجا چیده بودند؛ روبه‌روی زاویه دوربین و در ورودی چادر، تکیه‌داده بر یک قالی دست‌باف لوله‌شده و بر بالای عکس‌ها یک تنبور؛ ساز مردمان آن اهالی.

 

بیرون چادر دو مرد ایستاده‌اند با سبیل‌های پرپشت؛ زیر یک درخت خشک. دست‌ها را مُشت کرده‌اند و خاک را نگاه می‌کنند؛ از تمامی اهالی آن دو خانه، یک پسربچه زنده مانده و هنوز به پدر نیاز دارد؛ مثل اینکه زلزله نمی‌تواند درخت‌ها را بشکند.

 

از ۲۱ آبان ماه سال جاری که یک زلزله ۷.۳ ریشتری در کرمانشاه آمد تا حالا همین‌طور دارد پس‌لرزه می‌آید؛ شمارش از دست ساکنان در رفته و تقریبا به مرحله‌ای از زندگی چادرنشینی خود عادت کرده‌اند؛ البته می‌گویند که بدشانس هستند و کاش حداقل در فصل گرما زلزله می‌آمد؛ حالا همچنان که به قول خود اهالی کرمانشاه شامل سرپل ذهاب، روستاها و قصر شیرین، شهر و روستایشان روی ویبره است، باران و حتی برف و بعضا نفوذ آب به درون چادرهایشان هم دردسرزا شده.

 

با آن‌ها اگر حرف بزنید، به شما خواهند گفت که در مورد چادر و کمبود کانکس و این‌ها، دیگر آب از سرشان گذشته؛ «بیایید وضع توالت‌هایمان را ببینید»؛ از رسانه‌های داخلی ناامید شده‌اند؛ با نام کوچک، فیلم‌هایی را برای رسانه‌های آن‌سمت آبی فرستاده‌اند که در یکی از آن فیلم‌ها، پسربچه‌ای رو به دوربین می‌گوید:«شهرداری اسم خودش را گذاشته شهرداری؛ چرا نمی‌آید آشغال‌ها را ببرد؟» مردی یک سرویس بهداشتی صحرایی را نشان می‌دهد که خودشان درست کرده‌اند و توضیح می‌دهد که برای حدود شش خانوار است.

 

این تصاویر مربوط به منطقه زعفران در سرپل ذهاب است؛ منطقه‌ای که مثل محله فولادی و مسکن‌ مهر، آسیب‌های فراوانی به آن وارد شد؛ یک از اهالی رو به دوربین می‌گوید که «بعد از بیست و چند روز از زلزله هنوز هیچ امکاناتی نداریم.» می‌گویند:«چادرهایمان کلا کثیف شده. جوی آب این پشت است. آب می‌آید زیر چادر. بوی بدی می‌دهد.نمی‌توانیم داخل چادر زندگی کنیم.»

 

بیرون هم سرد است. ناچار می‌روند تو. آنجا برای اینکه گرم شوند از وسایل گرمایشی استفاده می‌کنند و بعد این می‌شود یکی از خبرهای ابتدایی درباره زلزله‌زده‌ها؛ «استفاده از وسایل گرمایشی برقی و افزایش بار کابل‌های توزیع برق موجب بروز اتصالی و در نهایت بروز آتش‌سوزی در چادرها شد.» خبرهای بعدی هم شامل این موارد هستند:«بارش تگرگ در مناطق زلزله‌‌زده کرمانشاه».

 

حالا مردی که توالت دست‌ساز خودشان را نشان داده بود، می‌پرسد که «چجوری حمام کنیم؟»؛ همان سوالی که در روزهای اول زلزله نگرانی مردم روستاها و سرپل بود؛ وقتی با اعصاب‌خُردی تمام، موها و لباس‌هایشان را نشان می‌دادند و شما در آن لحظه، درست همان لحظه، بزرگترین و غیر قابل ‌حل‌ترین مشکل دنیا را عدم توانایی برای استحمام می‌دانستید.

 

اینجا کودکان هم منتقدان سیاست‌های اجتماعی شده‌اند

اینجا کودکان هم قاطی مشکل آدم‌بزرگ‌ها شده‌اند و حسابی تحلیل و نقد سیاسی و اجتماعی می‌کنند؛ کودکانی که پا به پای بزرگترها با بازدیدکننده‌ها از مناطق زلزله‌زده راه می‌روند؛ جلوی دوربین می‌ایستند و از تعداد کشته‌شده‌ها و مقاومت زمین صحبت کرده؛ خاطراتی از زندگی آن‌هایی که مُرده‌اند نقل می‌کنند و سرآخر نمی‌توانند کودک بودن خود را پنهان کنند؛

 

از مدرسه خراب‌شده‌شان و همکلاسی‌هایشان که زنده نیستند حرف می‌زنند و فکر می‌کنند چون با یک بزرگتر حرف می‌زنند، موقعی که می‌خواهد بگویند مثلا «یوسف حیدری» مُرده، باید باز هم لبخند بزنند؛ آن‌ها هم اعصابشان خورد شده و می‌گویند که دیگر از محله‌شان خوششان نمی‌آید و باید بروند؛ این‌طور بچه‌ها خیلی زود به جمع تحلیل‌گران و منتقدان سیاست‌های اجتماعی کشورشان اضافه می‌شوند و خبرهای مهم این‌طور ادامه پیدا می‌کنند که «۶۴ کودک در زلزله کرمانشاه یتیم شدند».

 

دلبستگی به غریبه‌ها

یک مرد دیگر رو به همان دوربین بیگانه می‌گوید:«ما هرچه می‌رویم به ستاد بحران می‌گوییم، نمی‌آیند این آشغال‌ها را بردارند؛ مردم از شهرستان‌ها می‌آیند کمک می‌کنند.» در چهره همه‌شان یک ناامیدی یافت می‌شود؛ ناامیدی خاصی از مسئولان خودشان؛ از همان جنس ناامیدی که می‌تواند انسان را به غریبه‌ها امیدوار کند.

 

هنوز دستشویی ندارند

امروز ۱۸ آذرماه است؛ با مادر کانیا، دختربچه کوچکی که در روستای تپانی قدیم زندگی می‌کند، اگر حرف بزنید، به شما خواهد گفت که هنوز دستشویی ندارند و هنوز سعی می‌کند خیلی کم غذا و آب بخورد؛ می‌گوید خودش مهم نیست؛ دخترش مریض شده؛ باید در این سرما بروند در کوه و کمر قضای حاجت کنند؛ توضیح می‌دهد که برای تعداد کمی از خانواده‌ها دستشویی آورده‌اند؛ آن‌هایی که کس یا کسانی را از دست داده‌اند؛ آن‌ها هم زیاد اجازه نمی‌دهند دیگران از دستشویی‌هایشان استفاده کنند. وقتی از دخترش حرف می‌زند گریه‌اش می‌گیرد.

 

امروز ۱۸ آذر است و اهالی سرپل ذهاب، علاوه بر باران و تگرگ و مشکلات بهداشتی و... تعداد کمی‌شان کانکس دارند و می‌گویند که هیچ چشم‌انداز روشن یا حتی مبهمی هم از آینده خود ندارند.

 

در چنین روزی سری هم به قصر شیرین اگر بزنید، با اینکه خرابی‌های کمتری داشته اما باز هم اهالی زیر چادرند و بعضی‌ها خطر کرده‌اند و برگشته‌اند خانه‌شان؛ البته مردان خانه. زنان و فرزندانشان را جاهای امن‌تر فرستاده‌اند؛ خانه اقوام و... در مناطقی که زلزله نیامده.

 

اینجا دخترانی دارد که تنبور می‌نوازند و هم‌نوا با هم می‌خوانند

حالا شیونشان شروع شده؛ ایستاده با حرکات دست بر صورت؛ از بالا به پایین و زاری و واویلایی نزدیک به اقوام کرد و لُر. زنان عزادار می‌نشینند و مویه می‌کنند و اشک‌هایشان را با گوشه روسری و سربند پاک می‌کنند؛ قاب عکس‌ها را برمی‌دارند و می‌بوسند.

 

حالا بیست روزی می‌شود که از زلزله کرمانشاه گذشته؛ زندگی ادامه دارد. از یکی از چادرها صدای ساز تنبور می‌آید: اینجا دخترانی با هزار امید به آینده دارند هماهنگ با هم می‌نوازند و هم‌صدا می‌گویند:«یا علی، مولا علی مولا علی مولا علی...»

 

آساره کیانی

 

 

hamdelidaily.ir
  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش