هماکنون با توجه به فرارسیدن سال نو میتوان برای ارتقای سلامت روان جامعه اقدامات فراوان انجام داد، چون در جامعه امروزی کمتر فردی در طی روز از انواع استرسها، اضطراب، تنش، پرخاشگری و ... در امان است.
از سوی دیگر هرگونه بیثباتی در اقتصاد، تحولات اجتماعی و دیگر مسائل نیز میتواند در تنزل سلامت روان جامعه تاثیر داشته باشد. برای مثال روز گذشته خبری مبنی بر رکورد شکسته شده طلاق در ایران منتشر شد. بر اساس این آمار تعداد ازدواجهای ثبتشده نسبت به سال ۱۳۹۵، حدود هشتدرصد (۵۱هزار مورد) کاهش داشته است، در حالی که تعداد طلاقها به حدود ۱۷۵هزار مورد رسیده که بیشترین آمار ثبت شده در تاریخ ایران است. این مساله را میتوان یکی از تغییرات جامعه با تبعات روحی و روانی فراوان در ابعاد شخصی و اجتماعی مورد توجه قرار داد.
آنچه در ادامه میخوانید نظرات حسن عشایری، پژوهشگر مسائل اجتماعی درگفتوگو با «آرمان» است.
بر اساس گزارشات منتشر شده نرخ سلامت روان در کشور تنزل یافته است. هماکنون سال جدید را با تغییرات در حوزههای مختلف آغاز میکنید. در این شرایط چگونه از بعد روحی و روانی میتوان جامعه را از انواع تنشها مصون نگهداشت؟
باید مسائل موجود را در ابعاد روحی، روانی و اجتماعی بررسی کرد. بنده بر این باور هستم که انسان همه جا و همیشه به زندگی به شکل جدی میاندیشد. برای مثال در آغاز فصل گرما بشر به دنبال راهاندازی وسایل سرمایشی است. همچنین در فصل زمستان نیز توجه به وسایل گرمایشی در اولویت نیازهای افراد قرار میگیرد. این مسائل بدیهیات است و در حد توان قابلیت پیشبینی و پیشگیری دارد.
از سوی دیگر در جامعه امروز شاهد کم آبیها و اقدامات شعار گونه و بیتاثیر در این زمینه هستیم. این در حالی است که در جامعه اقدامات در زمینه صرفه جویی در آب مشاهده نمیشود. هرچند باید دانست که در زندگی روزمره فقط فیزیولوژیک و بدن از اهمیت برخوردار نیست، بلکه مسائلی همچون ذهن و روان نیز نیازمند بررسی و توجه است. با توجه به مثلث مازلو میتوان تامین نیازهای مادی را در اولویت تمایلات بشر دانست، اما باید به این مساله باور داشت که جامعه امروز مضطرب است.
وضعیت اقتصادی، نوسان در قیمت ارز و ... باعث بروز نابسامانیهای فراوان در جامعه میشود. برای مثال بهدلیل این تحولات جوانی که باید در جامعه بهدنبال کار و انجام فعالیتهای مناسب و پویا باشد، خواستار خریداری ارز و کسب سود از این شرایط است. این مسائل نشاندهنده وجود آسیب های اجتماعی است. وقتی از بعد روانی با این گونه افراد صحبت میشود، شاهد اضطراب، افسردگی، جو بیفردایی، درماندگی ذهنی و ... هستیم.
این وضعیت چه تبعاتی برای افراد در جامعه دارد؟
بنده بر این باور هستم که مدیریت نهتنها در اقتصاد در سطح کلان بلکه در ابعاد مختلف جامعه باید مورد بررسی قرار گیرد. با بررسی جامعه باید گفت که مردم با مسائل روانی جدی روبرو هستند و این امر هماکنون حاد شده است. اگر این امر همچون زلزله و بلایای طبیعی مقطعی بود، میشد مورد حلوفصل قرار گیرد، چون از لحاظ روانشناسی انسانها شرایط را توصیف میکنند. برای مثال با بررسی دلایل وقوع زلزله بم مردم میدانند که بروز چنین حادثهای تقصیر رئیسجمهور، مدیران و ... نیست و با مسائل مبارزه میکنند.
با این تفاسیر وقتی حلوفصل برخی مسائل برعهده انسان باشد، دیگر نمیتوان با آن ارتباط برقرار یا آن را توجیه کرد. وقتی فرد نتواند برای فردا و آینده خود برنامهریزی کند، تعارض و نگرانی بروز میکند. از لحاظ روانشناسی وقتی در افراد نگرانی بروز کند، منجر به از خود بیگانگی میشود؛ همچنین حداقل تاثیر این اقدام را میتوان ازخودبیگانگی دانست. برای مثال همگان در این کشور زندگی کرده و از امکانات بیشمار آن استفاده میکنیم، اما در برخی مواقع مشاهده میشود که نیازهای بنیادی افراد در حد فقر سقوط میکند.
این مساله از بعد روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که فقط یک فرد تحت تاثیر نیست، بلکه مشکلات به طبقات متوسط به بالا نیز سرایت کرده است. این اقدام جامعه را به درماندگی ذهنی مبتلا میکند. در این اقدام انگیزه اجتماعی از بین میرود. در این شرایط شهروندان افرادی از خود بیگانه میشوند. این امر را میتوان بهعنوان یک آسیب اجتماعی جدی مدنظر قرار داد. بنده بر این باور هستم که باید کاری کرد.
در این وضعیت آیا اقدامات علمی و فرهنگی تاکنون توانسته در کشور تاثیر گذار باشد؟ در حالی که سالانه شاهد ارائه تعداد قابل توجهی پایان نامه و برگزاری همایشهای علمی در کشور با صرف هزینههای گزاف برگزار هستیم.
خیر. تاکنون کدام یک از پایان نامهها توانسته تاثیرات اجتماعی و اقتصادی مناسبی بههمراه داشته باشد؟ برای مثال بر اساس آمار کشور ایران از لحاظ تحقیقات علمی رتبه شانزدهم را در جهان داراست، حال این سوال مطرح است که آیا علم بهعنوان روشنی توانسته ظلمتهای موجود را از بین ببرد؟ در ایام نوروز آمار تصادفات رانندگی از شدت و حدت قابل توجهی برخوردار بود که بر اساس گفتههای مسئولان امر ۸۰درصد دلایل بروز تصادفات مسائل روانی است. از سوی دیگر در پایاننامههای دکتری بودجههای گزاف صرف میشود، اما هیچیک از تاثیرگذاری مناسبی برخوردار نیستند.
در واقع علم بومی نمیشود، از سوی دیگر نمیتوان در نتایج اتفاقات و ناهنجاریهای جامعه فقط مطب روانشناسان و روانپزشکان را پر از مشتری کرده و آنها مردم را نصیحت کنند، آستانه تحمل جامعه نیز حدی دارد. با بررسی جامعه ایران باید گفت که مردم این سرزمین از آستانه تحمل بالایی برخوردار هستند. هرچند وقتی افراد توانایی مواجهه با مشکلات جامعه را نداشته باشند ، خود با مشکلات متعدد مواجه میشوند. برای مثال با بررسی جامعه باید دانست که در آینده بیتفاوتی بروز میکند. مردم باید بدانند که با همکاری و همفکری میتوان اقدامات مناسب و تاثیرگذار در جامعه انجام داد. آگاهی جمعی باید از بعد روشنگری مطرح شود. هرگونه اتفاق در جامعه نیازمند بررسی است. همچنین در طرح مساله باید کلید حل مساله نیز وجود داشته باشد، نه اینکه صرفا یک قضیه مطرح شود و از کنار آن به سهولت گذشت. در جامعه امروز انتشار هر گونه اخبار اضطراب آور با تاثیرات ناگوار همراه است. در این شرایط اگر نیازهای جامعه تحت تاثیر قرار بگیرد، دیگر طبقه ضعیف جامعه در خطر نیست، بلکه با مشکلات متعدد در طبقات مختلف جامعه روبهرو میشویم. برای مثال در جامعه شاهد فعالیت معلمان حق التدریس با دیرکرد حقوق هفت ماه هستیم. از سوی دیگر افراد در جامعه شاهد اتفاقات متعدد در حوزه اقتصادی هستند. بررسی این تغییرات از لحاظ روانی با تبعات منفی فراوان همراه است.
در این شرایط باید مسئولان امر به روشنگری جامعه پرداخته و نسبت به آن اقدامات مناسب انجام دهند. عمل هم باید با برنامه ریزی و پژوهش علمی همراه باشد، نه کلی گویی. در اصل مسائل روزمره و چاره اندیشی در این زمینه میتواند در حلوفصل مشکلات تاثیرگذار باشد. باید با نظم بخشیدن به شرایط و اتفاقات بتوان جامعه را مدیریت کرد. مسئولان امر با بازاندیشی در اقدامات میتوانند روشنگری را در حل مسائل کشور ایجاد کنند. بنده بهدلیل اشراف به روانشناسی مردمی امیدوارم که با همت مردم و ایجاد ارتباط در بین دولتمردان و توجه به شرایط اجتماعی بتوان اقدامات مناسب انجام داد. همگان باید بدانند که پول و ارز مهم نیست، اما برای ارتقای ارزش زندگی باید چارهاندیشی کرد.
زهرا سلیمانی
- 13
- 3