یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۴ - ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۳۸۸۴
سایر حوزه های اجتماعی

جامعه‌شناسی مردم‌مدار در ايران، يك برنامه ضعيف

جامعه ایرانی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

جامعه‌شناسي در ايران بيشتر در سنت فرانسوي و به اصطلاح پوزيتيويستي رشد كرده است. اگرچه انتقادات زيادي كه به اين سنت از زاويه رقبا مطرح مي‌شود بيشتر معطوف به سنت پوزيتيويستي غربي است تا وضعيت حال ما، بايد توجه داشت كه علم اجتماعي متعارف در ايران هنوز نتوانسته است دقيقا بر اساس بنياد فلسفه اثباتي به جلو برود. با اين حال، علوم اجتماعي ايراني غيرمداخله‌گر، توصيف‌گرايانه و آماري و در سطحي ديگر نظريه‌زده است.

 

اين امر نشان مي‌دهد كه بسته كامل و منسجمي براي توضيح علوم اجتماعي در پيش روي ما قرار ندارد. شكلي از علوم اجتماعي به‌شدت كمي، آمارزده و پرسشنامه‌محور است. در اينجا محققان چنان غرق در بازي بي‌پايان تكنيك‌هاي آماري مي‌شوند كه فراموش مي‌كنند دارند در زمين ديگري بازي مي‌كنند و از توضيح پديده‌هاي اجتماعي كاملا دور شده‌اند. شكل ديگري از جامعه‌شناسان ما ناتواني خود را در نوعي نظريه‌زدگي پنهان كرده‌اند. اين دومي صرفا به جامعه‌شناسي پوزيتيويستي محدود نمي‌شود بلكه طيف تفسيرگراها و علاقه‌مندان به نظريه‌هاي انتقادي را هم دربر مي‌گيرد.

 

با اين حال ريشه‌هاي آن را مي‌توان در نوعي دوركيم‌گرايي جست‌وجو كرد؛ اينكه براي فهم جامعه ايران بايد همان مفاهيم و سازه‌هاي نظري را به‌كار گرفت كه جامعه‌شناسان غربي چون دوركيم، وبر، پارسنز، مرتون و... داشته‌اند. از سنت نيرومند محافظه‌كارانه پوزيتيويستي كه بگذريم، سنت نحيفي در دانشگاه‌هاي ما حداقل از ميانه دهه ٦٠ پديد آمده است كه آن را سنت انتقادي ايراني نام مي‌نهيم. جامعه‌شناسي انتقادي، آنگونه كه من مي‌فهمم، رابطه تنگاتنگي ميان نظريه و عمل ايجاد مي‌كند و اين به معناي متعهد بودن جامعه‌شناس به مسائل اجتماعي است كه پيرامونش در جريان است.

 

جامعه‌شناسي انتقادي نمي‌تواند به عمل و پركتيس نينديشيد؛ نمي‌تواند در حوزه دانشگاه محصور بماند و با مردم رابطه برقرار نكند بلكه در تلاش است بر ذهنيت و ديدگاه مردم تاثير بگذارد. بنابراين بايد در ميدان‌هاي مختلف جامعه حضور داشته باشد. من حداقل سه ميدان را براي جامعه‌شناس انتقادي تشخيص مي‌دهم:

 

•ميدان روشنفكري

 

•ميدان مردم معمولي

 

•ميدان قدرت

اما متاسفانه آنچه در ايران با عنوان جامعه‌شناسي انتقادي شناخته شده است، به يكسري انتقادات نظري عمدتا برخاسته از مكتب فرانكفورت محدود شده است. جامعه‌شناسي ايران به نحوي بيمارگونه مي‌خواهد از خلال نشريه‌ها و فلسفه غرب نگاهي هم به ايران داشته باشد اما دغدغه اساسي‌اش فلسفه غرب است. گروه ديگري نيز وجود دارند كه از دانش جامعه‌شناسي غرب هم بي‌بهره‌اند و با ذهني خالي مي‌خواهند به نحوي ايدئولوژيك جامعه ايران را توضيح دهند. ما به جامعه‌شناساني نياز داريم كه نگاه‌شان تماما به تاريخ و جامعه ايران باشد و البته از بينش جامعه‌شناسي غرب نيز تهي نباشند.

 

هنگامي كه از مفهوم جامعه‌شناسي آكادميك در ايران سخن مي‌گوييم بايد مراقب باشيم كه جريان‌هاي متعارض جامعه‌شناسي را كه عمدتا به صورت فردي جلو مي‌روند ذيل اين عنوان تقليل ندهيم. ما با جريان‌هاي فردساخته‌اي مواجهيم كه يا در دانشگاه‌ها محدودند يا در هر دو حوزه روشنفكري (حوزه عمومي) و آكادمي مشغول به كارند. در كنار اين جريان‌هاي شخص‌محور، يك جريان نيرومند جامعه‌شناسي در ايران وجود دارد كه حرفه محور است؛ يعني علوم اجتماعي را صرفا به عنوان شغل و منبع كسب درآمدمي‌بيند.

 

اين جريان نيرومند نيز در هر دو حوزه بازار (نه حوزه عمومي) و آكادمي فعال است. اين دو جريان- شخص‌محور و حرفه‌محور- را بايد در جاي خود مورد داوري قرار داد. هر قدر جرياني از جامعه‌شناسي كه رابط بين حوزه روشنفكري و آكادمي است در تنگناها و فشارهاي سياسي قرار دارد، جريان دوم با سرخوشي هم آكادمي و هم بازار را به بازي مي‌گيرد. اين دسته از افراد بيشتر از آنكه نگراني و دغدغه مسائل اجتماعي را داشته باشند، نگران مسائل شخصي زندگي خود هستند. به نظر من، رابطه آكادمي با حوزه عمومي از درون دانشگاه شروع مي‌شود.

 

اگر درون دانشگاه نتوانيم حلقه‌اي از گفت‌وگو بين دوستان و دانشجويان خود ايجاد كنيم، در بيرون از دانشگاه هم اتفاقي صورت نمي‌گيرد. اما اجازه دهيد به جريان جديدي كه در ايران حول جامعه‌شناسي مردم‌‌مدار شكل گرفته است، بپردازيم. ابتدا دوست دارم تلقي‌اي را كه از جامعه‌شناسي مردم‌مدار در ايران به وجود آمده است، شرح دهم: يكي از جلوه‌هاي مردم‌مدار بودن جامعه‌شناسي اين بوده است كه يكسري از جامعه‌شناسان اينجا و آنجا سخنراني كنند يا مطلب بنويسند و مصاحبه كنند. اين مهم‌ترين تجلي ادعاي مردم‌مدار بودن است كه من تاكنون در ايران ديده‌ام. پرسش اول اين است كه «مردم» در جامعه‌شناسي مردم‌مدار چه كساني هستند؟

 

به سادگي مي‌توان متوجه شد كه مردم در اينجا همان گروه همه‌جا حاضرند يعني كساني كه روزنامه مي‌خوانند، مصاحبه‌هاي ما را دنبال مي‌كنند يا پاي سخنراني‌هاي ما مي‌نشينند. بدين‌ترتيب، معناي مردم به حيطه محدودي از افراد طبقات متوسط فرهنگي محدود مي‌شود. اما چه بر سر عامه مردم مي‌آيد؟ جامعه‌شناس مردم‌مدار چگونه قرار است با آنها مرتبط شود؟ جايگاه ساير مردم كجاست؟ اين چيزي است كه انتظار مي‌رود مطالعات فرهنگي بيشتر آن را درك كند براي اينكه مطالعات فرهنگي قرار است جماعتي كه به كل فراموش شده‌اند را دريابد.

 

اما گروهي كه در ايران مشتاقانه به سمت جامعه‌شناسي مردم‌مدار رفتند از معناي public (عموم مردم) در عبارت جامعه‌شناسي مردم‌مدار غفلت كرده‌اند و بر وجه سويسيولوژي بيش از وجه پابليك آن انگشت گذاشته‌اند. نكته دوم اينكه، جامعه‌شناس مردم‌مدار به معنايي كه در ايران باب شده است، كارش را به آگاهي‌رساني، شرح دادن و روضه‌خواندن براي مردم (البته گروهي محدود كه مردم نام‌گرفته‌اند) محدود مي‌كند. به‌راستي، جامعه‌شناس كيست كه قرار است به مردم هشدار دهد يا آگاه‌شان كند؟ اين اقتدار و مشروعيت را از كجا كسب كرده است؟

 

چگونه صاحب اين حق شده است كه براي مردم سخن بگويد؟نكته سومي كه جامعه‌شناسان مردم‌مدار ايراني بدان بي‌توجه‌اند اين است كه بايد از وظيفه سخن گفتن براي مردم دست بردارند و به وظيفه سخن گفتن درباره مردم بپردازد. در اولي جامعه‌شناس روبروي مردم مي‌ايستد و در حضورشان سخن مي‌گويد، آگاهشان مي‌كند، اندرزشان مي‌دهد يا براي‌شان تحليل مي‌كند. مفهوم «براي» در دومي نه به معناي «در حضور مردم» بلكه ناظر بر «به‌خاطر مردم» است؛ اينكه جامعه‌شناس مردم‌مدار در دفاع از مردم و حيثيت آنان، جايگاه‌شان و رنجي كه در جامعه مي‌برند سخن بگويد. اين سخن مي‌تواند نقش نمايندگي در حضور قدرت را ايفا كند.

 

اينجاست كه اين پرسش پديد مي‌آيد كه تا چه اندازه ما صداي مردم را مي‌شنويم و اين صدا را به گوش گروه‌هاي قدرت در جامعه مي‌رسانيم؟ همين‌طور كار جامعه‌شناس مردم‌مدار قاعدتا بايد اين باشد كه كنارمردم بايستد و چيزهايي را تجربه كند كه آنان تجربه كرده‌اند و در نهايت، تجربه‌هاي مردم را به نحوي جديد و جدي‌تر در فضاهاي علمي و سياسي صورت‌بندي كند. او بايد صرفا به جاي آگاهي دادن به مردم سراغ آگاهي‌هاي مردم برود و اين آگاهي‌ها را به ديگران قدرتمند نشان دهد. پديده‌اي كه اينك در جامعه ايران با آن روبه‌رو هستيم، با مفهوم «منبري شدن جامعه‌شناسي» بهتر فهم مي‌شود، بر اساس اين مفهوم، جامعه‌شناسي مردم‌مدار به دليل بلند كردن صداي خود به روي مردم به جاي بلند كردن صداي مردم در برابر قدرت، امري نخبه‌گرايانه مي‌شود؛

 

يعني از موضع بالا براي مردم موعظه مي‌كند. اين پديده‌اي جديد نيست، اينكه جامعه‌شناس در مطبوعات حرف‌هاي خود را بزند هميشه وجود داشته است و نبايد با مردم‌مدارانه كردن جامعه‌شناسي يكي گرفته شود. اين عملكرد، چيزي نيست كه جامعه‌شناسي را مردم‌مدار مي‌كند بلكه همان شكل نخبه‌گرايانه جامعه‌شناسي و در بهترين حالت انتقادي كردن علوم اجتماعي است. طي چند دهه گذشته همواره جامعه‌شناساني بوده‌اند كه در مطبوعات حضور مستمر و فعال داشته‌اند اما هيچگاه خود را مردم‌مدار تعريف نكردند و از اين امر پروژه‌اي جديد نساخته‌اند. به نظر من، مردم‌مدار بودن، درس دادن به مردم نيست بلكه درس گرفتن از مردم است.

 

جامعه‌شناسي مردم‌مدار زندگي كردن را به مردم نمي‌آموزد بلكه با مردم زندگي مي‌كند. به جاي تشريح پيچيده زيست اجتماعي براي مردم بايد با مردم زيست كرد. جامعه‌شناسي مردم‌مدار اگرچه دانشي است كه به زبان ساده براي مردم حرف بزند اما بايد به زبان پيچيده‌تر زبان مردم را در فضاهاي ديگري بفهمد و ترجمه كند. اما در ايران غالبا جامعه‌شناس، روشنفكر همه‌چيزداني است كه رخت خود را درون شبكه‌هاي اجتماعي افكنده است، و با ايجاد كانال‌هايي تلگرامي كه محدود به طبقات دانشگاهي مي‌شود قصد دارد بيشتر به خود تشخص ببخشد تا به مردم (١).اين همان رويكرد روشنفكرانه و نخبه‌گرايانه است. مردم محروم، طبقات روستايي، فرودست و حاشيه‌نشينان كشوري كجاي اين جامعه‌شناسي مردم‌مدار قرار دارند؟

 

گفته شده است كه جامعه‌شناسي مردم‌مدار بايد به سه نوع برنامه ضعيف، ميانه و قوي توجه كند (٢).برنامه ضعيف يعني سخن گفتن براي مردم به زبان ساده، برنامه ميانه يعني توليد دانش به كمك مردم و برنامه قوي به معناي فعال بودن جامعه‌شناس در همه عرصه‌هاي جامعه است؛ اما بايد گفت متاسفانه اين دانش در ايران به برنامه ضعيف تقليل يافته است و اراده‌اي براي گذار به ساير برنامه‌ها مشاهده نمي‌شود.

 

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش