یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۰۹:۰۳ - ۲۱ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۵۶۰۵
سایر حوزه های اجتماعی

ناگفته‌های داوطلبانی که برای سرگرم کردن کودکان زلزله‌زده به کرمانشاه آمده‌اند

امدادرسانی به زلزله زدگان,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
یکی از داوطلب‌هایی که برای بازی و سرگرم کردن کودکان روستاهای کرمانشاه آمده، می‌گوید که مرفه بی‌درد نیستم، آمده‌ام اینجا چون زندگی‌ام را در کمک کردن به دیگران خلاصه کرده‌ام.

دمپایی‌های گِلی‌‌شان را جلوی در از پا می‌كنند، با خوشحالی وارد می‌شوند و با صدای بلند سلام می‌كنند. چند نفرشان چكمه و كفش دارند، توانسته‌اند از كمك‌هایی كه می‌رسد كفش‌هایی بردارند كه به پایشان كوچك و بزرگ است، اما هر چه هست، از برفی كه این روزها رسیده و همه‌جا را گل‌آلود كرده نجاتشان می‌دهد.

 

بعد از زلزله كرمانشاه كه روستاهای زیادی را از محرومیت قبلی‌شان هم محروم‌تر كرد، در كنار كمك‌های مادی كه به این منطقه رسید، عده‌ای هم به این كمك‌ها بسنده نكردند، آنها كه فكر می‌كردند باید كودكان را از این بحران نجات داد و به فكر سلامت روانشان بود، از راه‌های دور و نزدیك خودشان را رساندند تا روزهایشان را صرف خنداندن و شاد كردن بچه‌ها كنند؛ بچه‌هایی كه حالا هرچند بعضی از اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند، اما عموها و خاله‌های جدیدی پیدا كرده‌اند كه به عشق این بچه‌ها در غربی‌ترین نقطه كشور زندگی می‌كنند، در شرایط سخت و بحرانی، سرما و برف و باران، زندگی در چادر و كانكس.

 

در كنار كانكس‌هایی كه خانواده‌های روستاهای زلزله‌زده را در خودشان جا داده‌اند، در بعضی روستاها كانكس‌ها یا چادرهایی هم هست كه بچه‌ها به عشق آنها می‌خوابند و بیدار می‌شوند؛ كانكس‌هایی كه با اسم‌های مختلف و از طرف گروه‌های داوطلب مردمی اداره می‌شود تا غم شرایطی كه پیش آمده را از بین ببرد و به كودكان امید و لبخند هدیه كند. 

 

یكی از این كانكس‌ها كه كنارش را اسباب‌بازی پوشانده و با نوشته‌های بزرگ و كوچك، به بچه‌ها و خانواده‌هایشان نوید می‌دهد كه می‌توانند از یك مهدكودك و فضایی برای آموزش و شادی برخوردار باشند، كمپ هیواست؛ در روستای كوییك‌حسن كه تخریب زیادی را در جریان زلزله هفت ریشتری كرمانشاه به خودش دیده. 

 

كسانی كه در این كمپ فعالیت می‌كنند، نیروهای داوطلب هستند، می‌گویند در ازای راه دوری كه آمده‌اند و شرایط سختی كه تحمل می‌كنند، چیزی دریافت نمی‌كنند جز صدای قهقهه بچه‌ها، كه برایشان كافی‌ست.

 

مرفه بي‌درد نيستيم

خسرو آذربیگ یكی از افرادی است كه سابقه فعالیت در حوزه كودك را هم دارد و كوییك‌حسن، تنها شرایط بحرانی نیست كه برای شاد كردن بچه‌ها به آنجا قدم گذاشته: حدود سیزده سال است که سفر می‌کنم و با بچه‌ها کار می‌کنم. در کشورهای مختلفی بودم و سابقه همکاری با یونیسف را هم دارم. بعد از زلزله اخیر كرمانشاه هم به اینجا آمدم تا هرکاری که می‌توانم برای این بچه‌ها انجام دهم؛ با بچه‌ها نقاشی و موسیقی کار می‌کنم و فعالیت‌هایی مانند کتابخوانی و قصه‌گویی. در زلزله ورزقان هم حضور داشتم. سال گذشته حدود پنج ماه در سیستان و بلوچستان بودم، مدتی قبل از آن هم چند ماه در کردستان بودم و حدود پنج ماه هم در آبادان، پنج ماه هم در نپال بوده‌ام و حالا هم قرار است با مردم كرد كشورمان زندگی كنم.

 

همه اینها شاید از این نشات می‌گیرد كه این فعال اجتماعی، روزهای سخت كودكی خودش را از یاد نبرده و طعم محرومیت هنوز زیر زبانش است: من خودم کودکی پرمشقتی داشتم و به دلیل درگیر بودن با مسایل جنگ،‌ خاطرات تلخی از آن دوران و محرومیت‌هایی كه داشتیم به یاد دارم، بنابراین فكر می‌كنم وظیفه‌ام به عنوان یك بزرگسال این است كه از بچه‌ها در برابر خطراتی كه روح و روانشان را تهدید می‌كند، تا جایی كه در توانم باشد، محافظت كنم.

 

او البته برخلاف بقیه كه مدت كوتاه‌تری را در اینجا سپری می‌كنند و دوباره به خانه‌هایشان برمی‌گردند، آمده است كه بماند، می‌گوید دست‌كم یك سال‌: بعضی از افراد برای با خبر شدن از وضعیت زلزله‌زده‌ها و ارضای حس كنجكاوی به این مناطق می‌آیند، به عنوان كسی كه تجربه حضور در این شرایط در مناطق مختلف و اثرگذاری این حضور بر بچه‌ها را دیده‌ام، خواهش می‌كنم به صورت خودسرانه اقدام به کمک حضوری نکنند و اگر می‌آیند، وقت بگذارند و برای مدت بیشتری بمانند نه این كه تنها چند روز اینجا باشند و بروند، این كار باعث می‌شود بچه‌ها به آنها عادت کنند و با رفتنشان و از بین رفتن امكاناتی كه برایشان فراهم بوده، تاثیر منفی بدی روی روان بچه‌ها گذاشته شود. من خودم قصد دارم حداقل یک سال اینجا بمانم. در این یک سال می‌خواهم گروه موسیقی راه بیندازم و به بچه‌ها آوازها و سازهای گوناگون محلی را آموزش بدهم، مخصوصا ساز دف كه در این منطقه كاملا شناخته‌شده و پرطرفدار است.

 

همه اینها این سوال را به وجود می‌آورد كه او و چنین داوطلب‌هایی، مرفه بی‌درد هستند؟ پاسخ این فعال حوزه كودك این است: اتفاقا من كم‌رفاه پردرد هستم. اما از آنجا كه تصمیم ندارم زندگی مرفهی داشته باشم، همین كه در لحظه زندگی می‌كنم و از بودن كنار این مردم احساس خوبی دارم برایم كافی است. در روز حدود پنجاه كودك اینجا می‌آیند و ما آنها را سرگرم می‌كنیم و آموزش می‌دهیم. من برای دل خودم اینجا هستم و این احساس رضایت را با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌كنم. در این مدت هم اینجا کار و کسب درآمد می‌كنم، کیف‌دوزی انجام می‌دهم و درآمدم از این راه است. مهم درآمد نيست، چيزي كه الان براي من و امثال من مهم است، وضعيت بچه‌هاست.

 

بچه‌ها گوش شنوا مي‌خواهند

فاطمه بهنامجو یكی دیگر از داوطلبانی است كه همراه با چند مددكار دیگر، همراه با ونی كه روی آن نوشته شده اورژانس اجتماعی، روستا به روستا می‌چرخد و با دادن اسباب‌بازی، لوازم‌التحریر و لباس‌های گرم، بچه‌ها را برای دقایقی هم كه شده، از غمی كه گریبانگیرشان شده دور می‌كند.

 

امدارسانی آنها البته به اهدای كمك‌های مالی منحصر نمی‌شود، آنها خدمات دیگری هم به كودكان زلزله‌زده ارائه می‌كنند مثل حرف زدن با آنها و شنیدن حرف‌هایشان: به بیشتر از ۱۰ روستا سر زده‌ایم، اولین برنامه ما این بود كه خانواده‌ها را ببینیم، نیازهایشان را بپرسیم و آنهایی را كه فوریت‌هایی مانند نیازهای پزشكی یا روانپزشكی دارند شناسایی كنیم و به این نیازها پاسخ بدهیم. با توجه به شرایط بحرانی كه منطقه داشته، كمك‌رسانی‌ها خیلی خوب بوده و حالا نیازهای ابتدایی مردم تقریبا پاسخ داده شده اما همه‌چیز اینها نیست، آنها دیگر حالا نگران غذا و پوشاك نیستند، نگران سرپناه هستند و در عین حال غم و اندوهی كه بر اثر این اتفاق برایشان به وجود آمده، باید مورد التیام قرار بگیرد.

 

او كه مددكار اجتماعی است و می‌گوید از طرح محب بهزیستی آمده، تاكید می‌كند: بسیاری از مردم حتی فرصت این را پیدا نكرده‌اند كه در غم از دست دادن عزیزانشان سوگواری كنند، این مساله می‌تواند عواقبی در به خطر افتادن سلامت روان آنها داشته باشد، بسیاری از كودكان درك درستی از وضعیتی كه پیش آمده ندارند و لازم است به آنها گفته شود كه چرا از خانه‌ها به چادر و كانكس رسیده‌اند و چرا اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند.

 

او در حالی كه به چند نفر از بچه‌ها كه در حال بازی هستند اشاره می‌كند، می‌گوید: در روستاهایی كه بیشتر اقوام زنده هستند و پیوستار اجتماعی حفظ شده، خانواده‌ها و به تبع آنها كودكان، آسیب‌های روانی كمتری دیده‌اند، اما كودكانی را هم داریم كه خانواده‌هایشان را از دست داده‌اند و نیازمند مداخلات روانی و اجتماعی هستند. استرس پس از حادثه در كمین كودكان زلزله‌زده است و اگر این مداخلات روانی به موقع انجام نشود، آنها بزرگسالی سختی خواهند داشت، بنابراین درست است كه اتفاقات و سوانح طبیعی دست ما نیست و چنین زلزله‌هایی رخ می‌دهد، اما مدیریت شرایط مردم و توجه به سلامت روان آنها خارج از توان نیست، نیروهای داوطلب و آموزش‌دیده زیادی هستند كه حاضرند در این شرایط به كمك مردم زلزله‌زده بیایند و در شرایطی كه خانواده‌ها درگیر تامین نیازهای اولیه‌شان هستند، به بازی و آموزش بچه‌ها بپردازند و شنونده حرف‌هایشان باشند كه استرس و ترسی كه دارند برون‌ریزی شود.

 

این مددكار اجتماعی هم البته به خطری كه توجه ناگهانی و موقتی به كودكان مناطق محروم دارد اشاره می‌كند: این كه این بچه‌ها در مقطعی مورد توجه زیاد قرار بگیرند، از همه جا برایشان هدیه فرستاده شود، چند روز افرادی بیایند و آنها را سرگرم كنند و بعد همه‌چیز فراموش شود، نه تنها كمكی به آنها نیست بلكه می‌تواند اثرات جبران‌ناپذیری را بر روحیه این كودكان و حتی بزرگترها به جا بگذارد. بنابراین راهكاری كه باید وجود داشته باشد این است كه این خدمات، متناوب باشد و با یك برنامه‌ریزی منسجم و درازمدت انجام بگیرد تا زمانی كه رفته‌رفته، شرایط این خانواده‌ها به روال عادی برگردد. معلوم نیست این شرایط بحرانی چه زمانی تمام شود، شش ماه دیگر، یك سال دیگر، یا مدتی كمتر و بیشتر، آنچه مهم است این است كه هیجان‌زدگی در كمك‌رسانی وجود نداشته باشد و كمك به مردم این منطقه، اعم از حمایت‌های مادی یا روانی، تداوم بیشتری داشته باشد. 

 

اين مددكار اجتماعي اینها را می‌گوید و بعد سوار ون می‌شود، برای رسیدن به روستایی دیگر و گوش شنوا بودن برای بچه‌هایی دیگر كه منتظرند برای كسی، واقعه‌ تلخی را كه آن شب پاييزي كه خانه‌شان لرزيد تجربه كرده‌اند بازگو كنند.

فهیمه حسن‌میری

 

khabaronline.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش